فصل سوم

وظایف زمامداران اسلامی از نگاه امیرالمؤمنین علیعلیه‌السلام

وظایف حاکمان و کارگزاران
دین برای سعادت و رستگاری مردم آمده است. حکومتی که محتوای قوانین و عملکرد خود را دین قرار می‌دهد، وظیفه دارد برای رسیدن به رستگاری، بسترهای لازم را فراهم آورد تا بتواند به نیازهای فردی و اجتماعی و نیز مادّی و معنوی مردم پاسخ دهد. در واقع حکومت، وظایفی کلی دارد که در تمام بخش‌های جامعه قابل اجراست. وظایف و تکالیفی که انجام آن‌ها به سبب حقّی است که مردم به واسطة انتخاب و پذیرش حکوت، برای آن قائل شده‌اند.
با توجّه به تلازم حقّ و تکلیف، همان‌گونه که حاکم اسلامی از اختیارات گسترده‌ای برخوردار است، وظایف زیادی نیز بر عهده دارد و در برابر خداوند متعال و امّت اسلامی پاسخ‌گوست. جالب این‌که امام علیعلیه‌السلام پیش از بیان وظایف حاکمان و کارگزاران، به شرایط و صلاحیّت‌های لازم آنان اشاره می‌کند و این بدان معناست که دولت اسلامی در صورتی می‌تواند به وظایف خود عمل کند و اهداف عالی خود را تحقّق بخشد که ملاک‌های گزینش و عزل و نصب‌ها بر اساس معیارهای اسلامی صورت پذیرند. ویژگی‌هایی که در فصل اوّل بر لزوم دارا بودن آن‌ها توسط زمامداران و کارگزاران اسلامی تأکید شد.
در دیدگاه امام علیعلیه‌السلام، فلسفة حکومت، احیای حقّ، انهدام باطل و رساندن انسان از خاک به خداست. این آرمان والا جز با حکومت صالحان تحقّق نمی‌یابد. اصلی که خداوند در کتاب مقدّس خود، مستقیماً به آن اشاره نموده است. روشن است که امام علیه‌السلام باید کارگزاران خویش را از میان بهترین‌ها و نخبگان انتخاب کند تا اشتباهات و انحرافات احتمالی به حدّاقل برسند. از این رو نخستین اقدام حکومتی امام پس از بیعت مردم، جا به جایی و عزل و نصب وسیع مدیران اجرایی نظام پیشین بود. معیارهای امامعلیه‌السلام، برای انتخاب کارگزاران در رده‌های گوناگون، برگرفته از متن دین و مورد رضای خدا و پیامبر اکرمصلی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلم بود، که در فصل گذشته به بیان مهمّ‌ترین آن‌ها پرداخته شد.
در جای جای نهج البلاغه مي بينيم كه امیرالمؤمنین علی علیه‌السلام، ضمن بیان فلسفة تشکیل حکومت اسلامی، وظایف حاکم را برمی‌شمارد. از جمله می‌فرماید: «خدایا! تو می‌دانی که جنگ و درگیری ما برای به دست آوردن قدرت و حکومت و دنیا و ثروت نبود، بلکه می‌خواستیم نشانه‌های حقّ و دین تو را به جایگاه خویش باز گردانیم و در سرزمین‌های تو اصلاح را ظاهر کنیم، تا بندگان ستمدیده‌ات در امن و امان زندگی کنند و قوانین و مقرّرات فراموش شدة تو بار دیگر اجرا گردند. »
آن حضرت فلسفة تشکیل حکومت اسلامی و نیز وظایف حاکم اسلامی را چنین بیان می‌کند:
الف: بازگرداندن نشانه‌های حقّ و دین به جایگاه اصلی خویش؛
ب: انجام اصلاحات؛
ج: تأمین امنیّت مردم؛
د: اجرای قوانین الهی.
با توجّه به فلسفة تشکیل حکومت اسلامی و نیز وظایف حاکم اسلامی، امام علیعلیه‌السلام در فراز آغازین عهدنامة مالک اشتر، وظایف مهمّ او را برمی‌شمارد:
1- جمعآوری مالیاتها
یکی از وظایف عمدة حکومت اسلامی جمع‌آوری مالیات‌هاست. حاکم برای ادارة حکومت و جامعه و نیز تأمین نیازمندی‌های عمومی جامعه، نیاز به بودجه دارد. یکی از بهترین راه‌های تأمین بودجه، دریافت مالیات‌هاست. از این رو، امام علیعلیه‌السلام اوّلین وظیفة حاکم را جمع‌آوری مالیات‌ها می‌داند و مالک اشتر را به جمع‌آوری آن امر می‌کند: «این فرمان بندة خدا، علی امیرمؤمنان، به مالک اشتر، پسر حارث، است؛ در عهدی که با او دارد، هنگامی که او را به فرمانداری مصر برمی‌گزیند تا خراج آن دیار را جمع آورد. »
هم‌چنین، دربارة مالیات توصیه‌های خاصّی می‌کند و می‌فرماید: «اگر مردم شکایت کردند از سنگینی مالیات یا آفت‌زدگی یا خشک‌شدن آب چشمه‌ها یا کمیِ باران یا خراب‌شدن زمین در سیلاب‌ها یا خشک‌سالی، در گرفتن مالیات تخفیف ده تا امورشان سامان گیرند، و هرگز تخفیف دادن در خراج، تو را نگران نسازد؛ زیرا آن، اندوخته‌ای است که در آبادانی شهرهای تو، و آراستن ولایت‌های تو نقش دارد، و رعیّت تو را می‌ستایند و تو از گسترش عدالت میان مردم خشنود خواهی شد و به افزایش قوّت آنان تکیه خواهی کرد، به آن‌چه در نزدشان اندوختی و به آنان بخشیدی، و با گسترش عدالت در بین مردم و مهربانی با رعیّت، به آنان اطمینان خواهی داشت. آن‌گاه اگر در آینده کاری پیش آید و به عهده‌شان بگذاری، با شادمانی خواهند پذیرفت. »
علیعلیه‌السلام در عهدنامة مالک اشتر، به بخشی از آثار و نقش مالیات در زندگی مسلمانان، اشاره کرده است؛ از جمله این آثار، عبارتند از:
الف- اصلاح امور و تأمین نیاز مردم: امام علیعلیه‌السلام اوّلین اثر مالیات را اصلاح امور مردم می‌داند و خطاب به مالک اشتر می‌فرماید: «مالیات و بیت المال را به گونه‌ای وارسی کن که صلاح مالیات دهندگان است؛ زیرا بهبودی مالیات و مالیات دهندگان عامل اصلاح امور دیگر اقشار جامعه است و تا امور مالیات دهندگان اصلاح نشود کار دیگران نیز سامان نخواهد گرفت؛ زیرا همة مردم نان‌خور مالیات و مالیات دهندگانند. »
امام علیعلیه‌السلام در این فراز، برای مالیات، نقش محوری قایل شده و اصلاح تمامی امور را وابسته به اصلاح وضع مالیات و مالیات دهندگان دانسته است و این، نشانة جایگاه بلند مالیات از نظر اسلام است. بنابراین، هرچند اقتصاد از نگاه امام علیعلیه السلام آن‌گونه که مکاتب مادّی‌گرا می‌گویند، اصل نیست، امّا تأثیر محوری و اساسی آن در اصلاح امور و رفع نابسامانی‌ها مورد تأکید قرار گرفته است.
ب- دوام حکومت: دومین اثری که آن حضرت برای مالیات برمی‌شمارند، دوام و بقای حکومت است: «. . . حکومتش با نابودی مالیات (بیت المال)، جز اندک مدّتی دوام نمی‌آورد. »
این مطلب نیز از بدیهیات است که اداره و دوام حکومت نیازمند بودجه است و یکی از راه‌های تأمین هزینه‌های دولت، گرفتن مالیات است. جای شگفتی از کسانی است که در زمان حاضر، بحث لزوم گرفتن مالیات برای «ادارة حکومت» را مطرح می‌کنند، در صورتی که امام علیعلیه‌السلام حدود چهارده قرن پیش، بر ضرورت مالیات برای «استمرار حکومت» تأکید کرده است.
یادآوری این نکته لازم است همان‌گونه که گرفتن مالیات از عواملِ بقای حکومت است، به ناحقّ گرفتن آن و یا ظالمانه مصرف شدن آن نیز سبب سقوط حکومت خواهد شد.
