ویژگی‌های زمامداران اسلامی
در مديريت اسلامي، بهترين مرجع براي يافتن معيارهاي مناسب سنجش افراد، قطعاً سخن معصومينعلیهم‌السلام است. سخنان اميرالمؤمنين علیعلیه‌السلام منبع ارزشمندي براي اين منظور است؛ زيرا سخن آن حضرت به دليل معصوم بودن ايشان خالي از خطا و لغزش است. هم‌چنين آن حضرت خود تجارب گران‌قدري در زمينة خلافت مسلمين و هم‌چنين فرماندهي در جنگها داشتهاند و بر سرزمين گستردة اسلامي آن زمان حکومت نمودهاند. امّا آن‌چه از اهمّيّت بيشتري برخوردار است علم لدني آن حضرت است که از امتيازهاي خاصّ ائمه معصومينعلیهم‌السلام است. در تحقيق پيش‌رو سعي شده است معيارهاي مديران جامعه اسلامي از نظر حضرت علیعلیه‌السلام که از کتاب شريف نهجالبلاغه استخراج شده، ارائه گردد. معيارهاي به دست آمده، در سه دستة معيارهاي تخصّصي، ارزشي و مکتبي دستهبندي شده است.
اهمّيّت تبيين صفات و خصوصيّات مديران از ديدگاه حضرت عليعلیه‌السلام را ميتوان به اين صورت توضيح داد که در انديشة حضرت عليعلیه‌السلام، هيچ خطري براي جامعة اسلامي، هم‌چون خطر بر سر كار آمدن افراد فاقد اهليّت يا كم صلاحيّت نيست. آن حضرت در نامهاي به مصريان كه به مالك اشتر فرستاد، هنگامي كه او را بر حكومت آن سرزمين گمارد، چنين هشدار داده است: «من بيم آن دارم كه نابخردان و نابكاران زمام امور اين ملّت را به دست آرند و مال خدا را دست به دست گردانند و بندگان او را بردگان خود گيرند و با صالحان به دشمني برخيزند و فاسقان را حزب خود قرار دهند. »
اگر از حساسيّت مردم نسبت به صفات و شروط لازم براي زمامداران كاسته شود يا بيرنگ گردد، آنگاه هر بيصلاحيّت و فاقد اهليّتي ميتواند در ردههاي مديريتي قرار گيرد و تباهيها به بار آورد. امام عليعلیه‌السلام چنين هشدار دادهاند: «بيگمان مردمان هلاك شدند آنگاه كه پيشوايان هدايت و پيشوايان كفر را يكسان شمردند و گفتند: هر كه به جاي پيامبرصلی‌اللّه‌علیه‌وآله‌وسلّم نشست، چه نيكوكار باشد و چه بدكار، اطاعت او واجب است پس بدين سبب هلاك شدند. »
خصوصيّات و معيارهاي مديران در نهجالبلاغه را ميتوان به سه دسته زير تقسيم کرد:
الف- معيارهاي تخصّصي: اين دسته از معيارها، براي انجام موفّقيتآميز شغل لازم است. اين معيارها معمولاً بين مديريت اسلامي و مديريت غربي مشترک است. معيارهايي نظير تحصيلات، تجربه، سابقة‌كاري و . . .
ب- معيارهاي ارزشي: اين دسته از معيارها شامل مجموعهاي از رفتارهاي قابل قبول جوامع انساني است كه در اكثر جوامع ممكن است قابل قبول باشد و به نام ارزشهاي جهاني نيز شناخته ميشوند. مانند رعايت حقوق ديگران، گشادهرويي و . . ..
ج- معيارهاي مکتبي: معيارهاي مکتبي ريشه در مکتب اسلام و مديريت اسلامي دارد. جايگاه و مفهوم انسان در دو مكتب الهي و مادّي، معيارها و ملاكهاي انتخاب افراد در مناصب و مديريتها را نيز شکل مي‌دهد به طوري كه در مكتب تيلوريسم به انسان به عنوان (گوريل باهوش) و در مكتب اسلامي به عنوان (خليفه الله) نگريسته ميشود. در مديريت اسلامي هدف، صرف توليد نيست و غايت، تعالي انسان است. همان تفاوتهايي كه بين مديريت اسلامي و مديريت علمي وجود دارد، به تفاوتهايي در معيارهاي انتخاب و انتصاب افراد منجر ميشود. لذا در اسلام معيارهاي ارزشي و مکتبي اهمّيّت و گستردگي فراواني پيدا ميكند.

1- خصوصيّات و معيارهاي تخصّصي
1-1 علم و دانش
در احاديث اسلامي همواره تأكيد شده است تا در انتخاب افراد به صلاحيّت علمي و توانايي آن‌ها دقّت و توجّه بيشتري شود و هرگز كساني را كه از نظر علمي ضعيفند و آگاهي‌هاي لازم را ندارند بر كاري نگمارند، زيرا كه چنين كاري بزرگ‌ترين خيانت به جامعةاسلامي است. حضرت علي‌علیه السلام در این خصوص مي‌فرمايند: «اي مردم همانا سزاوارترين مردم به اين امر (خلافت و زمامداري) كسي است كه تواناترين آن‌ها بر اجراي امور و داناترين به فرمان خداوند در فهم مسائل باشد. »
1-2 تجربة كاري
يكي از مؤثّرترين عوامل موفّقيّت كارگزار و مدير در تشكيلات و سازمان‌ها، تجربه و سابقة كاري وي است. مدير و مسئول با تجربه، بسياري از نابسامانيهاي سازمان خود را سامان ميدهد و بالعكس مدير و مسئول بي‌تجربه و بدون سابقه، تشكيلات سازمان يافته را متلاشي و پراكنده خواهد نمود. امام عليعلیه‌السلام در نامه 53 به مالك اشتر ميفرمايد: «افراد با تجربه را به عنوان كارگزار انتخاب نما. »
1-3 حسن تدبير
حسن تدبير معياري ضروري براي زمامداران و مديران است. هيچ مديريتي نميتواند بدون تدبير درست، راه به جايي ببرد و هر جا كه نابساماني و تباهي مشاهده ميشود بايد در جستجوي نوعي بيتدبيري در آن‌جا برآمد و اساساً از مهم‌ترين عوامل فروپاشي سازمانها و دولتها سوءتدبير است. به بيان اميرالمومنينعلیه‌السلام چهار چيز دليل برگشت (روزگار و اوضاع و احوال دولتها و حكومتهاست)، بدي تدبير، زشتي تبذير، كمي عبرت گرفتن و بسياري مغرور شدن. »
هم‌چنين آن حضرت فرمودهاند: «صلاح و سازمان زندگي تدبير است. »
1-4 سعة صدر
از ويژگيهاي مهم مسئولان و مديران سعة صدر است، كسي داراي سعة صدر است كه از گشادگي روح و همّتي عالي و انديشهاي بلند برخوردار باشد. سعة صدر موجب دورانديشي و واقعنگري مسئولان و مديران مي‌شود و اگر دولتمردان فاقد اين خصلت باشند از عهدة بسياري از مشكلات و نارساييها برنخواهند آمد. يك مدير اسلامي بايد بداند كه در مصدر امور با فراز و نشيبهاي گوناگوني مواجه بوده و براي دستيابي به اهداف تشكيلات، سختيهاي فراوان در پيش دارد و اگر حوصله، بردباري و بلند همّتي را سلاح خود نسازد، در اثر فشارهاي جانبي و پيشامدهاي ناگوار، حركات غيرمترقبهاي از خود نشان ميدهد كه بعضاً اعتبار مديريت و مسئوليّت او را زير سؤال ميبرد. سعة صدر آن‌قدر مهم است كه حضرت عليعلیه‌السلام آن را ابزار حكومت مي‌دانند: «آله الرئاسه سِعَهُ الصَدر »
1-5 شايستگي و كفايت
در آئين اسلام مسند مديريت شايستة كسي است كه قدرت استفاده از ايمان و تخصّص را در مقام اجرا داشته باشد. اميرالمؤمنين علیعلیه‌السلام در نامه‌اي به مالك اشتر، يكي از شرايط واگذاري مسئوليّتها را «كفايت» مي‌داند و ميفرمايد: «اي مالك در به كارگيري كارمندان و كارگزاراني كه بايد زير نظر تو كار كنند هيچگونه واسطه و شفاعتي را نپذير مگر شفاعت «كفايت» و امانت را. »
1-6 نظم و انضباط
نظم، برنامهريزي و زمانبندي يكي از عوامل مؤثّر در موفّقيّت مدير است، چرا كه مدير سازمان از سويي كارها و وظايف متعدّدي برعهده دارد و از سوي ديگر، وقت او محدود است. امام عليعلیه‌السلام در بخشي از عهدنامة خود به مالك اشتر ميفرمايد: «كار هر روز را همان روز انجام بده، زيرا هر روز كاري مخصوص به خود دارد » هم‌چنين آن حضرت در وصيّت خود قبل از شهادتشان ميفرمايند: «سفارش ميكنم شما را به تقوي و نظم در امور. »
1-7 حسن سابقه
امام عليعلیه‌السلام سوابق كاري افراد را در گزينش مديران، دقيقاً مورد توجّه قرار ميداد. هم‌چنين آن حضرت، كساني را كه قبلاً در حكومت ظلم و طاغوت داراي منصبي بودهاند و در گناهكاري شريك بودهاند، جهت تصدّي جايگاههاي مديريتي شايسته نميدانند و به مالك اشتر فرمودهاند: «بدترين وزيران تو كسانياند كه وزيران واليان بدكار پيش از تو بودهاند و با آنان در گناهان همكاري كردهاند. مبادا اينان صاحبان اسرار تو باشند؛ زيرا كه ياران گنهكاران و برادران ستمكارانند، تو ميتواني به جاي آنان بهتر از آن‌ها را بيابي، كساني كه نظريّات و نفوذ آن‌ها را دارند ولي وزر و وبال آن‌ها را ندارند و با ستمكاران و گنهكاران همكاري نكردهاند. اين مردان پاكدامن هزينة كمتري بر تو تحميل ميكنند و نسبت به تو مهربانترند و با بيگانه كم الفتترند، آن‌ها را مخصوصان جلسههاي سري و انجمنهاي علني خود قرار ده. »
1-8 داشتن پشتكار و دوري از تنبلي
سستي در انجام دادن امور موجب زير پا گذاشتن حقّ و عدم اجراي به موقع كارها و تضييع حقوق مردمان است. كندي در كارها فرصتهاي خير و غير قابل بازگشت را از بين ميبرد. به هيچ وجه نبايد در گردش امور سستي و كندي و كاهلي راه يابد و اين امر بايد با دقّتهاي لازم عجين و همراه شود. اميرالمؤمنين عليعلیه‌السلام چنين سفارش كردهاند: «در كارهاي خود بر افراد سست و تنبل تكيه مكن. »
1-9 تند ذهني و داشتن حافظة قوي
مدير و مسئول بايد داراي حافظة قوي و ذهني توانمند باشد تا پرداختن به يك مسئله او را از ساير مسائل غافل نكند و پيچيدگي و حجم كارها، او را به فراموشي و اشتباه نياندازد. حضرت عليعلیه‌السلام در نامه به مالك اشتر چنين فرموده است: «كسي را برگزين كه در رساندن نامة كارگزارانت به تو يا رساندن پاسخهاي تو به آنان كوتاهي نكند و در آن‌چه براي تو ميستاند يا از طرف تو به آنان تحويل ميدهد، فراموشكار نباشد. »
1-10 پاكي و صلاحيّت خانوادگي
پاكي و اصالت و صلاحيّت خانوادگي از جمله امور كلي است كه حضرت عليعلیه‌السلام در گزينش و انتخاب بر آن تأكيد فرموده و آن را به عنوان ميزاني در كنار ساير موازين مطرح نموده است. آن حضرت به مالك اشتر توصيه مينمايد: «و از آنان كه گوهري نيك دارند و از خانداني پارسا و صالحند و از سابقهاي نيكو برخوردارند، فرماندهان را برگزين. »

