امام حسین
 
  خانه آخرین مطالب لینک دوستان تماس با ما  

   


آذر 1394
شن یک دو سه چهار پنج جم
 << < جاری> >>
  1 2 3 4 5 6
7 8 9 10 11 12 13
14 15 16 17 18 19 20
21 22 23 24 25 26 27
28 29 30        








جستجو







ساعت1








  فصل سوم وظایف زمامداران اسلامی از نگاه امیرالمؤمنین علیعلیه‌السلام   ...

فصل سوم

وظایف زمامداران اسلامی از نگاه امیرالمؤمنین علیعلیه‌السلام

وظایف حاکمان و کارگزاران
دین برای سعادت و رستگاری مردم آمده است. حکومتی که محتوای قوانین و عملکرد خود را دین قرار می‌دهد، وظیفه دارد برای رسیدن به رستگاری، بسترهای لازم را فراهم آورد تا بتواند به نیازهای فردی و اجتماعی و نیز مادّی و معنوی مردم پاسخ دهد. در واقع حکومت، وظایفی کلی دارد که در تمام بخش‌های جامعه قابل اجراست. وظایف و تکالیفی که انجام آن‌ها به سبب حقّی است که مردم به واسطة انتخاب و پذیرش حکوت، برای آن قائل شده‌اند.
با توجّه به تلازم حقّ و تکلیف، همان‌گونه که حاکم اسلامی از اختیارات گسترده‌ای برخوردار است، وظایف زیادی نیز بر عهده دارد و در برابر خداوند متعال و امّت اسلامی پاسخ‌گوست. جالب این‌که امام علیعلیه‌السلام پیش از بیان وظایف حاکمان و کارگزاران، به شرایط و صلاحیّت‌های لازم آنان اشاره می‌کند و این بدان معناست که دولت اسلامی در صورتی می‌تواند به وظایف خود عمل کند و اهداف عالی خود را تحقّق بخشد که ملاک‌های گزینش و عزل و نصب‌ها بر اساس معیارهای اسلامی صورت پذیرند. ویژگی‌هایی که در فصل اوّل بر لزوم دارا بودن آن‌ها توسط زمامداران و کارگزاران اسلامی تأکید شد.
در دیدگاه امام علیعلیه‌السلام، فلسفة حکومت، احیای حقّ، انهدام باطل و رساندن انسان از خاک به خداست. این آرمان والا جز با حکومت صالحان تحقّق نمی‌یابد. اصلی که خداوند در کتاب مقدّس خود، مستقیماً به آن اشاره نموده است. روشن است که امام علیه‌السلام باید کارگزاران خویش را از میان بهترین‌ها و نخبگان انتخاب کند تا اشتباهات و انحرافات احتمالی به حدّاقل برسند. از این رو نخستین اقدام حکومتی امام پس از بیعت مردم، جا به جایی و عزل و نصب وسیع مدیران اجرایی نظام پیشین بود. معیارهای امامعلیه‌السلام، برای انتخاب کارگزاران در رده‌های گوناگون، برگرفته از متن دین و مورد رضای خدا و پیامبر اکرمصلی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلم بود، که در فصل گذشته به بیان مهمّ‌ترین آن‌ها پرداخته شد.
در جای جای نهج البلاغه مي بينيم كه امیرالمؤمنین علی علیه‌السلام، ضمن بیان فلسفة تشکیل حکومت اسلامی، وظایف حاکم را برمی‌شمارد. از جمله می‌فرماید: «خدایا! تو می‌دانی که جنگ و درگیری ما برای به دست آوردن قدرت و حکومت و دنیا و ثروت نبود، بلکه می‌خواستیم نشانه‌های حقّ و دین تو را به جایگاه خویش باز گردانیم و در سرزمین‌های تو اصلاح را ظاهر کنیم، تا بندگان ستمدیده‌ات در امن و امان زندگی کنند و قوانین و مقرّرات فراموش شدة تو بار دیگر اجرا گردند. »