ج- اصلاح و تقویّت نیروهای مسلّح: از دیگر آثار بسیار مهمّ مالیات بیت المال، در منظر امام علیعلیه‌السلام، افزون بر «استقلال اقتصادی»، «استقلال سیاسی» است؛ زیرا تا بودجه و سرمایه در اختیار دولت نباشد، نمی‌تواند نیروهای مسلّح را جذب، تأمین و مجهّز به سلاح‌های پیشرفته کند و با نبود نیروی مسلّحِ مجهّز، استقلال سیاسی تأمین نمی‌شود. به عبارت دیگر، اگر بیت المال نباشد، نیروهای مسلّح برای تأمین زندگی، باید در پی شغل و کار دیگری باشند. در نتیجه، آمادگی برای جهاد با دشمن از بین می‌رود: «امور مردم جز با سپاهیان استوار نگردد، و پایداری سپاهیان جز به خراج و مالیات رعیّت انجام نمی‌شود که با آن برای جهاد با دشمن تقویت گردند، و برای اصلاح امور خویش به آن تکیه کنند و نیازمندی‌های خود را برطرف سازند. »
2- جهاد با دشمنان
دومین وظیفه‌ای که امامعلیه‌السلام برای مالک اشتر برمی‌شمارند جهاد با دشمنان است. دشمنان دین همواره در کمینند تا از هر فرصتی استفاده نمایند و ضربات خویش را بر پیکرة حکومت اسلامی وارد کنند و آن را ناتوان نمایند. از این رو، همة مردم باید هوشیار باشند و در رأس همه، حاکم و کارگزاران، نقش و مسئولیّت سنگین‌تری دارند؛ چرا که آنان در حکم دیده‌بان هستند و از افقی برتر حقایق و واقعیّات را می‌بینند و همواره باید کوچک‌ترین حرکت دشمن را ببینند و مردم را نیز آگاه نمایند تا خود را در مقابله با دشمن آماده نمایند. از این رو، می‌فرماید: «این فرمان بندة خدا، علی امیرمؤمنان، به مالک اشتر، پسر حارث، است در عهدی که با او دارد، هنگامی که او را به فرمانداری مصر برمی‌گزیند . . . تا با دشمنانش نبرد کند. »
امروزه نبرد با دشمن تنها در میدان جنگ و با جنگ افزارهای خاصّ نیست، بلکه هر مسئولی در هر پست و منصبی که قرار دارد، باید متناسب با مسئولیّتش، به مصاف با دشمن برخیزد؛ در مسئولیّت اقتصادی، سیاسی، فرهنگی، نظامی و . . . جنگ‌ها نیز همواره نظامی نیستند، امروزه پیچیده‌ترین جنگ‌ها، تهاجم و شبیخون فرهنگی دشمن به هویّت دینی مردم مسلمان است.

3- اصلاحات
واژة اصلاح در زبان فارسی به معنای به صلاح آوردن و نیکو کردن است و با مفهوم عربی آن (در مقابل افساد) انطباق دارد. یکی دیگر از وظایف حاکم در جامعه، انجام اصلاحات است؛ یعنی حاکم باید با ارشاد مردم و فراهم ساختن زمینه‌های تعلیم و تربیت و نیز مبارزه با انحرافات، زمینة اصلاحات را فراهم نماید. او باید با نظارت دقیق بر کار کارگزاران، هرگونه انحرافی را از بین ببرد و به اصلاح امور بپردازد. از این‌رو، در آغاز این عهدنامه، به این مهم اشاره می‌کند و می‌فرماید: «این فرمان . . . هنگامی که او را به فرمانداری مصر بر می‌گزیند . . . که کار مردم را اصلاح کند. » كه شامل اصلاحات فرهنگی اقتصادی، سیاسی و اداری می‌شود و به نظر می‌رسد در برابر اصلاحات هیچ موضوعی به اندازة اصلاح فرهنگی به مفهوم خاصّ (احیای کتاب و سنّت) مورد توجّه قرار نگرفته است.
4- عمران و آبادانی شهرها
عمران و آبادانی شهرها از قبیل آبادانی خانه‌ها (نوع ساخت و ساز)، خیابان‌ها، ساخت مدارس، حمّام‌ها و احداث فضای سبز از دیگر وظایف حاکم اسلامی است. از این‌رو، امیرالمؤمنین علیعلیه‌السلام در ابتدای این نامه، می‌فرماید: «. . . تا شهرهای مصر را آباد سازد. »
هم‌چنین در فراز دیگری از این نامه، توجّه تامّ و کامل به عمران و آبادانی را گوشزد کرده، ره‌آورد انجام یا ترک این مهم را بیان می‌دارد: «باید تلاش تو در آبادانی زمین، بیش از جمع‌آوری خراج باشد. خراج جز با آبادانی فراهم نمی‌گردد، و آن کس که بخواهد خراج را بدون آبادانی مزارع به دست آورد، شهرها را خراب و بندگان خدا را نابود کند و حکومتش جز اندک مدّتی دوام نیاورد . . .. »
بنابراین، وظیفة حکومت اسلامی علاوه بر توجّه به امور دینی مردم، آبادگری دنیا و سر و سامان دادن به وضع معیشتی مردم نیز هست.
5- گسترش عدالت
در اسلام، ظلم به دیگران مذموم است و همگان موظّف به رعایت حقوق همدیگر و رفتار عادلانه هستند. در این بین، حاکمان و کارگزاران مسئولیّت ویژه‌ای دارند؛ یعنی در رفتار با مردم باید به گونه‌ای باشند که هیچ ظلمی را روا ندارند و همواره در مسیر تحقّق عدالت در همة شئون جامعه گام بردارند.
امیرالمؤمنین علیعلیه‌السلام می‌فرماید: «به خدا سوگند، اگر هفت اقلیم را با آن‌چه در زیر آسمان‌هاست، به من بدهند تا خدا را نافرمانی کنم در پوست جویي که از مورچه‌ای ناروا بگیرم، چنین نخواهم کرد. »
زوایای دید علیعلیه‌السلام برای اجرای عدالت بسیار خواندنی و قابل دقّت و تأمّل است می‌فرماید: پر و بالت را برابر رعیت بگستران، با مردم گشاده‌رو و فروتن باش و در نگاه و اشارة چشم و در سلام کردن و اشاره کردن با همگان یکسان باش، تا زورمندان در ستم تو طمع نکنند و ناتوان از عدالت تو مأیوس نگردد. هیچ کس در حکومت و حکومت‌داری به این ظرافت و دقّت برای اجرای عدالت توجّه ندارد. علیعلیه السلام کمترین چیزی که انسان را از عدالت دور می‌کند به حاکم و رهبر تذکّر می‌دهد.