1-11 داشتن قدرت تشخيص و تجزيه و تحليل
امام عليعلیه‌السلام در انتخاب مديران كشور، به مهارت ادراكي و تشخيص و تجزيه و تحليل مسائل آنان توجّه كامل داشت و مديراني را بر ميگزيد كه در بحرانهاي پيش آمده خود، راه حلّ مناسب را بيابند. لذا در معرفي مالك اشتر به ديگر فرماندهان نظامي به مهارت ادراكي و تشخيص و تجزیه و تحليل مسائل توسط مالك اشتر، اشاره ميفرمايد: «من مالك اشتر پسر حارث را بر شما و سپاهياني كه تحت امر شما هستند فرماندهي دادم، گفتة او را بشنويد و از فرمان او اطاعت كنيد. او را مانند زره و سپر نگهبان خود برگزينيد زيرا كه مالك نه سستي به خرج داده و نه دچار لغزش ميشود، نه در آن‌جايي كه شتاب لازم است كندي دارد و نه آن‌جا كه كندي پسنديده است، شتاب ميگيرد. »
1-12 آينده‌نگري
«آينده‌نگري» زیربنای تصمیمات اساسی هر مدیری، در هر مقطعی است و با توجّه به این مهم باعث انجام اقدامات صحیح‌تر و پیش‌بینی‌های دقیق‌تری خواهد بود.
آن حضرت در این باره می‌فرمایند: «بينا دل خردمند، پايان خويش ميبيند و پست و بلند و نشيب و فراز خود را ميشناسد. »
1-13 بلند همّتي
هر چه انسان از همّت والاتري برخوردار باشد، فعّاليّت و كارهاي بيشتر و چشم‌گيرتري انجام ميدهد و كارگزار بلند همّت در كارها و مسئوليّتهايي كه بر عهده گرفته است، بسيار موفّق‌تر از دون همّتان است و اصولاً ارزش انسان بسته به همّت اوست. به فرمودة امیرالمؤمنین علیعلیه‌السلام: «پس کمربندها را محکم ببندید و دامن همّت بر کمر زنید که به دست آوردن ارزش‌های والا با خوش‌گذرانی میسّر نیست. »
1-14 قدرت و توانايي
گردش کار حکومت در حدِّ معمول یا نسبتاً خوب، امورات یک کشور را پیش خواهد برد. امّا دیدگاه امیرالمؤمنین علیعلیه‌السلام صرف پیشبرد حکومت را مدّ نظر ندارد، بلکه معتقد است قوی‌ترین فرد از حیث مدیریت و کشورداری باید عهده‌دار مسئولیّت رهبری شود. شایسته‌ترین فرد برای رهبری، قوی‌ترین و آگاه‌ترین آن‌ها به اوامر و دستورات الهی است. امام عليعلیه‌السلام در نامة61 به كارگزار خود، عدم قدرت و توانايي او را تذكّر فرموده، مورد ملالت قرار ميدهد.
1-15 استقامت در برابر مشكلات
مدير و مسئول مشاغل كليدي، بايد در برابر فشار كار و دشواريها و فراز و نشيبهاي شغلي و تلخيها و سختيهاي آن چون كوه استوار و با استقامت و داراي عزم و ارادة پولادين باشد. حضرت عليعلیه‌السلام در اين مورد به مالك اشتر فرمودهاند: «پس براي مشاغل كليدي از سپاهيان و لشگريان خود كسي را انتخاب و مسئول بنما كه در برابر دشواريها و پيشآمدهاي سخت و تلخ استوار باشد و مصيبتهاي بزرگ وي را از پا ننشاند. فردي باشد كه هنگام ناتواني و ضعف ديگران، بر او ضعف و ناتواني غالب نشود و بر اثر بيخيالي ديگران بيتفاوت نگردد. »

1-16 قاطعيّت
قاطعيّت و پرهيز از شكّ و ترديد از لوازم و شرايط اصلي موفّقيّت مدير است. پس از بررسي جوانب مختلف قضيّه و مشورت با صاحبنظران، قاطعيّت در اجراي تصميم و اجراي آن ضرورت دارد. دو دلي و عدم قاطعيّت مدير باعث ميشود كه ترديد و ابهام و سردرگمي در همة بدنة سازمان سرايت كرده و كارها در زمان مناسب به انجام نرسيده و سازمان به اهداف مورد نظر نرسد. امام علیعلیه‌السلام از شكّ و ترديد بيمورد نهي كرده و مي‌فرمايد: «علم خود را به جهل و يقين خويش را به شكّ تبديل نكنيد، وقتي دانستيد عمل كنيد و زماني كه يقين كرديد، اقدام نماييد. »
1-17 شجاعت
یکی از شروط اصلی رهبر، شجاعت است. چرا که رهبر یک مملکت با انواع بحران‌ها، توطئه‌ها، حمله‌ها و جنگ‌ها مواجه است. شجاعت لازمة رهبری به شمار می‌آید. اگرچنین صفتی را نداشته باشد در اهداء کشور و مملکت به صاحبان زور و اسلحه، لحظه‌ای درنگ نمی‌کند. شجاعت از صفات مهم برای مدیران است تا بتوانند از حقّ دفاع نمایند و علیه خلاف و ناحقّی مبارزه نمایند. همان‌گونه که امیرالمؤمنین علیعلیه‌السلام عمل نمودند و فرمودند: «آگاه باشید اگر دعوت شما را بپذیرم، براساس آن‌چه می‌دانم با شما رفتار می‌کنم و به گفتار این و آن و سرزنش سرزنش‌کنندگان گوش فرا نمی‌دهم. »