آن حضرت فلسفة تشکیل حکومت اسلامی و نیز وظایف حاکم اسلامی را چنین بیان می‌کند:
الف: بازگرداندن نشانه‌های حقّ و دین به جایگاه اصلی خویش؛
ب: انجام اصلاحات؛
ج: تأمین امنیّت مردم؛
د: اجرای قوانین الهی.
با توجّه به فلسفة تشکیل حکومت اسلامی و نیز وظایف حاکم اسلامی، امام علیعلیه‌السلام در فراز آغازین عهدنامة مالک اشتر، وظایف مهمّ او را برمی‌شمارد:
1- جمعآوری مالیاتها
یکی از وظایف عمدة حکومت اسلامی جمع‌آوری مالیات‌هاست. حاکم برای ادارة حکومت و جامعه و نیز تأمین نیازمندی‌های عمومی جامعه، نیاز به بودجه دارد. یکی از بهترین راه‌های تأمین بودجه، دریافت مالیات‌هاست. از این رو، امام علیعلیه‌السلام اوّلین وظیفة حاکم را جمع‌آوری مالیات‌ها می‌داند و مالک اشتر را به جمع‌آوری آن امر می‌کند: «این فرمان بندة خدا، علی امیرمؤمنان، به مالک اشتر، پسر حارث، است؛ در عهدی که با او دارد، هنگامی که او را به فرمانداری مصر برمی‌گزیند تا خراج آن دیار را جمع آورد. »
هم‌چنین، دربارة مالیات توصیه‌های خاصّی می‌کند و می‌فرماید: «اگر مردم شکایت کردند از سنگینی مالیات یا آفت‌زدگی یا خشک‌شدن آب چشمه‌ها یا کمیِ باران یا خراب‌شدن زمین در سیلاب‌ها یا خشک‌سالی، در گرفتن مالیات تخفیف ده تا امورشان سامان گیرند، و هرگز تخفیف دادن در خراج، تو را نگران نسازد؛ زیرا آن، اندوخته‌ای است که در آبادانی شهرهای تو، و آراستن ولایت‌های تو نقش دارد، و رعیّت تو را می‌ستایند و تو از گسترش عدالت میان مردم خشنود خواهی شد و به افزایش قوّت آنان تکیه خواهی کرد، به آن‌چه در نزدشان اندوختی و به آنان بخشیدی، و با گسترش عدالت در بین مردم و مهربانی با رعیّت، به آنان اطمینان خواهی داشت. آن‌گاه اگر در آینده کاری پیش آید و به عهده‌شان بگذاری، با شادمانی خواهند پذیرفت. »
علیعلیه‌السلام در عهدنامة مالک اشتر، به بخشی از آثار و نقش مالیات در زندگی مسلمانان، اشاره کرده است؛ از جمله این آثار، عبارتند از:
الف- اصلاح امور و تأمین نیاز مردم: امام علیعلیه‌السلام اوّلین اثر مالیات را اصلاح امور مردم می‌داند و خطاب به مالک اشتر می‌فرماید: «مالیات و بیت المال را به گونه‌ای وارسی کن که صلاح مالیات دهندگان است؛ زیرا بهبودی مالیات و مالیات دهندگان عامل اصلاح امور دیگر اقشار جامعه است و تا امور مالیات دهندگان اصلاح نشود کار دیگران نیز سامان نخواهد گرفت؛ زیرا همة مردم نان‌خور مالیات و مالیات دهندگانند. »
امام علیعلیه‌السلام در این فراز، برای مالیات، نقش محوری قایل شده و اصلاح تمامی امور را وابسته به اصلاح وضع مالیات و مالیات دهندگان دانسته است و این، نشانة جایگاه بلند مالیات از نظر اسلام است. بنابراین، هرچند اقتصاد از نگاه امام علیعلیه السلام آن‌گونه که مکاتب مادّی‌گرا می‌گویند، اصل نیست، امّا تأثیر محوری و اساسی آن در اصلاح امور و رفع نابسامانی‌ها مورد تأکید قرار گرفته است.
