مردی باعیالش مشغول غذاخوردن بودسائلی به درب خانه آمدومرغ بریان کرده ای نزدآنهابودولی مرداوراردکرد.پس ازچندی اتفاقاآن مردفقیرشدوزن ودراطلاق دادوآن زن شوهردیگری انتخاب نموداتفاقاروزی باشوهردوم مشغول غذاخوردن بودندکه سائلی به درخانه آمدشوهربه زن گفت :این مرغ بریان شده راببربه آن سائل بده پس چون زن دررابازکرددیدشوهراول خودش است مرغ رابه اودادوباچشمی گریان بازگشت .شوهرعلت گریه اش راپرسیدگفت :سائل شوهراولی من بود وقضیه رانقل کردآن مردبه زن خودگفت :والله آم سائل هم من بودم .
روزگاراست آنکه گه عزت دهدگه خواردارد
چرخ بازیگرازاین بازیچه هابسیاردارد
[پنجشنبه 1394-04-04] [ 11:10:00 ق.ظ ]