2- خصوصيّات و معيارهاي ارزشي
2-1 سخاوت
گشاده دستي از عوامل محبوبيّت انسان در جامعه است و قهراً موجب پيشرفت و موفّقيّت مدير در كار است. بنابراين امام عليعلیه‌السلام سخاوت و گشاده دستي را از معيارهاي انتخاب مديران دانسته است كه البته اين صفت فقط در مسائل مالي خلاصه نشده و سخاوت در كار، اخلاق، همكاري، انديشه و . . . را هم در برمي‌گيرد. آن حضرت فرمودهاند: «الکرمُ اَعطفُ مِن الرَحم » سخاوت مهر آورتر از خویشاوندی است، با سخاوت بین مدیران و کارمندان روابط نزدیکی برقرار می‌شود که این مسئله موجب بهبود وضعیت کاری آن‌ها شده، در نتیجه رضایت عموم را در پی خواهد داشت.
2-2 وفاداري
وفاداري يكي از فضائل اخلاقي است و عموم افراد بايد اين ويژگي را در خود تقويّت نمايند. به ويژه لازمست مديران و كاركنان در مقابل سازمان متعهّد شوند و تمام تلاش خود را براي دستيابي به اهداف سازمان به كار گيرند. امام عليعلیه‌السلام فرموده است: «سپس با فرستادن مأموران مخفي راستگو و وفادار، كارهاي آنان را زير نظر بگير. »
2-3 تواضع و فروتني
مدير و مسئولي كه خود را خدمتگزار مردم ميداند، در رفتار خود با مردم، متواضع و فروتن بوده و به هيچ وجه در رفتارش با آنان برتري و سلطهگري وجود نخواهد داشت. اميرالمؤمنينعلیه‌السلام در نامهاي كه به يكي از واليان خود نوشته، چنين فرموده است: «در برابر رعيّت فروتن باش. »
2-4 تسلّط بر خشم
كساني كه داراي مقام و منصب هستند هر لحظه ممكن است كه نيروي خشمشان طغيان كند و آنان را از حالت طبيعي و اعتدال خارج نمايد؛ با كاركنان با حالت خشم و غضب برخورد كنند و پيشآمدهاي ناگواري رخ دهد كه هم براي فرد و هم براي سازمان و جامعه مضرّ باشد. لذا لازمست كه صاحبان مقام و منصب و مديران داراي قدرت مسلّط بر خشم و داراي كظم غيظ باشند. اميرالمؤمنين علیعلیه‌السلام در نامه‌اي به مالك اشتر فرموده‌اند: «آن كس را فرمانده لشگريان نما كه از همه در علم و بردباري بالاتر باشد و از كساني باشد كه خشم او را فرا نگيرد و به زودي از جاي خود بدر نرود. »
2-5 عدالت و انصاف
در جاي جاي نهج البلاغه مشاهده مي‌كنيم كه اميرالمؤمنينعليه‌السلام، مردم و كارگزاران خويش را به اجراي عدالت توصيه ميكند و می‌فرمایند: «دوست داشتنيترين چيزها در نزد تو، در حقّ، ميانهترين؛ و در عدل، فراگيرترين؛ و در جلب خشنودي مردم، گستردهترين باشد؛ كه همانا خشم عمومي مردم، خشنودي خواصّ را از بين ميبرد، امّا خشم خواصّ را خشنودي همگان بياثر ميكند. »
حضرت در جاي ديگري از فرمان تاريخي خود به مالك اشتر ميفرمايد: «انصاف برقرار كن ميان خدا و مردم، و خويشتن و دودمان خاصّ خود و هر كس از رعيّت كه رغبتي به او داري و اگر چنين انصافي را برقرار نكني، مرتكب ظلم گشتهاي و كسي كه به بندگان خدا ظلم بورزد خصم او خداست، از طرف بندگانش و هركسي كه خدا با او خصومتي داشته باشد دليلش را باطل سازد و او با خدا در حال محاربه است. »
حضرت در نامهاي به فرمانرواي حلوان، اسود بن قطب مينويسد: «پس بايد كار مردم در حقّي كه دارند در نزد تو يكسان باشد كه از ستم نتوان به عدالت رسيد. »
2-6 گشادهرويي
گشادهرويي از عوامل جلب محبّت مردم و ماية ايجاد صلح و دوستي بين افراد است و مديران بايد در برخوردها، گشادهروي باشند تا جوّ دوستي و همدلي در سازمان برقرار شود. امامعلیه‌السلام به يكي از كارگزاران سياسي خود ميفرمايد: «پر و بالت را برابر رعيّت بگستران، با مردم گشادهروي و فروتن باش و در نگاه و اشارة چشم، در سلام كردن و اشاره نمودن با همگان يكسان باش تا زورمندان در ستم تو طمع نكنند و ناتوانان از عدالت تو مأيوس نگردند. »
2-7 ميانه روي در درشتي و نرمي
مسائل اخلاقی به علّت حساسیّت و پیچیدگی بسیار، به برنامه‌ای دقیق و حساب شده نیازمند است. آیین اسلام، راه حلّ اساسی خود برای زندگی مادّی و معنوی را درگسترة اخلاق نیز معتبر می‌شمارد و اخلاق مبتنی بر اعتدال را مورد توجّه قرار می‌دهد.
2-8 امانتداري
هركس در هر جايگاه و مرتبة مديريتي، امانتدار مردمان است و بايد اموال و حيثيّت و شرافت ايشان را پاسداري كند. امام عليعلیه‌السلام به مالك اشتر در اين باره سفارش ميكند كه دربارة اشخاصي كه ميخواهد برگزيند بدين امر توجّه نمايد و با بررسي سوابق و عملكرد گذشتهشان ببيند آيا اهل امانتداري بودهاند يا خير. اميرالمؤمنينعلیه‌السلام در نامهاي كه به برخي كارگزاران خود نوشته، چنين فرمودهاند: «كسي كه امانت را خوار شمارد و دست به خيانت آلايد و خويشتن و دينش را از آن منزه نسازد، درهاي خواري و رسوايي را در دنيا به روي خود گشوده است و در آخرت خوارتر و رسواتر خواهد بود و بزرگ‌ترين خيانت، خيانت به امّت است و رسواترين تقلّب، تقلّّب نسبت به پيشوايان مسلمان است. »
2-9 رفق و مدارا
با توجّه به سخن پیامبر اکرمصلی‌اللّه‌علیه‌وآله‌وسلّم که خطاب به امیرالمؤمنین علیعلیه‌السلام می‌فرمایند: یا علی سه چیز است که اگر در کسی نباشد، عمل او استوار نمی‌گردد، ترس از خدا که او را از ارتکاب گناهان الهی باز دارد و اخلاقی که با آن با مردم مدارا کند و بردباری که با آن جهل جاهل را تحمّل کند ، هيچ عاملي مثل«رفق و مدارا» نميتواند پيوندي عميق و اصيل ميان مديران و زيردستان ايجاد كند و همراهي آنان را تضمين نمايد. مديران جز با نرمي و ملايمت نميتوانند فاصلههاي ميان خود و كاركنان را بردارند، در اعماق دل آن‌ها نفوذ كرده، آنان را با خود همراه نمايند. اميرالمؤمنينعلیه‌السلام به كارگزاران خود توصيه ميفرمود كه در ادراة امور جامعه و تعامل با مردم، اصل رفق و مدارا و مهرباني را ملاك قرار دهند و تا حدّ امكان از برخورد شديد و تند بپرهيزند. ايشان به يكي از كارگزاران خود ميفرمايد: «در آن‌جا كه مدارا كردن بهتر است مدارا كن، امّا آن‌جا كه جز با شدّت عمل كارها پيش نميرود، شدّت عمل به خرج ده و پر و بال خود را براي مردم بگستر و با چهرة گشاده با آنان رو به رو شو و نرمخويي با آنان را نصب العين خود قرار ده. » هدف از مهربانی با مردم در فرمایش دیگر ایشان روشن می‌شود: «مسلمان آینه برادر خویش است، هرگاه از برادر خود لغزش مشاهده کردید، همگی او را مورد حمله قرار ندهید بلکه او را ارشاد نمایید و اندرزش دهید و با او نرم رفتاری کنید؛ مبادا اختلاف کنید که موجب خروج از دین است. » ضرورت و جايگاه ويژة مدارا و مهرباني در نگاه مديريتي امام عليعلیه‌السلام تا آن‌جاست كه آن حضرت توجّه به مدارا و رفق را حتّي هنگامي كه برخوردهاي شديد اقتضاء ميكند ضروري ميداند و سفارش ميكند كه هنگام شدّت و سخت‎گيري نيز نبايد از مهرباني و عطوفت غفلت كرد. ايشان به كارگزار خود، اينگونه سفارش ميكند: «شدّت و سختگيري را با كمي نرمش و مدارا در هم آميز. »
به کارگیری رفق و مدارا در اداره امور، مایة پیوند درست زمامداران و مردم است و بدین وسیله درهای توفیق در تحقّق برنامه‌ها و سیر به سوی اهداف گشوده می‌شود. بنابراین از آسیب‌هایی که به سبب طغیان ملّت به وجود می‌آید، در امان خواهد بود. حضرت امیرالمؤمنین علیعلیه‌السلام دراین باره می‌فرمایند: «مدارا کن با مردم تا از فتنه و فسادشان در امان باشی و از نیرنگ‌ها و توطئه‌هایشان سالم بمانی. »
2-10 عنايت به كاركنان
رهبر، زمامداران و کارمندان از طرفی و مردم از سوی دیگر، دو عنصر و قطب جامعه هستند و اصلاح آن دو به یکدیگر بستگی دارد، امام به رابطة متقابل مسئولان و زمامداران با کارمندان زیر دست اهمّیّت می‌دهد و روند بهتر و درست امور را بر چگونگی این رابطه مبتنی می‌داند، از این‌رو در عهدنامة مالک اشتر به وظایفی اشاره می‌کند که زمامداران و مسئولان در برابر زیردستان خود دارند که در صورت انجام آن وظایف، اصلاحات اداری پایدار و کارکردهای سازمانی و اداری دگرگون می‌شود.
در تفکّر امیرالمؤمنین علیعلیه‌السلام از خصوصيّات بارز مديران و مسئولان اين است كه از مشكلات و معضلات شخصي و روحي كاركنان خود غافل نمانند. ایشان فرمودهاند: «آنگاه به حدّ وافي نيازمنديهاي آنان را تأمين كن كه اين خود امكان ميدهد تا در اصلاح خويش بكوشند و از تصرف در اموالي كه در اختيارشان است بينياز گردند، حجّت را بر آنان تمام ميكند كه عذري براي مخالفت با امر تو يا خيانت به امانت تو، نداشته باشند.»
2-11 صبر و بردباري
يكي از ويژگيهاي بارز افراد موفّق، صبر و بردباري است؛ لذا مديران و مسئولاني كه ميخواهند پيروز و موفّق باشند، بايد به اين صفت نيكو متّصف شوند.
حضرت عليعلیه‌السلام فرمودهاند: «انسان صبور، پيروزي را از دست نميدهد، هر چند زمان آن طولاني شود .»
آن حضرت در خصوص لزوم صبر بر خواسته‌های درونی و اجتناب از شتاب در مواردی که رضای خداوند در آن قرار نگرفته، خطاب به لشگريان چنين فرمودهاند: «شمشیرها و دست‌ها را در هوای زبان‌های خویش به کار نگیرید و شتاب نکنید، در آن‌چه که خداوند شتاب در آن را لازم ندانسته. »