بنابراین، ارتکاب ظلم از هیچ کسی پذیرفته نیست و گناه بزرگی محسوب می‌شود. از این‌رو، حضرت علیعلیه‌السلام در منشور حکومت اسلامی مالک اشتر را به رعایت انصاف و عدالت و پرهیز از ظلم و ستم فرمان می‌دهد و ره‌آورد شیرین عدالت محوری و رفتار عادلانه را بیان داشته و به نتایج شوم رفتار ظالمانه نیز اشاره نموده است: «با خدا و با مردم و با خویشاوندان نزدیک و با افرادی از رعیّت خود، که آنان را دوست داری، انصاف را رعایت کن، که اگر چنین نکنی ستم روا داشته‌ای، و کسی که به بندگان خدا ستم روا دارد خدا به جای بندگانش دشمن او خواهد بود، و آن را که خدا دشمن شود، دلیلش را نپذیرد؛ که با خدا سر جنگ دارد، تا آن‌گاه که باز گردد یا توبه کند، و چیزی هم‌چون ستم کاری، نعمت خدا را دگرگون نمی‌کند، و کیفر او را نزدیک نمی‌سازد، که خدا دعای ستم دیدگان را می‌شنود و در کمین ستم کاران است. دوست داشتنی‌ترین چیزها نزد تو در حقّ میانه‌ترین، و در عدل فراگیرترین، و در جلب خشنودی مردم گسترده‌ترین باشد، که همانا خشم عمومی مردم، خشنودی خواصّ (نزدیکان) را از بین می‌برد، امّا خشم خواصّ را خشنودی همگان بی اثر می‌کند. »
6- مردم‌داری
در منطق اسلام، حکومت وسیله‌ای برای رساندن مردم و جامعه به کمال و اهداف عالی الهی است. بر همین اساس، بزرگان دین و از جمله حضرت علیعلیه‌السلام برای حکومت و دنیا ارزشی قایل نبودند: «سوگند به خدایی که دانه را شکافت و جان را آفرید، اگر حضور فراوان بیعت کنندگان نبود و یاران حجّت را بر من تمام نمی‌کردند و اگر خداوند از علما عهد و پیمان نگرفته بود که برابر شکم‌بارگی ستمگران و گرسنگی مظلومان سکوت نکنند، مهار شتر خلافت را بر کوهان آن انداخته، رهایش می‌ساختم و آخر خلافت را به کاسة اوّل آن سیراب می‌کردم، آن‌گاه می‌دیدید که دنیای شما نزد من از آب بینی بزغاله‌ای بی‌ارزش‌تر است. »
از منظر حضرت علیعلیه‌السلام حکومت، وسیله‌ای برای اقامة حقّ و دفع باطل است. ابن عبّاس می‌گوید: در سرزمین «ذی قار»، خدمت امام رفتم، داشت کفش خود را پینه می‌زد. تا مرا دید، فرمود: قیمت این کفش چقدر است؟ گفتم: بهایی ندارد. فرمود: «به خدا سوگند، همین کفش بی‌ارزش نزد من از حکومت بر شما محبوب‌تر است، مگر این‌که حقّی را با آن بپا دارم، یا باطلی را دفع نمایم. »
بنابراین، با نگاهی که دین اسلام به حکومت دارد، در رفتار حاکم و کارگزار با مردم نیز مؤثّر است. در منطق اسلام، حاکم باید به مردم نگاهی از روی مهربانی و عطوفت داشته باشد. اگر حاکم نسبت به مردم این نگاه را داشته باشد، از انحرافات و فسادهای حکومتی در اجتماع جلوگیری می‌شود؛ چون برخورد آن‌ها با مردم به مهربانی و عطوفت انجام می‌گیرد و این نگاه، دیگر اجازة ظلم، تجاوز و تعدّی به حقوق مردم را به آن‌ها نمی‌دهد و کار مردم به سرانجام می‌رسد. پیامبر اکرمصلی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلم می‌فرماید: «امامت و رهبری شایسته نیست، مگر برای انسانی که سه خصلت داشته باشد؛ ورعی که او را از معصیّت خدا دور نگه دارد، بردباری که غضبش را نگه دارد و نیکو ولایت کردن به کسانی که تحت ولایت او هستند تا برای آنان مانند پدر باشد برای فرزندان. »
انس بن مالک دربارة شخصیت پیامبر اکرمصلي‌الله‌علیه‌وآله‌وسلم می‌گوید: «هیچ شخصی محبوب‌تر از رسول خداصلی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلم نزد مسلمانان نبود. » دربارة سیرة پیامبر اکرمصلی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلم نیز روایت شده است: «پیامبر اکرمصلی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلم، در غزوات، آخر همة مردم حرکت می‌فرمود، برای آنان دعا می‌کرد، و چنان‌چه ضعیف و ناتوانی از رفتن بازمانده بود، او را ردیف خود سوار می‌کرد و با وفق و مدارا به لشکر می‌رساندش . . .. »
پس در اسلام، حاکم خود را خادم و دوست و همدم مردم می‌داند و رسیدن به قدرت و حکومت را طعمه و فرصتی مغتنم برای ثروت اندوزی تلقّی نمی‌کند. تصویری که امام علیعلیه‌السلام از حکومت برای کارگزاران خویش نشان می‌دهد، امانت بودن حکومت است.
اگر حاکم حکومت خویش را امانت تلقّی نماید، در صدد اصلاح کار مردم و به دنبال کسب رضایت آنان برمی‌آید. امام علیعلیه‌السلام طی نامه‌ای به اشعث بن قیس، فرماندار آذربایجان، نوشت: «همانا پست فرمانداری برای تو وسیلة آب و نان نبوده، بلکه امانتی در گردن توست، باید از فرمانده و امام خود اطاعت کنی. تو حقّ نداری نسبت به رعیّت، استبداد ورزی و بدون دستور، به کار مهمّی اقدام نمایی. در دست تو اموالی از ثروت‌های خدای بزرگ و عزیز است، و تو خزانه‌دار آن‌هایی تا به من بسپاری. »
امام علیعلیه‌السلام در تمام نامه‌ها، فرمانداران و استانداران خود را نسبت به حقوق اجتماعی مردم سفارش می‌کرد و از نظر اخلاق اجتماعی، مسئولان نظام را به مردم‌داری، ابراز محبّت و لطف نسبت به رعیّت و مردم، دستور می‌داد.
امیرالمؤمنین علیعلیه‌السلام به مالک اشتر می‌فرماید: «مهربانی با مردم را پوشش دل خویش قرار ده و با همه دوست و مهربان باش. مبادا هرگز چونان حیوان شکاری باشی که خوردن آنان را غنیمت دانی؛ زیرا مردم دو دسته‌اند: دسته‌ای برادر دینی تو، و دسته‌ای دیگر همانند تو در آفرینش می‌باشند. اگر گناهی از آنان سر می‌زند یا علت‌هایی بر آنان عارض می‌شود، یا خواسته و ناخواسته اشتباهی مرتکب می‌گردند، آنان را ببخشای و بر آنان آسان گیر، آن‌گونه که دوست داری خدا تو را ببخشاید و بر تو آسان گیرد. همانا تو از آنان برتر، و امام تو از تو برتر، و خدا بر آن کس که تو را فرمانداری مصر داد، والاتر است، که انجام امور مردم مصر را به تو واگذارده و آنان را وسیلة آزمودن تو قرار داده است. »
هم‌چنین در نامه‌ای به محمّدبن ابی بکر، شیوة مردم‌داری و رعایت حقوق اجتماعی آنان را تذکّر داده است: «با مردم فروتن، نرم‌خو و مهربان، گشاده‌رو و خندان باش. »
رسیدن به اهداف متعالی حکومت اسلامی‌، تنها پس از به کارگیری کارمندان شایسته و کارآمد، با اندیشة سالم، میسّر است. بنابراین به جاست که پس از ذکر ویژگی‌های زمامداران اسلامی و برشمردن وظایف ایشان به آسیب‌های رفتاری آنان نیز بپردازیم.
7- آسیبشناسی رفتار کارگزاران
انجام وظایف کارمندان و کارگزاران پس از به کارگیری ایشان برحسب ملاک‌ها و معیارهای مطرح در الگوی اسلامی امکان‌پذیر خواهد بود. در منطق اسلام، حاکمان و کارگزاران اسلامی باید از روی ملاک‌ها و معیارهایی انتخاب شوند. ادارة صحیح جامعة اسلامی تنها با تقواگرایی، عبادت، بندگی و خودسازی امکان‌پذیر است. روشن است که غیرمعصوم حتّی با وجود معیارهای لازم در آغاز پذیرش مسئولیّت‌ها، ممکن است در این راه با لغزش‌هایی مواجه گردد و مسیر حرکت نظام با دگرگونی‌ها و انحرافاتی روبه‌رو شود. از این‌رو، یکی از کارهای مهم و اساسی شناخت آسیب‌ها و راه‌های رفع آن است. اکنون به برخی از آسیب‌ها و راه‌های مقابله با آن اشاره می‌کنیم:
7-1 روحیة تکبّر و استبدادگری
یکی از آسیب‌هایی که ممکن است حاکم و کارگزار را دچار آسیب جدّی نماید، روحیة تکبّر و استبدادگری است. حضرت علیعلیه‌السلام در عهدنامة مالک اشتر، خطاب به این مدیر با تقوا و متعهّد می‌فرماید: «به مردم نگو: به من فرمان دادند و من نیز فرمان می‌دهم، پس باید اطاعت شود، که این‌گونه خود بزرگ‌بینی قلب را فاسد، و دین را خراب، و موجب زوال نعمت‌هاست. امام در این فراز از نامة مالک، نه تنها تکبّر را باعث فساد اخلاق و خرابی دین دانسته، بلکه آن را موجب زوال قدرت و از دست رفتن موقعیّت می‌دانند، یعنی اگر خواهان استمرار منزلت و موقعیّت خود هستی باید با مردم متواضعانه برخورد نمایی. »
بنابراین، حاکم اسلامی باید از هر نوع غرور زدگی، خود محوری و خود بزرگ‌بینی به دور باشد. امّا اگر چنین صفت مذمومی عارض کسی شد، راه درمانش چیست؟
آن حضرت در ادامة همین فراز از نامه، می‌فرماید: «اگر با مقام و قدرتی که داری، دچار تکبّر یا خود بزرگ‌بینی شدی، به بزرگی حکومت پروردگار، که برتر از توست، بنگر که تو را از آن سرکشی نجات می‌دهد، و تندروی تو را فرو می‌نشاند، و عقل و اندیشه‌ات را به جایگاه اصلی باز می‌گرداند. بپرهیز که خود را در بزرگی همانند خداوند پنداری، و در شکوه خداوندی همانند او دانی؛ زیرا خداوند هر سرکشی را خوار می‌سازد و هر خود پسندی را بی‌ارزش می‌کند. »
پس در محدودة پست و مقام، برای مقابله با انواع زشتی‌ها و آفات ارزش‌ها، باید با توجّه به قدرت لایزال الهی و مدیریت عمومی و جاودانة حضرت حقّ، بر کل نظام هستی پیش رفت. اگر یک مدیر آگاه، همة عالم را محضر خدا بداند و او را در رأس همة مدیریت‌ها ناظر بر کار مدیران بشناسد، می‌تواند به خوبی بدرخشد و جامعه را به سوی کمال و تعالی سوق دهد.