ب- دوام حکومت: دومین اثری که آن حضرت برای مالیات برمی‌شمارند، دوام و بقای حکومت است: «. . . حکومتش با نابودی مالیات (بیت المال)، جز اندک مدّتی دوام نمی‌آورد. »
این مطلب نیز از بدیهیات است که اداره و دوام حکومت نیازمند بودجه است و یکی از راه‌های تأمین هزینه‌های دولت، گرفتن مالیات است. جای شگفتی از کسانی است که در زمان حاضر، بحث لزوم گرفتن مالیات برای «ادارة حکومت» را مطرح می‌کنند، در صورتی که امام علیعلیه‌السلام حدود چهارده قرن پیش، بر ضرورت مالیات برای «استمرار حکومت» تأکید کرده است.
یادآوری این نکته لازم است همان‌گونه که گرفتن مالیات از عواملِ بقای حکومت است، به ناحقّ گرفتن آن و یا ظالمانه مصرف شدن آن نیز سبب سقوط حکومت خواهد شد.
ج- اصلاح و تقویّت نیروهای مسلّح: از دیگر آثار بسیار مهمّ مالیات بیت المال، در منظر امام علیعلیه‌السلام، افزون بر «استقلال اقتصادی»، «استقلال سیاسی» است؛ زیرا تا بودجه و سرمایه در اختیار دولت نباشد، نمی‌تواند نیروهای مسلّح را جذب، تأمین و مجهّز به سلاح‌های پیشرفته کند و با نبود نیروی مسلّحِ مجهّز، استقلال سیاسی تأمین نمی‌شود. به عبارت دیگر، اگر بیت المال نباشد، نیروهای مسلّح برای تأمین زندگی، باید در پی شغل و کار دیگری باشند. در نتیجه، آمادگی برای جهاد با دشمن از بین می‌رود: «امور مردم جز با سپاهیان استوار نگردد، و پایداری سپاهیان جز به خراج و مالیات رعیّت انجام نمی‌شود که با آن برای جهاد با دشمن تقویت گردند، و برای اصلاح امور خویش به آن تکیه کنند و نیازمندی‌های خود را برطرف سازند. »
2- جهاد با دشمنان
دومین وظیفه‌ای که امامعلیه‌السلام برای مالک اشتر برمی‌شمارند جهاد با دشمنان است. دشمنان دین همواره در کمینند تا از هر فرصتی استفاده نمایند و ضربات خویش را بر پیکرة حکومت اسلامی وارد کنند و آن را ناتوان نمایند. از این رو، همة مردم باید هوشیار باشند و در رأس همه، حاکم و کارگزاران، نقش و مسئولیّت سنگین‌تری دارند؛ چرا که آنان در حکم دیده‌بان هستند و از افقی برتر حقایق و واقعیّات را می‌بینند و همواره باید کوچک‌ترین حرکت دشمن را ببینند و مردم را نیز آگاه نمایند تا خود را در مقابله با دشمن آماده نمایند. از این رو، می‌فرماید: «این فرمان بندة خدا، علی امیرمؤمنان، به مالک اشتر، پسر حارث، است در عهدی که با او دارد، هنگامی که او را به فرمانداری مصر برمی‌گزیند . . . تا با دشمنانش نبرد کند. »
امروزه نبرد با دشمن تنها در میدان جنگ و با جنگ افزارهای خاصّ نیست، بلکه هر مسئولی در هر پست و منصبی که قرار دارد، باید متناسب با مسئولیّتش، به مصاف با دشمن برخیزد؛ در مسئولیّت اقتصادی، سیاسی، فرهنگی، نظامی و . . . جنگ‌ها نیز همواره نظامی نیستند، امروزه پیچیده‌ترین جنگ‌ها، تهاجم و شبیخون فرهنگی دشمن به هویّت دینی مردم مسلمان است.