2-12 طرد سخن چين
يكي از مواردي كه باعث لغزش مديران ميشود، سخنچيني و بدگويي سخن‌چينان است و اگر مديري به اين سخنچينيها اهمّيّت دهد و بدون توجّه به صحّت و سقم آن‌ها، اقدام به تصميمگيري نمايد، ممكن است عواقب جبران ناپذيري داشته باشد. حضرت عليعلیه‌السلام در اين مورد ميفرمايند: «در قبول سخن بدگويان شتاب مكن زیرا سخن چین ستمکار است؛ نسبت به کسی که سخن او را نزد تو آورده و دوگانگی کرده نسبت به کسی که سخن را برای او آورده است. »
2-13 طرد چاپلوس
حضرت عليعلیه‌السلام به مالك اشتر ميفرمايند: «و بايد كساني نزد تو برگزيدهتر باشند كه بيش از همه در روي تو سخن تلخ بر زبان آورند و ترا در آن‌چه خداي بر دوستان خود نپسندد، كمتر ياري كنند. به اهل پرهيز و راستي پيوند و آنگاه آنان را چنان پرور كه در ستايش تو از اندازه نگذرند و به باطل، ترا در كاري بزرگ كه به تو نسبت دهند و تو آن كار را نكرده باشي، دلشاد نسازند، چه زيادهروي در ستايش، در دل خودبيني پرورد و آدمي را به تكّبر در آورد. »
2-14 خوشبيني نسبت به ديگران
خوشبيني نسبت به مردم باعث ميشود تا مديران با مهر و سعة صدر بيشتر با مردم رفتار نمايند و سختگيري بيمورد ننمايد. امام عليعلیه‌السلام به جناب مالك اشتر ميفرمايد: «هيچ عاملي بهتر و قويتر از نيكي به رعيّت و سبك ساختن هزينههاي آنان و ترك تحميل بر دوش آنان نيست پس بايد در اين باب كار كني كه خوشبيني به رعيّت را بدست آوري. » سپس در ادامه ميفرمايد: «زيرا خوشبيني رنج بسيار را از تو دور مي‌سازد. »
خوش بینی نسبت به دیگران، سبب آرامش روح و تقویّت قوای فکری نیز خواهد بود.
2-15 عيبپوشي و پرهيز از عيب‌جويي
امام علیعلیه‌السلام در نامه‌اي به مالك اشتر چنين ميفرمايند: «و بايد كه دورترين افراد رعيّت از تو و دشمنترين آنان در نزد تو، كسي باشد كه بيش از ديگران عيب‌جوي مردم است. زيرا در مردم عيبهايي است و والي از هر كس ديگر به پوشيدن آن‌ها سزاوارتر است. از عيبهاي مردم آن‌چه از نظرت پنهان است، مخواه كه آشكار شود، زيرا آن‌چه بر عهدة توست، پاكيزه ساختن چيزهايي است كه بر تو آشكار است و خداست كه بر آن‌چه از نظرت پوشيده است، داوري كند؛ تا تواني عيبهاي ديگران را بپوشان، تا خداوند عيبهاي تو را كه خواهي از رعيّت مستور بماند، بپوشاند. از مردم گره هر كينهاي را بگشاي و از دل بيرون كن و رشته هر عداوت را بگسل و خود را از آن‌چه از تو پوشيده داشته‏اند، به تغافل زن و گفتة سخنچين را تصديق مكن. »
2-16 ارتباط مستقيم با كاركنان
حضرت علیعلیه‌السلام پرسش را حقّ مردم می‌دانست؛ حتّی اگر پرسش چندان منطقی نباشد و دین حقّ تنها، با ایجاد ارتباط مستقیم با کارکنان میسّر خواهد بود. هرگاه مدير بخشي از وقت خود را به ملاقات و ارتباط مستقيم با كاركنان اختصاص دهد متضمّن دو فايدة بزرگ است:
الف: مدير از اين طريق ميتواند از نيازها و مشكلات و گرفتاريهاي كاركنان خود آگاه شود و براي حلّ آن‌ها در حدّ توان اقدام كند. بدين وسيله انگيزه و روحية كاركنان را براي تلاش و كوشش بيشتر تقويّت كند.
ب: علاوه بر آشنايي با مشكلات كاركنان، مدير ميتواند بدين وسيله از مشكلات سازمان نيز آگاهي يافته و با اقدام براي حلّ و فصل آن‌ها، موفّقيّت و پيشرفت سازمان را تضمين نمايد.
امام عليعلیه‌السلام به مالك اشتر دستور ميدهند كه با مردم، ارتباط مستقيم داشته باشد و از نزديك به حرفها و نقطه نظرات آن‌ها گوش سپارد و از فاصله گرفتن از آن‌ها بپرهيزد: «مبادا به مدّت طولاني خود را از مردم دور نگه داري. »
2-17 پرهيز از غرور و تكبّر
نوعاً بشر بر اثر غفلت از حقيقت، به مجرد رسيدن به پست و مقام گرفتار غرور و خودبيني و تكبّر ميشود و اين گرفتاري بر اثر اين است كه آن فرد براي خود في نفسه ارزشي نميپنداشته و تمام ارزش را به انسان صاحب مقام ميدهد و حال آن‌كه، آن‌چه داراي حقيقت است، انسان است و پستها و مسئوليّتها تماماً اعتباري است و چه بسا مسئوليّتها بوسيلة انسانهاي با فضيلت و باكمال، با ارزش و پربها مي‌شوند و انسان‌هاي آگاه آن افرادي هستند كه خود را اسير پست و مقام نميكنند، بلكه ميز و پست را تابع خود مي‌دانند و هر مسئوليّتي كه به آنان داده شود از گرفتار شدن به غرور و تكبّر دور هستند و از همين جهت است كه اسلام با نغمههاي مختلف، انسانها را از رياست طلبي بر حذر داشته است. زيرا كه بسيار اندكند كساني‌كه بتوانند بر نفس خود فائق آيند. اميرالمؤمنينعلیه‌السلام در دو فراز از فرمان تاريخي خود به مالك اشتر، او را از غرور ميهراساند و به وي هشدار ميدهد و روش پرهيز از غرور را به او تعليم ميفرمايد: «چنان‌چه بر اثر پست و مقام كه به تو داده شده است در تو تكبّر بوجود آيد و در خود احساس خودبيني نمايي، فوراً بياد بياور عظمت ملك خداوندي را كه فوق تو است و به قدرت و سلطة خداوند و ضعف خود توجّه داشته باش، اين توجّه و نگرش است كه سركشي و تمرّد را از تو ميگيرد و تندي تو را فرو مينشاند و آن عقل را كه از مغزت بيرون رفته بود، به تو باز ميگرداند. پرهيز كن از برابري با عظمت خداوند متعال و از همانند بيني خود با او در جبروت ربوبي؛ زيرا خداوند متعال هر جبّاري را ذليل و هر متكبّري را پست و خوار ميسازد. »
2-18 گذشت و پوزش‌پذيري
يكي از صفات پسنديده و مثبت مديران شايسته آن است كه چنان‌چه فردي نزد او به عذرخواهي آمد، عذر او را بپذيرد و در مقام اصرار بر تخلّفش بر نيايد كه اين روش اثري نيكو در جذب نيروها و وفای بيشتر آنان نسبت به نظام و سازمان خواهد داشت. حضرت عليعلیه‌السلام در عهدنامة مالك اشتر به او توصيه نمودهاند كه افرادي را براي كارهاي كليدي و مهمّ انتخاب كن كه هنگام معذرت خواهي از وي با سينة باز و بزرگواري عذر طرف را بپذيرد. هم‌چنين در جاي ديگري از همين عهدنامه فرمودهاند كه با افراد باگذشت بپيوند و آن‌ها را به عنوان كارگزار انتخاب نما: «ثُمَّ إلصَق بِذَوِي . . . السَّماحَه».
2-19 وفاي به عهد
يكي از عوامل تضعيف كنندة ارتباط و پيوند بين كاركنان و مدير، تأمين نشدن وعدههايي است كه مدير ميدهد. هم‌چنين در روابط با ساير نهادها و سازمانها، وفاي به عهد، اصلي خدشه ناپذير است و باعث جلب اعتماد ميگردد. حضرت عليعلیه‌السلام دراین خصوص فرمودهاند: «اي مردم، وفا همراه راستي است، كه سپري محكم‌تر و نگهدارندهتر از آن سراغ ندارم، آن كس كه از بازگشت خود به قيامت آگاه باشد خيانت و نيرنگ ندارد. »
2-20 جاذبه و دافعه
مدير يا رهبر بايد بتواند افراد زيادي را جذب كند و در هنگام لزوم افرادي را از گرد خود و از سازمان طرد نمايد. آن‌چه مسلم است، قوّة جاذبة مدير بايد از نيروي دافعة او بيشتر باشد. كساني كه به دلايل مختلف مثل سردي و تندي رفتار، عدم سازش و ناتواني مهار احساسات خود، باعث دلسردي و پراكندگي انسانها مي‌شوند، مديران و رهبران خوبي نيستند، در حالي كه جذب افراد بايد با سهولت بيشتر انجام گيرد و نبايد افراد را به سادگي از دست داد. حضرت عليعلیه‌السلام مي‌فرمايند: «عاجزترين فرد كسي است كه در يافتن دوست، ناتوان باشد و از او ناتوانتر كسي است كه دوستان به دست آورده را از دست بدهد. »
از سوي ديگر مدير بايد دافعه داشته باشد زيرا كه مظاهر شرك و نفاق و فسق و گناه را بايد از اطراف خود و محيط كار و كلاً از جامعه طرد نمايد. اگر شخص مسئول با عناصر ياد شده هم‌نشين و هم‌كاسه باشد آن‌چنان در آن‌ها حلّ ميشود كه ديگر قدرت موضع‌گيري نخواهد داشت. طبيعي است كه سازش‌كاري با همة گروهها موجب ميشود كه رابطة دوستان واقعي با انسان ضعيف شود و دشمنان دوست‌نما هم جهت سودجويي و دستيابي به مقاصد پليد خود، انسان را همراهي نمايند و هنگامي كه احساس كنند ديگر به آن‌ها فايدهاي نميرسد يا در معرض خطر قرار گرفتهاند، بلافاصله انسان را رها ميكنند و به سراغ ديگري مي‌روند. اميرالمؤمنينعلیه‌السلام در نامه‌اي به مالك اشتر مي‌نويسد: «بايد دورترين و مبغوضترين آن‌ها نزد تو كساني باشند كه زشتيهاي مردم را جستجو ميكنند. » در اين سخن حضرت يك معيار براي رفع و حذف نيروها بيان ميكنند و بر لزوم دافعه داشتن مدير تأكيد مينمايند.
2-21 صداقت
یکی از راه‌های ایجاد اعتماد بین حاکمیّت و مردم، صداقت و درستی و راستگویی رهبر جامعه است. امیرالمؤمنین علیعلیه‌السلام در این باره فرمودهاند: «پيشواي قوم بايد با مردم خود به راستي سخن گويد و پراکندگی مردم را به وحدت تبدیل، و اندیشة خود را برای پذیرفتن حقّ، آماده گرداند. » این کلام امیرالمؤمنینعليه‌السلام نشان دهندة این است که شرط تحقّق وحدت جامعة اسلامی، صداقت رؤسای آن جامعه است و حاکم تنها در صورتی به حقّ نائل می‌شود که راستی را پیشة خود سازد.
اگر کم‌گویی یا پنهان‌کاری و یا دروغ‌گویی از سوی حاکم و رهبر مشاهده شود یقیناً اعتماد مردم به حاکمیّت از بین می‌رود و جهل و شایعه و دروغ در جامعه حاکم می‌شود. با این بیان، روشن می‌شود که راست‌گویی در حکومت، نتیجة سلامت و درستی حاکم است. اگر حاکمی از راه راستی، درستی و راست‌گویی فاصله بگیرد، درحقیقت عدم شایستگی خود را به اثبات رسانده است.
2-22 اعتماد به نفس
اعتماد به نفس با غرور، تفاوت بسياري دارد. افراد مغرور، خيلي كم به حرف ديگران گوش مي‌دهند. زيرا غرور باعث جدايي است. امام عليعلیه‌السلام گرچه در نهجالبلاغه و ديگر كلمات ارزشمند خود، خودپسندي و غرور را مورد نكوهش قرار ميدهد و ميفرمايد پرهيز از غرور زدگي و خودپسندي يكي از ملاكهاي ارزشي در روابط اجتماعي است، امّا افتخار كردن به خويشاوندان خوب و ارزشهاي اخلاقي خويش را كه در جهت مثبت به كار گرفته شود مورد تأييد قرار دادهاند. حضرت در پاسخ به ادّعاهاي دشمن به برخي از افتخارات خويش اشاره مي‌كند و آن‌ها را با افتخار يادآوري مينمايند. در عرصة خارجی، اعتماد به نفس کارگزاران در برابر دشمن، حربه‌ای است که می‌توان با آن از منابع ملّی و ارزش کشور و ملّت دفاع نمود. در عرصة داخلی نیز اعتماد به نفس عوامل اجرایی باعث می‌شود تا کارگزاران بدون تشویش و نگرانی به کارهای مراجعان رسیدگی نموده، باعث جلب اعتماد مردم به حکومت‌ها شوند. بنابراین عزّت و سربلندی دولت‌ها وابسته به خودباوری و اعتماد مردم به استواری زمامداران آن دولت‌هاست.
2-23 مشورت كردن
مشورت در ادارة امور و پرهيز از خود رأيي از مؤكّدترين كارها در راه و رسم مديريتي اميرمؤمنانعلیه‌السلام است. آن حضرت هم‌چون رسول خداصلی‌اللّه‌علیه‌وآله‌وسلّم با وجود برخورداري از مقام عصمت و طهارت و با آن‌كه از نظر علم و دانش، عقل و خردمندي، تدبير و سياست‌مداري در مرتبهاي قرار داشت كه او را از آراء و نظرات ديگران بينياز ميساخت، امّا پيوسته مشورت ميكرد و به كارگزاران خود ميآموخت كه چنين كنند. اميرالمومنين عليعلیه‌السلام دربارة مشورت فرموده است: «هرکه بر چیزی دست یافت خود رأی می‌شود و هرکه خود رأیی نموده، تباه گشت و هرکه با مردان شور نماید با خردهایشان شراکت می‌کند و هویداست که حکم چند عقل، در هر کار از حکم یک عقل سودمند و شایسته‌تر است. »
اميرمؤمنان علیعلیه‌السلام هيچ حامي و پشتيباني را در ادارة امور چون مشورت نميدانست و در اين باره فرموده است: «هيچ پشتيبانی استوارتر از مشورت كردن نيست. » براي مشورت در هر امر، بايد از مشاوراني مناسب و صاحب اهليّت بهره گرفت و از هركس نميتوان رأي خواست. به طور كلّي مدير بايد با كساني مشورت كند كه متّصف به خدا ترسي، پروا پيشگي، راز داري و شجاعت باشند و از خردي نيكو و تجربهاي پربار برخوردار باشند و با اشخاص ترسو، حريص، دروغ‌گو، جاهل، احمق و كساني كه زمام احساسات خويش را در دست ندارند، نبايد مشورت كرد. اميرالمؤمنينعليه السلام در عهدنامة مالك اشتر به او چنين نوشته است: «بخيل را در مشورت خود دخالت مده؛ زيرا كه تو را از احسان منصرف ميكند و از نيازمندي ميترساند و نيز با اشخاص ترسو مشورت مكن؛ زيرا در كارها روحيهات را تضعيف ميكنند. هم‌چنين حريص را به مشاورت نگير كه با ستمگري، حرص را در نظرت زينت ميدهد. پس همانا بخل و ترس و حرص، غرايز و تمايلات مختلفياند كه از بدگماني به خدا سرچشمه ميگيرند. » در سفارشهاي اميرمؤمنان عليعلیه السلام بهترين مشاوران اشخاص امين و مجّرب، خردمند و دورانديش معرفي شدهاند.
2-24 احتياط و دقّت در قضاوت
زمامدار بايد تا وقتي مطلب كاملاً براي او روشن نشده است، قضاوت و پيش‌داوري نكند و در مواردي كه امر بر او مشتبه است، بايد احتياط نموده، حكم صادر ننمايد. حضرت عليعلیه‌السلام در نامة 53 خطاب به مالك اشتر چنين فرموده است: «سپس كسي را براي قضاوت بين مردم برگزين كه در شناخت مطالب با تحقیقی اندک رضایت ندهد و در شبهات از همه با احتیاط‌تر عمل کند. »