7-2 عدم دسترسی مردم به حاکمان
در اندیشة علوی وجود ارتباط مستقیم بین مردم و مسئولان باعث می‌گردد که مسئولان از اخبار و اطلاعات دست اوّل بهره‌مند شوند و به دور از تملّق دوستان و اطرافیان به طور شفّاف واقعیّات را لمس نمایند. از آسیب‌هایی که حاکمان را از مسیر اصلی حکومت منحرف می‌سازد، جدایی میان زمامداران حکومت و مردم است. از این‌رو، حضرت علیعلیه‌السلام همواره کارگزاران حکومتی را نسبت به این آسیب مهم هشدار می‌دادند و به آنان می‌فرمودند میان خویش و مردم هیچ حایلی قرار ندهند. آن حضرت خطاب به مالک اشتر می‌فرماید: «هیچ‌گاه خود را فراوان از مردم پنهان مدار، که پنهان بودن رهبران نمونه‌ای از تنگ خویی و کم اطلاعی در امور جامعه می‌باشد. نهان شدن از رعیّت، زمام‌داران را از دانستن آن‌چه بر آنان پوشیده است، باز می‌دارد. پس کار بزرگ اندک، و کار اندک بزرگ جلوه می‌کند، زیبا زشت، و زشت زیبا می‌نماید و باطل به لباس حقّ در آید. همانا زمام‌دار آن‌چه را که مردم از او پوشیده دارند نمی‌داند، و حقّ را نیز نشانه‌ای نباشد تا با آن راست از دروغ شناخته شود، و تو به هر حال، یکی از آن دو نفر می‌باشی: یا خود را برای جان بازی در راه حقّ آماده کرده‌ای که در این حال، نسبت به حقِّ واجبی که باید بپردازی یا کار نیکی که باید انجام دهی ترسی نداری؛ پس چرا خود را پنهان می‌داری؟ و یا مرد بخیل و تنگ نظری هستی، که در این صورت نیز مردم چون تو را بنگرند مأیوس شده، از درخواست کردن بازمانند با این‌که بسیاری از نیازمندی‌های مردم رنجی برای تو نخواهد داشت (تو را به مشکلی نمی‌اندازد)؛ چون یا شکایت از ستم دارند و رفع آن را از تو می‌خواهند و یا خواستار عدالتند، یا در خرید و فروش، خواهان انصافند. » همان‌گونه که ملاحظه می‌شود، آن حضرت راه درمان این مشکل را، «در میان مردم بودن و با آنان همراهی کردن» می‌داند. بنابراین، با رعایت اصل «عدم احتجاب»، رابطة حاکم و مردم اصلاح می‌شود.
7-3 روحیة خونریزی به ناحقّ
یکی از صفات مذمومی که پایه‌های حکومت را متزلزل می‌کند و موجب سقوط آن می‌شود این است که حاکم روحیة سفّاکی و خونریزی به ناحقّ داشته باشد. حضرت علیعلیه‌السلام حاکمان را از چنین اعمال زشتی برحذر می‌دارد. ایشان خطاب به مالک اشتر مرقوم داشته است: «از خونریزی بپرهیز و از خون ناحقّ پروا کن، که هیچ چیز همانند خون ناحقّ کیفر الهی را نزدیک و مجازات را بزرگ نمی‌کند و نابودی نعمت‌ها را سرعت نمی‌بخشد و زوال حکومت را نزدیک نمی‌گرداند، . . . پس با ریختن خون حرام، حکومت خود را تقویّت مکن؛ زیرا خون ناحقّ پایه‌های حکومت را سست و پست می‌کند و بنیاد آن را برکنده، به دیگری منتقل می‌سازد، و تو نه در نزد من و نه در پیشگاه خداوند، عذری در خون ناحقّ نخواهی داشت؛ چرا که کیفر آن قصاص است و از آن گریزی نيست. اگر به خطا خون کسی را ریختی، یا تازیانه یا شمشیر زدی، یا دستت دچار تندروی شد -که گاه مشتی سبب کشتن کسی می‌گردد، چه رسد به بیش از آن- مبادا غرور قدرت تو را از پرداخت خون‌بها به بازماندگان مقتول باز دارد. »
خونریزی به ناحقّ، نزدیک‌ترین انگیزه برای از دست دادن نعمت و کوتاهی دوران حکومت و عمر انسانی است، بدیهی است که خون به ناحقّ مهم‌ترین علّت برای هر سه مورد است، از آن‌رو که باعث توجّه و انگیزش مردم بر نابودی قائل شده و موجب نزول خشم خداوند برای او می‌گردد. چون قتل، بزرگ‌ترین نوع مصائب نفرت‌انگیز است. بنابراین، حاکم اسلامی باید با توجّه به عواقب سوء خونریزی به ناحقّ، دست خویش را به خون هیچ بی‌گناهی آلوده نسازد و در صورت اشتباه نیز ضمن پذیرش خطا، خسارت وارد شده را جبران نماید.
7-4 فراموشی و کم توجّهی نسبت به محرومان و مستضعفان
محرومان و مستمندان در طول تاریخ، حامی دین و یار و یاور انبیای الهی بودند. امام خمینی می‌فرماید: مستضعفین بر تمام ادیان حقّ دارند. مستضعفان به اسلام حقّ دارند؛ زیرا در طول تاریخ همین پابرهنگان بودند که دین اسلام را کمک و ترویج کردند.
آن حضرت در عهدنامة مالک اشتر، به وی فرمود: «سپس خدا را، خدا را، در خصوص طبقات پایین و محروم جامعه، که هیچ چاره‌ای ندارند،]و عبارتند [از زمین‌گیران، نیازمندان، گرفتاران، دردمندان! همانا در این طبقة محروم، گروهی خویشتن‌داری کرده و گروهی به گدایی دست نیاز برمی‌دارند. پس برای خدا پاسدار حقّی باش که خداوند برای این طبقه معیّن فرموده است: بخشی از بیت المال، و بخشی از غلّه‌های زمین‌های غنیمتی اسلام را در هر شهری به طبقات پایین اختصاص ده؛ زیرا برای دورترین مسلمانان همانند نزدیک‌ترین آنان، سهمی مساوی وجود دارد و تو مسئول رعایت آن می‌باشی. مبادا سرمستی حکومت تو را از رسیدگی به آنان باز دارد، که هرگز انجام کارهای فراوان و مهم عذری برای ترک مسئولیّت‌های کوچک‌تر نخواهد بود. همواره در فکر مشکلات آنان باش و از آنان روی بر مگردان، به ویژه به امور کسانی از آنان بیشتر رسیدگی کن که از کوچکی به چشم نمی‌آیند و دیگران آنان را کوچک می‌شمارند و کمتر به تو دست‌رسی دارند. برای این گروه، از افراد مورد اطمینان خود، که خدا ترس و فروتنند، فردی را انتخاب کن تا پیرامونشان تحقیق و مسائل آنان را به تو گزارش کنند. سپس در رفع مشکلات‌شان به گونه‌ای عمل کن که در پیشگاه خدا عذری داشته باشی‌؛ زیرا این گروه در میان رعیّت بیش از دیگران به عدالت نیازمندند، و حقّ آنان را به گونه‌ای بپرداز که نزد خدا معذور باشی. از یتیمان خردسال و پیران سال‌خورده، که راه چاره‌ای ندارند و دست نیاز برنمی‌دارند، پیوسته دل‌جویی کن که مسئولیّتی سنگین بر دوش زمامداران است. اگرچه حقّ، تمامش سنگین است، امّا خدا آن را بر مردمی آسان می‌کند که آخرت می‌طلبند، نفس را به شکیبایی وا می‌دارند و به وعده‌های پروردگار اطمینان دارند. »
بنابراین، بی‌توجّهی به محرومان و نادیده گرفتن خواسته‌های آنان و نیز برخورد ناشایست با آنان از آسیب‌هایی است که ممکن است مدیران و کارگزاران را تهدید نماید و راه درمان آن نیز توجّه ویژه به قشرهای محروم و آسیب‌پذیر است. البته در این نوع نگاه باید به اهمّیّت کاوش در احوال این افراد توجّه نمود. چه بسا به جهت مشاهدة ظاهر حال افراد، تکدّی‌گری رواج یابد.
7-5 زیاده‎خواهی از بیت المال و نادیده گرفتن عدالت
از دیگر آسیب‌هایی که حاکمان و کارگزاران را تهدید می‌کند، زیاده‌خواهی از بیت المال و نادیده گرفتن عدالت است. اموال عمومی، به اقسام گوناگونی مانند مشترکات عمومی، مباحات اوّلیه، مجهول المالک و درآمدهای عمومی تقسیم می‌شوند، ولی مقصود از «بیت المال» در این‌جا، اموالی است که اختیار هزینه‌کردن آن، به دست امام است؛ مانند غنایم جنگی، خراج، جزیه، زکات، صدقات عامّه و اوقاف عمومی. برای روشن شدن بحث، به چند مطلب توجّه کنید:
الف- جایگاه ثروت در اسلام: بی‌گمان، از نگاه اسلام، ثروت و مال در حیات مادّی و معنوی انسان‌ها نقش اساسی دارد. در بعضی از روایات، فقر، موجب نقصان در دین، کاهش عقل و تحریک خشم معرفی شده است. از این رو، در دین مقدّس اسلام، به مقولة اقتصادی و معیشتی بشر در ابعاد گوناگون آن، توجّه فراوانی شده است.
ب- ماهیّت بیت المال: امام علیعلیه‌السلام خطاب به عبدالله بن زمعه ، از پیروان و یاران آن حضرت، هنگامی که از او درخواست کمک می‌کند، ماهیّت بیت المال را روشن می‌سازد. ایشان بیت المال را نه مال شخصی امام می‌داند و نه مالِ فردی از مسلمانان، بلکه بیت المال را متعلّق به مسلمانان می‌شمرد که در اختیار امامِ مسلمانان گذاشته می‌شود تا به عدل، به مصرف مسلمانان برساند. حضرت می‌فرماید: «این اموالی که می‌بینی نه مال من و نه از آن توست، غنیمتی گرد آمده از مسلمانان است که با شمشیرهای خود به دست آوردند. اگر تو در جهاد همراهشان بودی، سهمی چونان سهم آنان داشتی، وگرنه دست‌رنج آنان خوراک دیگران نخواهد بود. »
ج- نظارت بر بیت المال: امام علیعلیه‌السلام برای حاکم اسلامی وظایف و مسئولیّت‌هایی را ذکر می‌کند؛ از جمله این‌که نباید جمع‌آوری بیت المال مسلمانان را به دیگران واگذارد، به گونه‌ای که خود اطلاع و نظارتی بر آن نداشته باشد: «برای من سزاوار نیست که لشکر و شهر و بیت المال و جمع‌آوری خراج و قضاوت بین مسلمانان و گرفتن حقوق درخواست کنندگان را رها سازم، آن‌گاه با دسته‌ای بیرون روم و به دنبال دسته‌ای به راه افتم و چونان تیر نتراشیده در جعبه‌ای خالی به این سو و آن سو سرگردان شوم. من چونان محور سنگ آسیاب، باید بر جای خود استوار بمانم تا همة امور کشور، پیرامون من و به وسیلة من به گردش درآیند. اگر من از محور خود دور شوم مدار آن بلرزد و سنگ زیرین آن فرو ریزد. »
امام علیعلیه‌السلام حتّی هنگام مرگ نیز نسبت به بیت المال نگران بود. آن حضرت به اهالی مصر دربارة اهتمام و نگرانی نسبت به بیت المال، می‌نویسد: «من برای ملاقات پروردگار مشتاق، و به پاداش او امیدوارم، لکن از این اندوهناکم که بی‌خردان، و تبهکاران این امّت، حکومت را به دست آورند، آن‌گاه مال خدا را دست به دست بگردانند. » سیره و روش امام علیعلیه‌السلام حسّاسیت و نگرانی نسبت به بیت المال است. این حسّاسیت و اهتمام در حدّی است که آن حضرت را رنج می‌دهد و هیچ‌گاه، حتّی دم مرگ، وی را رها نمی‌کند.
د- عدالت در استفاده از بیت المال: استفاده از امکانات عمومی به نحوة مساوی برای عموم مردم، یقیناً مشارکت را در حمایت از حکومت و سیاست‌های اقتصادی صحیح آن افزایش خواهد داد، هر چند این روش ممکن است تعدادی از انسان‌های متموّل زیاده طلب را برنجاند و موجب مخالفت آن‌ها با حکومت گردد، امّا در دراز مدّت مشارکت عمومی را گسترش خواهد داد.
بی‌شک، قسط و عدالت از مهم‌ترین اهداف بعثت انبیای الهی بوده و جامعه اسلامی بدون عدالت معنا ندارد. از این‌رو، امام علیعلیه‌السلام نهایت تلاش خود را در اجرای عدالت اسلامی، در تمامی ابعادش، به ویژه در استفاده از بیت المال، می‌نمود.
آن حضرت در مقام تبیین قبح ستم و دوری از آن و اهتمام به رعایت حقوق مردم در بیت المال، می‌فرماید: «سوگند به خدا! اگر تمام شب را بر روی خارهای سعدان به سر ببرم، و یا با غُل و زنجیر به این سو یا آن سو کشیده شوم، خوش‌تر دارم از این‌که خدا و پیامبرش را در روز قیامت، در حالی ملاقات کنم که به بعضی از بندگان ستم، و چیزی از اموال عمومی را غصب کرده باشم . . . به خدا سوگند! برادرم عقیل را دیدم که به شدّت تهی دست شده بود و از من درخواست داشت تا یک من از گندم‌های بیت‌المال را به او ببخشم. کودکانش را دیدم که از گرسنگی دارای موهای ژولیده و رنگشان تیره شده بود گویا با نیل رنگ شده بودند. پی در پی مرا دیدار و درخواست خود را تکرار می‌کرد؛ چون به گفته‌های او گوش دادم، پنداشت که دین خود را به او واگذار می‌کنم، و به دلخواه او رفتار می‌نمایم و از راه و رسم عادلانه خود دست برمی‌دارم. روزی آهنی را در آتش گداخته به جسمش نزدیک کردم تا او را بیازمایم. پس چون بیمار از درد، فریاد زد و نزدیک بود از حرارت آن بسوزد. به او گفتم: ای عقیل، گریه کنندگان بر تو بگریند، از حرارت آهنی می‌نالی که انسانی به بازیچه آن را گرم ساخته است، امّا مرا به آتش دوزخی می‌خوانی که خدای جبّارش با خشم خود آن‌را گداخته؟! تو از حرارتی ناچیز می‌نالی و من از حرارت آتش الهی ننالم؟ »
امام علیعلیه‌السلام برای خیانت کاران به بیت‌المال، مجازات‌های سنگینی اعمال می‌نمایند. ایشان در نامة مالک پس از آن‌که معیارها و شرایط ویژة گزینش کارگزاران را متذکّر می‌شوند به مالک دستور می‌دهد که در تأمین معیشت و رفاه کارگزاران، تلاش نماید تا اگر مرتکب خیانتی شدند عذری نداشته باشند.