3- خصوصيّات و معيارهاي مکتبي
3-1 تقوي
پرهیزگاری، از حرام دوری گزیدن است. حضرت عليعلیه‌السلام در این مورد فرمودهاند: «از خدايي بترس كه ناچار او را ملاقات خواهي كرد و سرانجامي جز حاضر شدن در پيشگاه او نداري. »
تقوي يعني حفظ و نگهداري نفس از آن‌چه به آن ضرر ميرساند و «اتقوا الله» معناي كاملش اين نيست كه از خدا بترسيد، بلكه به اين معناست كه از خشم و عذاب خداوند، خود را حفظ كنيد و متّقي به معناي «خودنگه‌دار و پرهيزگار» است. هر فردي براي پذيرفتن مسئوليّت به تقوي نياز دارد و شرط پذيرش مسئوليّت، داشتن تقواست.
3-2 اميد به پاداش الهي داشتن و بيمناك از عذاب او بودن
حضرت عليعلیه‌السلام در نامه‌اي به سپهسالار حلوان به او ميفرمايد: «جان بر سر كاري بگذار كه خداي بر تو واجب فرموده است، به پاداش آن اميدوار باش و از كيفر آن بيمناك. » مسلماً مديري كه به پاداش الهي اميدوار باشد، در انجام اعمال نيك و خداپسندانه تلاش ميكند و در صورتي كه از عذاب الهي بيمناك باشد، به انجام كارهاي خلاف و نادرست كه موجب نارضايتي خداي سبحان است، اقدام نميكند.
3-3 اطاعت از اوامر خدا و ياري كردن او
امیرالمؤمنین علیعلیه‌السلام از پیامبر اکرمصلی‌اللّه‌علیه‌وآله‌وسلّم نقل می‌کند که ایشان در وصیّتی به من فرمود: یا علیعلیه‌السلام چهار چیز از چیزهایی است که کمر را می‌شکند: «. . . رهبری که خدا را نافرمانی می‌کند، ولی به امر او اطاعت می‌شود و . . . » مفهوم این حدیث ضرورت فرمان‌پذیری از اوامر خداوند را برای استواری دین و جامعه آشکار می سازد.
اميرالمؤمنين علیعلیه‌السلام در نامه به مالك اشتر، او را به پرهيزگاري در پيشگاه خدا و ترجيح دادن اطاعت او و پيروي از فريضهها و سنّتها كه در قرآن به آن امر فرموده است، فرمان ميدهد؛ كه هيچ كس نيكبخت نگردد مگر به پيروي آن و شوربخت نشود جز به انكار و تباه ساختن آن و به او فرمان ميدهد كه خداي را با قلب و دست و زبان خود ياري كند، زيرا هر كس خداوند جل إسمه را ياري دهد، خداي، ياوري او را تعهّد كرد و هر كه او را عزيز دانست خداي ارجمندي او را كفالت فرمود.
3-4 توانايي در كنترل نفس
كساني كه ميخواهند بر سازماني با همة پيچيدگيهايش مديريت كنند و وظايف و نقشهاي متعدد و مختلف خود را ايفاء نمايند، بايد ابتدا مديريت و نظارت بر نفس خود را آموخته و بدان خوي گرفته باشند و بتوانند وظايفي چون برنامهريزي، سازماندهي، نظارت، ارزشيابي و هماهنگي امور زندگي و استفادة مطلوب از امكانات را در رشد خود به كار گيرند و زندگي موفّقي را ارائه دهند. انساني كه خود را در حضور خدا ميبيند، وظيفهاي دارد به نام مراقبت و تكليفي دارد به نام محاسبه، چنين انساني هم رقيب خود است و هم حسيب خويش، هم مواظب كارهاي خود است، هم حسابرس كارهاي خويش و يك لحظة خود را فراموش نميكند، چرا که همانا نفس همواره به بدي وا ميدارد جز آن کس را ‌كه خداوند رحمت كند. اميرالمؤمنينعلیه‌السلام خطاب به شريح قاضي مينويسند: «در هر صبح و شام از خدا بترس و از فريبكاري دنيا بر نفس خويش بيمناك باش و هيچگاه از دنيا ايمن مباش، بدان اگر براي چيزهايي كه دوست ميداري، يا آن‌چه را كه خوشايند تو نيست، خود را باز نداري، هوسها تو را به زيانهاي فراواني خواهند كشيد، پس نفس خود را بازدار و از آن نگهباني كن و به هنگام خشم بر نفس خويش شكننده و حاكم باش.» آن حضرت در نامهاي كه به محمّد بن ابي بكر هنگام حكومت مصر نوشته است به او اين چنين دستور ميدهد: «پس موظّف هستي كه با نفس خود مخالفت نمايي و از دين خويش حمايت كني. »
3-5 توكّل بر خدا
توكّل در لغت، اعتماد کردن به دیگری، کار خود را به خدا واگذاشتن، و به امید خدا بودن معنا شده است. در اصطلاح، توكّل حقيقي عبارت است از پذيرش اين مسئله كه زمام و عنان همة امور به دست خداوند است و همة موجودات از قدرت او استمداد مينمايند. توكّل در مقام مسئوليّت به اين معناست كه در عزم و اراده و تصميمگيري، هيچ كس جز ارادة خدا مداخله نكند. علاوه بر عوامل خارجي حتّي احساسات، عواطف و سليقههاي شخصي او نبايد تصميمگيري او را تحتالشعاع خود قرار دهد. انسان متوكّل چون از امداد غيبي مدد ميجويد با صلابت و قدرت است و از همة تنگناها به راحتي عبور ميكند. امیرالمؤمنین علیعلیه‌السلام با توجّه به دانش والای خود و عمل به فرامین الهی برای زندگی آرام که حرص و طمع در آن رسوخ نکند، و دست مسئولان به خیانت در اموال مردم باز نشود، توکّل را به عنوان راهکار عملی اعلام می‌دارند و می‌فرمایند: «به یقین بدانید که خداوند، برای بندة خود بیش از آن‌چه که در علم خداوند برای او رقم زده حایلی نخواهد گذاشت. هر کس این حقیقت را بشناسد و به کار گیرد، از همة مردم آسوده‌تر است و سود بیشتری خواهد برد. »