هـ- استرداد بیت‌المال: از جمله روش‌های امام علیعلیه‌السلام نسبت به بیت المال، برگرداندن بخشی از بیت المال است که پیش از ایشان به غارت رفته بود. ایشان دربارة بیت‌المال تاراج شده می‌فرماید: «به خدا سوگند! بیت‌المال تاراج شده را هر کجا که بیابم به صاحبان اصلی آن باز می‌گردانم، گرچه با آن ازدواج کرده یا کنیزانی خریده باشند؛ زیرا در عدالت گشایش برای عموم است، و آن کس که عدالت بر او گران آید، تحمّل ستم برایش سخت‌تر است. »
از آن‌چه گفته شد، می‌توان فهمید که یکی از آسیب‌های جدّی و مهمّی که ممکن است گریبان‌گیر حاکمان و کارگزاران شود خیانت در بیت المال و زیر پا گذاشتن عدالت است، و راه رهایی از آن نیز تقسیم عادلانة بیت‌المال و در پیش گرفتن راه عادلانه است. پس از بررسی آسیب‌های کارگزاران، وظیفة دیگری که برای زمامداران اسلامی منظور می‌شود کنترل کارگزاران بلند مرتبه بر زیر دستان خویش است.
8- کنترل و نظارت دقیق بر عملکرد کارگزاران
کنترل و نظارت بر عملکرد زیرمجموعه، از دیرباز یکی از اصول مدیریتی به شمار می‌رود که نبود یا کم رنگ بودن آن، مدیریت را دچار مشکل می‌کند.
«نظارت» در لغت، به معنای مراقبت، تحت نظر و دیده‌بانی داشتن بر کاری است. در علم مدیریت، «ارزیابی عملکرد کارکنان» مطرح است و منظور از آن، فرآیندی است که با آن، کار کارکنان در زمان‌های معیّنی، به طور رسمی مورد بررسی و سنجش قرار می‌گیرد.
اصل کنترل و نظارت، با نظام آفرینش هماهنگ است؛ چرا که آفریدگار حکیم اصل کنترل و نظارت را در مجموعة آفرینش منظور کرده و دربارة انسان فرموده است: «إِن کُلُّ نَفْس لَمَّا عَلَیْهَا حَافِظٌ فَلْیَنظُرِ الْإِنسَانُ مِمَّ خُلِقَ».
بنابراین، ضروری است این پدیدة مبارک در مدیریتِ رهبران الهی، جایگاه خویش را بازیابد و به طور گسترده اعمال گردد؛ چنان‌که حضرت سلیمان علیه السلام در حکومت بی‌نظیر خویش، نظارت بر پرندگان را نیز مدّنظر ‌داشت: «وَ تَفَقَّدَ الطَّیْرَ فَقَالَ مَا لِیَ لَا أَرَی الْهُدْهُدَ أَمْ کَانَ مِنَ الْغَائِبِینَ».
وظیفة حکومت اسلامی برقراری عدالت همه جانبه است؛ چنان‌که امام علیعلیه‌السلام در عهدنامة مالک اشتر می‌فرماید: «همانا برترین روشنی چشم زمامداران، برقراری عدل در شهرهاست. »
از این‌رو، طبیعی است با هرگونه انحراف اجتماعی که مانع تحقّق عدالت است، مبارزه شود و این امر مستلزم نظارت دقیق بر کارِ کارگزاران و مدیران بوده، از دو راه میسّر است: راه‌کارهای فرهنگی؛ راه‌کارهای قانونی. بخشی از راه‌کارهای فرهنگی آن مربوط به کارگزاران و بخشی دیگر مربوط به عموم مردم است. در بخشی که مربوط به کارگزاران است، مهم‌ترین قسم، صلاحیّت داشتن حاکم و کارگزاران است؛ زیرا اگر کارگزاران صالح باشند، عموم مردم نیز صالح خواهند شد. امام صادقعلیه‌السلام می‌فرماید: «مردم صالح نمی‌شوند، مگر آن‌که امام و حاکم صالح باشد.» به همین دلیل، در ضرب المثل عربی آمده است: «الناسُ علی دینِ مُلوکِهم» و به قول سعدی:
اگر ز باغ رعیت ، ملک خورد سیبی بر آورند غلامان او درخت از بیخ
امیرمؤمنانعلیه‌السلام در راه‌کارهای قانونی، با تدبیر و سازمان دهی گسترده، همة امور خُرد و کلان گستره حکومتی خویش را زیر نظر داشت و در یک برنامة وسیع و نظارت و بررسی همه جانبه، با اشراف بر اجزای حکومت، به اداره کشور می‌پرداخت، بخصوص دربارة کارگزاران حکومتی، تلاش و قاطعیّت بیشتری به کار می‌برد تا آنان از مدار قانون و حکم خدا خارج نشوند و آن‌گونه که اسلام طراحی کرده است به ادارة مملکت بپردازند.
اصل «کنترل و نظارت» در حکومت امام علیعلیه‌السلام در کشور پهناور آن روزگار، بسیار دقیق و صحیح اجرا می‌شد. امام علیعلیه‌السلام، تجسّس در احوال شخصی را در نظام حکومتی به شدّت ممنوع کرد، امّا بر مراقبت از کارمندان نظام اسلامی و نظارت بر رفتار کارگزاران از طریق تشکیلات اطلاعاتی تأکید ورزید، تا مبادا کارگزاران، در انجام دادن وظایف کوتاهی کنند و با تکیه بر قدرت و مسندی که در اختیار دارند، به حقوق مردم، تجاوز روا دارند.
دربارة کنترل و نظارت دقیق در امور کارگزاران تذکّر چند نکته ضروری است:
8-1 رسیدگی به وضع معیشتی کارمندان و کارگزاران؛
پیش از آن‌که از نظارت دقیق سخنی به میان آید، نخست باید این نکته را گوشزد کرد که زمانی می‌توان کارمند یا مدیری را مؤاخذه کرد که اوّلاً قبل از انتخاب، صلاحیّت وی احراز شده باشد و ثانیاً از نظر معیشتی نیز تأمین شده باشد وگرنه نظارت بی‌معنا خواهد بود.
از این‌رو، علیعلیه‌السلام نیز قبل از پرداختن به اصل نظارت، تأمین مالی و رفاهی کارمند و کارگزار را مورد توجّه قرار می‌دهد. زمامدار وظیفه دارد به تأمین مالی آنان بپردازد؛ زیرا پایین بودن حقوق‌ها، از مسئولیّت‌پذیری کارکنان می‌کاهد، آن‌گاه به کار آنان نظارت و رسیدگی کند.
سیاست مالی علیعلیه‌السلام در قبال کارمندان دولتی، دو وجه دارد. مخاطب یک وجه آن مدیران ارشد نظامند و مخاطب وجه دیگر آن مابقی کارمندان دولت، امام علی‌علیه‌السلام در تأمین حقوق کارمندان و تلاش جهت بهبود وضعیت معیشتی ایشان به مالک اشتر چنین دستور می‌دهند: «وافِرگردان برایشان رزق‌ها را، تا ایشان را موضع حاجت نماند، مانند آن‌که در قضات وصیّت به آن شد، چه اسیاغ رزق برایشان موجب قوّت ایشان است بر طلب صلاح نفس‌های خود، و بی‌نیازی است مر ایشان را از گرفتن و خوردن آن‌چه در زیر دست‌های ایشان است از مال مسلمانان. » بنابراین، رسیدگی به وضع معیشتی کارگزاران، در درجه نخست اهمّیّت است.
8-2 کنترل و بازرسی مستقیم و آشکار در امور کارمندان
در نظام اداری، مدیر توانا کسی است که بر تمام کارها نظارت و اشراف داشته باشد. نظارت مستقیم در مرکز حکومت و هر جا که امامعلیه‌السلام شخصاً حضور می‌داشت، به طور طبیعی از سوی آن حضرت انجام می‌گرفت و ایشان از نزدیک، بر حسن اجرای امور اشراف کامل داشت. امام علیعلیه‌السلام در بازار کوفه راه می‌رفتند و بر امور، نظارت می‌نمودند، مستخدمین و کارمندانشان را نصیحت می‌کردند که هیچ هدیه‌ای را نه از بازاریان و نه از هیچ کس دیگر نپذیرند.
امامعلیه‌السلام برای مجموعة دولت خویش نیز، شبکة بازرسی و کنترل ایجاد کرده بود و بازرسان دولتی شبانه روز در سراسر میهن اسلامی، به طور آشکار به کنترل امور می‌پرداختند و نتیجة بررسی‌های خود را کتبی یا حضوری به اطلاع امامعلیه‌السلام می‌رساندند. کارگزاران نیز به خوبی می‌دانستند که عملکرد آنان از دید بازرسان مخفی نمی‌ماند و به طور مستمر، به مرکز گزارش می‌شود. چنین کاری به تناسب موضوع، حجم و اهمّیّت آن، بیشتر به شکل انفرادی و گاهی نیز به صورت گروهی انجام می‌گرفت؛ چنان‌که امام به مالک بن کعب ارحبی (والی عین التمر) طی حکمی مأموریت داد که با مأموران تحت امر خود، منطقة وسیعی را بازرسی کند: «امّا بعد، کسی را به جانشینی خویش بگمار و با گروهی از همکارانت به سوی منطقة “کوره السواد” حرکت کن و عملکرد کارگزاران را از «دجله» و «غریب» تا «بهقباذات» پرسش و بررسی کن و حساب و کتاب آن‌ها را به طور دقیق به انجام رسان. »
نوع دیگری از نظارت مستقیم و آشکار، «حساب‌رسی» و گرفتن گزارش کار مدیران بود. این کار نیز به طور مرتّب انجام می‌گرفت و امام از این طریق، بر عملکرد آنان اشراف و اطلاع داشت. این کار به شکل عمومی و به سهولت انجام می‌شد و اگر احیاناً برخی از کارگزاران سهل انگاری می‌کردند، با واکنش سریع امام مواجه می‌شدند. نامة امامعلیه‌السلام به یکی از کارگزارانش، گویای این حقیقت است: «به من خبر رسیده است . . . و آن‌چه در اختیار داشتی به خیانت خورده‌ای، پس هر چه زودتر حساب اموال را برای من بفرست و بدان که حسابرسی خداوند از حسابرسی مردم سخت‌تر است. »
امام علیعلیه‌السلام هم خود شخصاً بر امور جاری کشور پهناور اسلامی نظارت مستقیم داشت و هم به کارگزاران و مدیران توصیه می‌کرد که نظارت مستقیم بر کارها داشته باشند. ایشان در چند مورد از عهدنامة مالک اشتر، آن مدیر توانمند و هوشیار را به این اصل مهم سفارش می‌کرده است: «سپس در امور کارمندانت بیندیش . . . سپس رفتار کارگزاران را بررسی کن . . . سپس در امور نویسندگان و منشیان به درستی بیندیش . . . در کار آن‌ها (بازرگانان) بیندیش . . . و از همکاران نزدیکت سخت مراقبت کن. » بنابراین، یکی از وظایف عمده و اصلی حاکم و مدیر، نظارت بر کار زیردستان است.
8-3 به کارگیری نیروهای اطلاعاتی و بازرسان مخفی
نظام بازرسی و بازرسان، چشم حکومت محسوب می‌شوند و حکومتی که نظام بازرسی صحیح و مطمئن نداشته باشد، همانند کوری است که معایب را نمی‌بیند و در منجلاب عیوب و مفاسد غوطه‌ور می‌شود.
امام‌علیه‌السلام به «نظارت پنهانی» نیز سخت معتقد بود و آن را برای اصلاح امور بسیار کارساز می‌دانست؛ زیرا کارگزاران اگر می‌توانستند از دید بازرسان آشکار مخفی شوند یا با ظاهرسازی آنان را بفریبند و یا احیاناً با آنان از در آشتی و سازش درآیند و به لطایف الحیل، ایشان را از گزارش‌های صحیحی که به زیان آنان است باز دارند، امّا از بازرسی و گزارش بازرسان پنهان بیمناک بودند و یا این بازرسان از چنین آسیب‌هایی در امان بودند. اینان با بازرسی و نظارت پنهان، بیم و هراس مدیرانی را که قصد تخلّف و خیانت دارند، افزون می‌کنند و این خود عامل افزایش ضریب کاری و امنیّتی مسئولان می‌شود. چنین نظارتی با استخدام، آموزش و به کارگیری نیروهای مخصوص امکان پذیر است. این نیروها بیشتر زیر نظر بالاترین مقام یا عالی‌ترین مرجع تصمیم گیرنده عمل می‌کنند.
امیرمؤمنانعلیه‌السلام چنین نظارتی را برای سلامت دولت و کارگزاران ضروری می‌دانست و بدین منظور، به والیان خویش نیز دستور می‌داد چنین نیروهایی را در محدوده حکم‌رانی خویش به کار گیرند؛ مثلاً، برای مالک اشتر می‌نویسد: «جاسوسانی راست‌گو و وفاپیشه بر آنان بگمار، که مراقبت و بازرسی پنهانی تو از کار آنان، سبب امانت داری، و مهربانی با رعیّت خواهد بود. »
سپس حضرت در ادامه به او امر می‌کند که مراقب اطرافیان و دوستان و آشنایانش باشد که از قدرت، سوءاستفاده نکرده، در امانت خیانت نکنند و حتّی نظام بازرسی‌اش را مأمور کند که مواظب ایشان باشد و هرگونه انحرافی را گزارش دهد.
شبکة اطلاعاتی پنهان در حکومت علوی به طور فعّال عمل می‌کرده و امامعلیه‌السلام در کم‌ترین زمان لازم، همة اطلاعات مفید را به دست می‌آورد. امامعلیه‌السلام به قُثم بن عباس (والی مکّه) می‌نویسد: «پس از یاد خدا و درود، همانا مأمور اطلاعاتی من در شام، به من اطلاع داده است که گروهی از مردم شام برای مراسم حج به مکّه می‌آیند؛ مردمی کوردل، گوش‌هایشان در شنیدن حقّ ناشنوا، و دیده‌هایشان نابینا، که حقّ را از راه باطل می‌جویند، و بنده را در نافرمانی از خدا، فرمان می‌برند، دین خود را به دنیا می‌فروشند و دنیا را به بهای سرای جاودانة نیکان و پرهیزگاران می‌خرند، در حالی‌که در نیکی‌ها، انجام دهندة آن پاداش گیرد، و در بدی‌ها جز بدکار کیفر نشود. پس در اداره امور خود، هشیارانه و سرسختانه استوار باش، نصیحت دهنده‌ای عاقل، پیرو حکومت و فرمانبردار امام خود باش. مبادا کاری انجام دهی که به عذرخواهی روی آوری! نه به هنگام نعمت‌ها شادمان و نه هنگام مشکلات، سست باش. با درود. »
با توجّه به حساسیّتِ بخش بازرسی و علی رغم این‌که به فرموده حضرت باید از افراد راستگو و با وفا استفاده شود، امام علیعلیه‌السلام به این حدّ هم اکتفا نکرد و به مالک فرمان داد که چند بازرس را مأمور رسیدگی به یک کارگزار قرار بده، تا در صورتی که همگی آن‌ها خیانت یا فساد را تأیید کردند، حجّت بر تو تمام شود و بتوانی بدون درنگ او را مجازات کنی؛ «از همکاران نزدیکت سخت مراقبت کن، و اگر یکی از آنان دست به خیانت زد، و گزارش جاسوسان تو هم آن خیانت را تأیید کرد، به همین مقدار گواهی قناعت کن. »
همان‌گونه که ملاحظه می‌شود، هر کسی صلاحیّت بازرس بودن را دارا نیست، بلکه بازرسان باید دارای صفات پسندیده‌ای مانند راست‌گویی و وفاداری باشند و آن‌چه را که دیده‌اند گزارش نمایند، نه تحلیل‌های شخصی خویش را. نمونه‌های یاد شده، نظارت امامعلیه‌السلام بر امور حکومت از طریق نیروهای ویژه‌اش و تصمیم‌گیری و اقدام به موقع ایشان را نشان می‌دهند.
8-4 توجّه به گزارش‌های مردمی و اعتماد به آنان
علاوه بر بازرسی‌های دقیق و نظام یافته، که توسط نیروهای رسمی حکومت انجام می‌گرفتند، امامعلیه‌السلام از مجراهای متعدد دیگری نیز از عملکرد کارگزاران خویش آگاه می‌شد. مهمّ‌ترین آن‌ها ارتباطات قوّی مردمی بود. اگر مردم از مسئولان منطقه‌ای ناراضی بودند یا مشکلات خاصّی برایشان بروز می‌کرد که به دست آنان گشوده نمی‌شدند، به طور مستقیم، حضوری یا مکاتبه‌ای، با امام علیه السلام تماس می‌گرفتند و از او مدد می‌جستند. امام نیز به افکار عمومی و خواست به حقّ مردم، ارزش می‌نهاد و به آن‌ها ترتیب اثر می‌داد. آن حضرت نه تنها حاکمان و والیان و کارگزاران را به رعایت حقوق مردم فرمان می‌داد، بلکه عرصة سیاسی اجتماعی آن روز را پس از 25 سال خفقان و خاموشی، به عرصه‌ای زنده و گویا تبدیل نمود و جایگاه واقعی مردم را در حکومت به آنان نمایاند، به گونه‌ای که اگر حاکم و مدیری به احدی از مردم ظلم می‌کرد و شخص ستم دیده به امام گزارش می‌نمود، امامعلیه‌السلام بلافاصله آن شخص را مؤاخذه می‌کرد و حتّی در برخی موارد، عزل می‌نمود.