3-6 قيام به وظيفه
هر مديري در برخورد با مسائل و مشكلات گوناگون بايد وظيفة خود را در نظر بگيرد و طوري به آن عمل نمايد كه رضاي خداوند را در پي داشته باشد. حضرت عليعلیه‌السلام در فرازي از نامه به مالك اشتر مي‌نويسد: «و نزد خدا براي هر يك از اين طبقات (افراد جامعه) جايگاهي است كه در برگيرندة مسائل رفاهي و امكانات آنان است و براي هر يك از آنان تا حدّ تأمين و اصلاح وضع زندگي بر عهدة زمامدار حقّي است. زمامدار از عهدة آن‌چه كه خداوند بر دوش او قرار داده است برنميآيد مگر با سعي و كوشش و استمداد از خداي بزرگ و آماده سازي نفس خود بر التزام به حقّ و شكيبايي در برابر دشواريها و آن‌چه كه پيش آيد. »
3-7 حقّ گرايي
از مهم‌ّترين هدفهايي كه دولت اسلامي دنبال ميكند و برنامههاي خود را بر آن بنا مينمايد، برپا داشتن حقّ است. اميرالمؤمنينعلیه‌السلام در سخني با ابن عباس حكومت را وسيلة اقامة حقّ و دفع باطل معرفي كرده است. بنابراين بر پاداشتن حقّ، محوري است اساسي در ادارة امور و زمامداري به گونهاي كه هر مديريتي بايد بدان باز گردد و بر آن استوار شود و آن اصلي علمي و حاكم بر برنامهها و اقدامات است. هيچ حكومتي بدون مشاركت و حمايت مردمي، توان تحقّق برنامههاي اصلاحي خود را نمييابد و بيگمان وقتي مديري عمل به حقّ را اساس برنامهها و اعمال خود قرار دهد از توفيقهاي الهي و پشتيباني مردمي بهرهمند ميشود. امام علیعلیه‌السلام در عهد نامة خود به مالک اشتر فرموده‌اند: «حقّ را از آنِ هر که بود، بر عهده گیر، نزدیک یا دور و در این راه شکیبا باش و آن را به حساب خداوند بگذار، هر چند این رفتار، با نزدیکان و خویشاوندان و اطرافیانت باشد و پایان آن را با همة دشواری که دارد طلب کن زیرا که پایان آن پسندیده است. مردم به فطرت خود حقّ طلبند و تمايل به حقّ دارند و بر اين مبنا عمل به حقّ را دوست دارند و مادام كه فطرتشان در حجابهاي غليظ دنياپرستي قرار نگرفته باشد حاميان و پشتيبانان حركتهاي حقّ طلبانهاند. البته دولتي كه به حقّ عمل ميكند و زمامداراني كه برپا داشتن حقّ اصل حاكم بر برنامهها و اقدامات ايشان است، در هر صورت موفّقاند، زيرا عمل به حقّ عين موفّقيّت است. به بيان اميرالمؤمنينعلیه السلام: «هركه در راه برپايي حقّ مجاهده كند، توفيق يابد. »
كساني ميتوانند در مديريت خود حقّ را به پا دارند كه آن‌را برترين معيار در سياست و مديريت بشناسند و نگاهشان به حقّ اين‌گونه باشد و آن را محور همه چيز قرار دهند و حاضر نباشند از حقّ عدول كنند و به سمتي ديگر گرايش يابند. اميرالمؤمنين عليعلیه السلام در اين باره در نامة 53 به مالك اشتر فرمودند: «بايد محبوب‌ترين و پسنديده‌ترين كارها نزد تو ميانه‌ترين‌شان در حقّ باشد. »
3-8 مسئوليّت در قبال جامعه
يكي از ويژگيهاي مديران و زمامداران شايسته، توجّه به كلّ جامعه و جهتگيري براي خدمت به جامعه است. اين ويژگي كه همان داشتن مسئوليّت اجتماعي است، در كلام اميرالمؤمنينعلیه السلام به صورت زير بيان گرديده است: «شما در پيشگاه خداوند، مسئول بندگان خدا و شهرها و خانهها و حيوانات هستيد. خدا را اطاعت كنيد و از فرمان خدا سر باز مداريد. »

3-9 مهرباني با ضعيفان و قاطعيّت با قدرتمندان
شايسته است مدير نسبت به ضعيفان (ضعف چه از نظر مالي و يا امور اجتماعي و يا مسائل ديگر) مهربان و دلسوز بوده و بر آن باشد كه گرفتاريهايشان را مرتفع سازد و با قدرتمندان (چه از نظر اعتبار و شخصيّت و يا قدرت مالي يا قدرت سياسي و يا مسائل ديگر) قاطعانه برخورد كند و با استقامت و بدون انعطاف و تحت ضابطهاي خواستههاي آنان را در نظر بگيرد، زيرا كه ضعيف هميشه محروم و دل شكسته است و نياز دارد كه دست عطوفت به كمكش برسد و نداي حقّ از او حمايت كند و قدرت انسان دوستي، وي را از مرگ تدريجي نجات دهد. حضرت عليعلیه‌السلام به مالك اشتر فرمودهاند: «پس براي كارهاي مهم و كليدي از سپاهيان و لشگريان خود كسي را انتخاب نما كه نسبت به ضعيفان مهربان و با محبّت باشد و در مقابل زورمندان سخت‌گيري و استقامت داشته باشد. »
3-10 خيرخواهي
يكي از صفات ضروري براي مديران، خيرخواهي است؛ زيرا در جايگاه كليدي، اگر فردي خيرخواه قرار نداشته باشد، به ضرر جامعه و سازمان عمل ميشود. اميرالمؤمنينعلیه‌السلام در نامه به مالك اشتر در اين مورد چنين فرموده است: «براي فرماندهي سپاه، كسي را برگزين كه خيرخواهي او براي خدا و پيامبر و امام بيشتر باشد. »
3-11 داشتن آرمان
آرمان با هدف تفاوت دارد. هدف شروع و پاياني دارد ولي آرمان امري پويا است و جامع‌تر از هدف است. امام عليعلیه‌السلام در خصوص آرمان‌خواهي به ابن عباس، يكي از كارگزاران سياسي خود مينويسد: «بهترين چيز در نزد تو در دنيا، رسيدن به لذتّها يا انتقام گرفتن نباشد، بلكه بايد خاموش كردن باطل يا زنده كردن حقّ باشد، تنها به توشهاي كه از پيش فرستادهاي خشنود باش و بر آن‌چه بيهوده ميگذاري حسرتخور و همّت و تلاش خود را براي پس از مرگ قرار ده. »
3-12 اهمّيّت دادن به نماز
امام عليعلیه‌السلام در نامه‌ای خطاب به کارگزارش محمّد بن ابي بكر وقتي كه ادارة مصر را به او سپرد، فرموده است: «به نمازت بنگر که چگونه است، تو پیشوای جامعه‌ات هستی، اگر آن را کامل انجام دهی یا سبک بشماری، مسئولیّتش با توست. هر پیشوا که در جامعه‌ای نماز اقامه کند و در نماز آن‌ها نقص و کمبودی پیدا شود، گناهش به گردن اوست . . .. » در این نامه امیرالمؤمنین علیعلیه‌السلام به مسئله‌ای اشاره می‌فرمایند که امروزه تقریباً فراموش شده است؛ ضرورت تخصّص استانداران بر مسائل دینی از جمله نماز و البته ضرورت برگزاری نمازهای جماعت توسط مسئولین شهرهاست. نکته‌ای که بسیار قابل توجّه است به مخصوص به دلیل اهمّیّت پاسداشت احکام اسلامی در کشورهای مسلمان و از بعد دیگر برای در امان ماندن از عذاب پروردگار به دلیل گناهان مردم می‌فرمایند: «همانا هنگامی که زمینیان گناه کرده و به کارهای زشت دست بزنند، خداوند تصمیم می‌گیرد که بدون استثناء همة آن‌ها را عذاب نماید؛ ولی هنگامی که می‌بیند پیران به طرف نماز قدم برداشته و کودکان قرآن می‌آموزند، به آنان رحم نموده و عذاب را به تأخیر می اندزاد. »
3-13 عبرت از گذشتگان
پندگيري و عبرت از كارِ گذشتگان، يكي از عوامل آموزنده در ادارة امور است و با استفاده از مرور رفتارها و عواقب پيشينيان ميتوان امروز موفّقتر عمل نمود. حضرت عليعلیه‌السلام در نامه به مالك اشتر مي‌فرمايند: «سپس اي مالك بدان كه ترا به دياري فرستادهام كه پيش از تو داد و بيداد فراوان بر آن رفته است و مردم در كار تو همانگونه نظر خواهند كرد كه تو در كار واليان پيش از خويش نظر ميكني و از تو همان خواهند گفت كه تو دربارة آنان ميگويي. همانا كه نيكوكاران را از سخناني ميتوان شناخت كه خداي دربارة آنان بر زبان بندگان خود روان ميسازد. پس كردار شايسته، نيكوترين اندوختة تو باد. بر هوسناكيها چيره باش و دريغ‌ دار كه نفس خويش به چيزي كه حلال نیست بيالايي. » هم‌چنين آن حضرت در وصيّت خود به امام حسنعلیه‌السلام به عبرت گرفتن از كار گذشتگان امر ميفرمايد: «و بر دل خود داستان گذشتگان بخوان و سرگذشت پيشينيانش ياد آور و بر ديار و آثارشان بگذر. پس بنگر كه چه كردند و از كجا بر شدند و به كجا فرود آمدند و در كجا جاي گزيدند؛ آنگاه بيني كه از دوستان جدا ماندند و به ديار تنهايي فرود آمدند آن‌گونه كه تو نيز پس از اندك زمان يكي از آنان خواهي بود. »
3-14 ياور ظالمان نبودن
حضرت عليعلیه السلام در نامة 53 خطاب به مالك اشتر فرمودهاند: «بدترين وزيران تو وزيري است كه پيش از تو وزير اشرار و بدكاران و شريك آن‌ها در گناهان بوده است. پس نبايد از خواصّ و نزديكان تو باشد زيرا آنان يار گناهكاران و برادر ستمگران هستند در حاليكه تو به جاي آن‌ها كساني كه داراي انديشهها و كاربريهاي نيكو مانند آن‌ها هستند، ميتواني بهترين وزير را بيابي كه چنان گناهان و كارهاي زشت آنان را مرتكب نشده باشد و ستمگر را بر ستم و گناهكار را بر گناهش همراهي و ياري نكرده باشد. »