این شیوة برخورد نشان دهندة آن است که اوّلاً، مردم در برابر حکومت آن قدر احساس مسئولیّت می‌کنند که حتّی کوچک‌ترین ظلم را گزارش می‌نمایند. ثانیاً، مردم بدون هیچ حاجب و مانعی و به راحتی با شخص اوّل حکومت ارتباط برقرار می‌کنند و مشکلات را با شخص او در میان می‌گذارند. ثالثاً، حضرت علیعلیه‌السلام نماز را به تأخیر می‌اندازد و به کار ارباب رجوع می‌پردازد، نه اینکه بگوید: برو، بعداً مراجعه کن! رابعاً، با خوش‌رویی، مهربانی و عطوفت با رعیّت برخورد می‌کند. خامساً، پس از شنیدن شکایت، فرمان عزل کارگزار را صادر می‌نماید. سادساً، آن‌قدر به رعیّت اعتماد دارد که نامه را بدون آن‌که مهر و موم شود به دست شاکی می‌دهد.
بنابراین، گرچه مشروعیّت حکومت اسلامی ناشی از ارادة تشریعی خداوند است، امّا به شدّت مردم‌گراست؛ یعنی حاکم اسلامی با تمام صدق و صفا، در جهت بهبودی وضع زندگی مردم تلاش می‌کند و با تمام توجّه، پای درد دل آنان می‌نشیند و موانع رسیدن به آرمان مقدّس را از سر راه برمی‌دارد.
امّا نظارت اداری و گماشتن عیون برای کنترل مدیران و کارگزاران، مشکلاتی را به وجود می‌آورد و هزینه‌های سنگینی بر عهدة حکومت می‌گذارد. علاوه بر آن، ممکن است عیون در اثر انحرافاتی نتوانند واقعیّت را گزارش نمایند. از این‌رو، بهترین عیونی که نه بار مالی دارند و نه معمولاً از گزارش واقعیّات سر باز می‌زنند، تودة مردم هستند؛ زیرا اوّلاً، تودة مردم به طور مستقیم با حکومت در ارتباطند؛ یعنی حاکمان بر آنان حکومت می‌کنند. از این‌رو، کنترل آنان از سوی مردم و ارسال گزارش‌ها به مقامات بالا به نفع خودشان است و مماشات با کارگزاران متخلّف به ضرر خودشان تمام می‌شود. ثانیاً، توجّه به گزارش‌های مردمی و اثر بخشیدن به آن‌ها موجب احساس مسئولیّت بیشتر در مردم می‌شود و مردم را به حکومت نزدیک‌تر می‌کند و حسّ اعتماد آنان را بالا می‌برد. ثالثاً، مدیران و کارگزاران نیز در برخورد با مردم، از شیوه‌های بهتری بهره می‌گیرند و همین امر موجب سلامت حکومت خواهد شد. امّا برای آن‌که مردم چنین احساس مسئولیتی داشته باشند، نخست حاکم باید زمینة آن را فراهم نماید.
امام علیعلیه‌السلام در عهدنامة مالک اشتر می‌فرماید: «همانا برترین روشنی چشم زمام داران، . . . آشکار شدن محبّت مردم نسبت به رهبر است، که محبّت دل‌های رعیّت جز با پاکی قلب‌ها پدید نمی‌آید، و خیرخواهی آنان زمانی است که با رغبت و شوق پیرامون رهبر را گرفته و حکومت بار سنگینی را بر دوش رعیّت نگذاشته باشد و طولانی شدن مدّت زمام‌داری بر ملّت ناگوار نباشد. »
امام علیعلیه‌السلام خطاب به عبدالله بن عبّاس، که فرماندار بصره بود، نوشت: «بدرفتاری تو را با قبیلة “بنی تمیم” و خشونت با آن‌ها را به من گزارش دادند. “بنی تمیم” مردانی نیرومندند که هرگاه دلاوری از آن‌ها غروب کرد، سلحشور دیگری جای آن درخشید و در نبرد، در جاهلیّت و اسلام، کسی از آن‌ها پیشی نگرفت . . . پس مدارا کن، ای ابوالعبّاس! امید است آن‌چه از دست و زبان تو، از خوب و یا بد، جاری می‌شود، خدا تو را بیامرزد؛ چرا که من و تو در این‌گونه رفتارها شریکیم. سعی کن تا خوش بینی من نسبت به شما استوار باشد، و نظرم دگرگون نشود. »
همان‌گونه که ملاحظه می‌شود، امام علیعلیه‌السلام می‌فرماید: «به من گزارش دادند.» یعنی گزارشگر را مشخص نمی‌کند و احتمال دارد هم شامل عیون مخفی باشد و هم مردم “بنی تمیم” که از خشونت عبدالله بن عبّاس به تنگ آمده بودند.
آن حضرت هم‌چنین خطاب به عمر بن ابی سلمه ارحبی، که در فارس ایران حکومت می‌کرد، مرقوم فرمود: «پس از نام خدا و درود، همانا دهقانان مرکز فرمانداری‌ات، از خشونت و قساوت و تحقیر کردن مردم و سنگ‌دلی تو شکایت کردند. من دربارة آن‌ها اندیشیدم؛ نه آنان را شایستة نزدیک شدن یافتم -زیرا که مشرکند- و نه سزاوار قساوت و سنگ‌دلی و بدرفتاری هستند -زیرا که با ما هم پیمانند- پس در رفتار با آنان، نرمی و درشتی را به هم آمیز، رفتاری همراه با شدّت و نرمش داشته باش، اعتدال و میانه‌روی را در نزدیک کردن یا دور کردن، رعایت کن. » در این نامه، دهقانان نزد آن حضرت شکایت بردند؛ یعنی در واقع، تودة مردم از برخورد بد حاکم به حضرت امیرالمؤمنینعلیه‌السلام گزارش دادند.
امام علیعلیه‌السلام در نامه‌ای که به زیاد بن ابیه، جانشین فرماندار بصره، نگاشتند، فرمودند: «همانا من به راستی، به خدا سوگند می‌خورم، اگر به من گزارش کنند که در اموال عمومی خیانت کردی . . ..»، در این نامه نیز امام از کسانی سخن می‌گوید که جزو عیون به شمار می‌آیند که هم می‌تواند عیون مخفی را شامل شود و هم تودة مردم را.
هم‌چنین در نامه‌ای خطاب به عثمان بن حنیف، فرماندار بصره، که در مهمانی یکی از ثروتمندان شرکت کرده بود، نوشتند: «پس از یاد خدا و درود، ای پسر حنیف، به من گزارش دادند که مردی از سرمایه‌داران بصره تو را به مهمانی خویش فراخواند و تو به سرعت به سوی آن شتافتی. »
آن‌چه از این نامه‌ها و خطاب‌ها و نمونه‌های زیاد دیگر می‌توان فهمید این است که امام علی علیه السلام علاوه بر این‌که به حاکمان و مدیران امر می‌کرد که برای کارگزاران و کارمندان خویش عیون بگمارند، خود نیز برای حاکمان عیونی پنهانی می‌گمارد و کار آنان را کنترل می‌کرد. علاوه بر آن، در بسیاری از موارد به گزارش‌ها و یا شکایات مردم از دست حاکمان و کارگزاران اکتفا می‌کرد و مدیر یا کارمند متخلّف را توبیخ و یا عزل می‌نمود.
بنابراین، در حکومت علوی، همة مردم به عنوان بهترین ناظر و در واقع، چشم بینای حکومت تلقّی می‌شدند و حکومت نیز موظّف بود زمینة همکاری مردمی را پدید آورد.

 

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت



[چهارشنبه 1394-09-25] [ 09:43:00 ق.ظ ]