3-15 امتياز ندادن به خويشان و اطرافيان
اميرالمؤمنينعلیه‌السلام خطاب به مالك اشتر فرمودهاند: «همانا زمامدار را نزديكان و خويشاونداني است كه به مال دگران چشم دارند و به آن دراز دستي ميكنند و در معامله كم انصافند پس وسايل تجاوزشان را از ميان بردار تا رشتة فسادشان بريده شود و دراز دستيشان كوتاه گردد. به هيچ يك از اطرافيان و خاصّان و نزديكان خود، زميني به رسم تيول وا مگذار و نبايد كه كسي از تو پاره زميني طمع كند تا به همسايگان در سهم آب يا در عملي كه بين او با همسايگان مشترك است، آنان را به بيگاري گيرد و به آنان زيان رساند و بار خويش بر دوش ديگران گذارد پس با اين كارها، سود گوارا براي آنان باشد و سرزنش و گناه آن كار در اين جهان و آن جهان گريبانگير تو گردد.» امام علیعلیه السلام نسبت به دوستان و نزدیکان خود حساسیّت بیشتری داشت و بر آن‌ها در استفادة از اموال عمومی، بیشتر سخت می‌گرفت تا دیگران را درس عبرت باشد .
3-16 صرفه جويي در اموال عمومي
امام عليعلیه‌السلام به كارگزاران خويش مؤكّداً سفارش ميكرد در مصرف بيتالمال نهايت دقّت و صرفه‌جويي را مراعات كرده و از اسراف و ريخت و پاش به شدّت بپرهيزند. صرفهجويي خود آن حضرت در بيتالمال مسلمانان به حدّي است كه حاضر نشد براي پاسخ‌گويي به كساني كه شب هنگام براي كار خصوصي به او مراجعه كرده بودند، از نور چراغ بيتالمال استفاده كند و چراغ بيتالمال را خاموش فرمود و از چراغ شخصي خود استفاده نمودند.

3-17 عدم همكاري در اعمال خلاف
از آن‌جايي كه هر انساني گرفتار هواي نفس است و پيروي از نفس، باعث دوري از خدا و سلب نورانيّت انسان ميشود، شايسته است تا مديران و معاونين در صورتي كه مافوقشان بر اساس هواي نفس خود اقدام به عملي غيرمشروع و غيرقانوني نمايد ايشان را از آن كار باز دارند و يا حدّاقل همكاري نكنند و بدين ترتيب موجبات رضاي الهي را فراهم نمايند. اميرالمؤمنين علیعلیه‌السلام به حارث همدانی می‌فرماید: «از دوستی با بی‌خردان و خلافکاران بپرهیز، زیرا هرکس را به دوستش می‌شناسند. » در واقع این سخن نشان دهندة اهمّیّت وجه نیکوی حاکمان اسلامی به واسطة دوری از ارتباط با خلاف و خلافکاران است.
3-18 پرهيز از سوء استفاده از مقام
مديران و مسئولان سازمانها، به خاطر موقعيّت خود به اموال و امكانات فراواني دسترسي دارند و طبعاً منابع گوناگون مالي و اعتباري در اختيار آن‌هاست. اين امكان مي‌تواند زمينهساز فساد و امتيازطلبي و استفادة غيرمجاز از منابع عمومي گردد. بنابراين مديران بايد دقّت كنند كه در زمان مسئوليّت خود گرفتار اين فساد نشوند.
اميرالمؤمنين علیعلیه‌السلام به كارگزاران خويش همواره اين نكته را يادآوري مينمود و به شيوههاي مختلف، آنان را از «استيثار» و «امتياز خواهي» برحذر ميداشت. آن حضرت در بخشي از عهدنامة خود به مالك اشتر ميفرمايد: «از امتياز خواهي و اختصاص دادن چيزي كه (بهرة) همة مردم، در آن يكسان است بپرهيز. »
زماني‌كه يكي از كارگزاران آن حضرت دست تعدّي به اموال مردم گشود، امامعلیه السلام طي نامهاي به او نوشت: «پس، از خدا بترس و اموال اين مردم را به آنان باز گردان كه اگر اين كار را نكني و خدا تو را در اختيار من قرار دهد، وظيفهام را در برابر خدا نسبت به تو انجام خواهم داد و با اين شمشيرم كه هيچكس را با آن نزدم مگر اين كه داخل جهنّم شد، بر تو خواهم زد. »

پی نوشتها:

«. . . ولِکنَّنی آتی أن یَلِیَ أمرَ هَذِهِ الاُمَّهِ سُفَهاءُها و فُجَّارُها، فَیَتَّخِذوا مالَ اللهِ دُوَلاً و عِبادَهُ خَوَلاً و الصّالِحینَ حَرباً و الفاسقینَ حِزباً . . .»، نهج البلاغه، ترجمة محمّد دشتی، نامه 62.
. مصطفی دلشاد، دولت آفتاب (اندیشة سیاسی و سیرة حکومتی علی عليه السلام)، تهران، خانة اندیشة جوان، 1377،ص 99و100.
. *و اذ قالَ رَبُّکَ لِلملائِکه إنی جاعِلٌ فی الارضِ خلیفه . . .*،سوره بقره (2) ، آیه 30
. ابوالحسن محمّدابن ابی احمد، حسین ابن موسی ابن محمّد ابن موسی ابن ابراهیم ابن موسی ابن جعفر ابن محمّد ابن علی ابن الحسین ابن علی بن ابیطالب (سیدرضی)، ترجمه و شرح نهج البلاغه، حاج سیّد علینقی (فیض الاسلام) ج1-3، چ1، تهران، چاپخانة آفتاب، 1365، خطبة 172، ص505.
. «. . . و تَوَخَّ مِنهُم اهُلِ التَّجرِبَهِ . . .»، نهج البلاغه، ترجمة محمد دشتی ، نامة 53.
. قاضی ناصح الدین ابوالفتح عبد الواحد بن محمّد بن عبدالواحد تمیمی (عبدالواحد آمدی)، تصنیف غرر الحکم و درر الحکم، ترجمة مصطفی درایتی، ج1، چ1، قم، انتشارات تبلیغات اسلامی، 1366، باب 146، شمارة 17.
. مصطفی دلشاد تهرانی، دولت آفتاب، صص 255-257.
. محمّدبن‌حسين‌شريف‌الرضى،‏ خصائص الأئمةعليهم‌السلام (خصائص أميرالمؤمنينعليه‌السلام)، مصحح: محمّدهادى امينى، ج1، چ1، مشهد، آستان قدس رضوى، 1406ق، ص 110.
. حسین خنیفر، اصول مدیریت و وظایف مدیران، دفتر 27؛ ج 5، تهران، کانون اندیشة جوان، 1387، ص 24.
. نهج البلاغه، ترجمة محمّد دشتی، نامة 53.
. *أوصیکُما … بتقوی الله و نظمِ أمرِکُم*، نهج البلاغه، ترجمة محمد دشتی ، نامة 47.
نهج البلاغه، ترجمة محمّد دشتی، نامة 53.
. «لاتتکَلَّ فی امورک علی کسلان»، آمدی، غررالحکم و درر الحکم، باب الکسل، باب 438، ش 7.
. نهج البلاغه، همان.
. مصطفی دلشاد تهرانی، دولت آفتاب، ص 294-295.
. نهج البلاغه، ترجمة محمّد دشتی، نامة 13.
. «. . . و ناظِرُ قَلبِ اللَّبیبِ بِهِ یُبصِرُ أَمَدَهُ و یَعرِفُ نَمورَهُ و تَجِدَهُ . . .»، نهج البلاغه، ترجمة محمد دشتی ، خطبه 154.
. «فَشُدّوا عُقَدَ المآزِرِ واطووا فُضولَ الخَواصِرِ و لاتَجتَمِعُ عَزیمَهٌ وَ وَلیمَه . . .»، نهج البلاغه، ترجمة محمّد دشتی، خطبة 241.
. محمّد سلمانی کیاسری، حکومت و رهبری از نظر نهج البلاغه، ص206.
. کمیل بن زیاد نخعی، فرماندار هیئت (مابین عراق و شام)به دلیل ترک مقابله با لشکریان شام مورد نکوهش امیرالمؤمنین علیعلیه‌السلام قرار می‌گیرد.
کمال‌الدین میثم‌بن‌علی‌بن‌میثم بحرانی، شرح نهج البلاغه، ترجمة محمّدصادق عارف، ج3، چ1، مشهد، آستان قدس رضوی، 1375، ص255.
. نهج البلاغه، ترجمة محمّد دشتی، حکمت 274
. محمّد سلمانی کیاسری، حکومت و رهبری از دیدگاه نهج البلاغه، ص213.
.نهج البلاغه، همان، خطبة92، ص.123
. نهج البلاغه، شرح ابن ابی الحدید، ح 244.
. محمّد صالح بن محمّد بزغانی (صالح قزوینی)، شرح نهج البلاغه، ترجمة واعظ چرندابی، ج1، چ1، تهران، اسلامی، 1380، ص358.
. مصطفی دلشاد، دولت آفتاب، ص134.

 


 

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت



[یکشنبه 1394-09-15] [ 10:51:00 ق.ظ ]