3- اصلاحات
واژة اصلاح در زبان فارسی به معنای به صلاح آوردن و نیکو کردن است و با مفهوم عربی آن (در مقابل افساد) انطباق دارد. یکی دیگر از وظایف حاکم در جامعه، انجام اصلاحات است؛ یعنی حاکم باید با ارشاد مردم و فراهم ساختن زمینه‌های تعلیم و تربیت و نیز مبارزه با انحرافات، زمینة اصلاحات را فراهم نماید. او باید با نظارت دقیق بر کار کارگزاران، هرگونه انحرافی را از بین ببرد و به اصلاح امور بپردازد. از این‌رو، در آغاز این عهدنامه، به این مهم اشاره می‌کند و می‌فرماید: «این فرمان . . . هنگامی که او را به فرمانداری مصر بر می‌گزیند . . . که کار مردم را اصلاح کند. » كه شامل اصلاحات فرهنگی اقتصادی، سیاسی و اداری می‌شود و به نظر می‌رسد در برابر اصلاحات هیچ موضوعی به اندازة اصلاح فرهنگی به مفهوم خاصّ (احیای کتاب و سنّت) مورد توجّه قرار نگرفته است.
4- عمران و آبادانی شهرها
عمران و آبادانی شهرها از قبیل آبادانی خانه‌ها (نوع ساخت و ساز)، خیابان‌ها، ساخت مدارس، حمّام‌ها و احداث فضای سبز از دیگر وظایف حاکم اسلامی است. از این‌رو، امیرالمؤمنین علیعلیه‌السلام در ابتدای این نامه، می‌فرماید: «. . . تا شهرهای مصر را آباد سازد. »
هم‌چنین در فراز دیگری از این نامه، توجّه تامّ و کامل به عمران و آبادانی را گوشزد کرده، ره‌آورد انجام یا ترک این مهم را بیان می‌دارد: «باید تلاش تو در آبادانی زمین، بیش از جمع‌آوری خراج باشد. خراج جز با آبادانی فراهم نمی‌گردد، و آن کس که بخواهد خراج را بدون آبادانی مزارع به دست آورد، شهرها را خراب و بندگان خدا را نابود کند و حکومتش جز اندک مدّتی دوام نیاورد . . .. »
بنابراین، وظیفة حکومت اسلامی علاوه بر توجّه به امور دینی مردم، آبادگری دنیا و سر و سامان دادن به وضع معیشتی مردم نیز هست.
5- گسترش عدالت
در اسلام، ظلم به دیگران مذموم است و همگان موظّف به رعایت حقوق همدیگر و رفتار عادلانه هستند. در این بین، حاکمان و کارگزاران مسئولیّت ویژه‌ای دارند؛ یعنی در رفتار با مردم باید به گونه‌ای باشند که هیچ ظلمی را روا ندارند و همواره در مسیر تحقّق عدالت در همة شئون جامعه گام بردارند.
امیرالمؤمنین علیعلیه‌السلام می‌فرماید: «به خدا سوگند، اگر هفت اقلیم را با آن‌چه در زیر آسمان‌هاست، به من بدهند تا خدا را نافرمانی کنم در پوست جویي که از مورچه‌ای ناروا بگیرم، چنین نخواهم کرد. »
زوایای دید علیعلیه‌السلام برای اجرای عدالت بسیار خواندنی و قابل دقّت و تأمّل است می‌فرماید: پر و بالت را برابر رعیت بگستران، با مردم گشاده‌رو و فروتن باش و در نگاه و اشارة چشم و در سلام کردن و اشاره کردن با همگان یکسان باش، تا زورمندان در ستم تو طمع نکنند و ناتوان از عدالت تو مأیوس نگردد. هیچ کس در حکومت و حکومت‌داری به این ظرافت و دقّت برای اجرای عدالت توجّه ندارد. علیعلیه السلام کمترین چیزی که انسان را از عدالت دور می‌کند به حاکم و رهبر تذکّر می‌دهد.
بنابراین، ارتکاب ظلم از هیچ کسی پذیرفته نیست و گناه بزرگی محسوب می‌شود. از این‌رو، حضرت علیعلیه‌السلام در منشور حکومت اسلامی مالک اشتر را به رعایت انصاف و عدالت و پرهیز از ظلم و ستم فرمان می‌دهد و ره‌آورد شیرین عدالت محوری و رفتار عادلانه را بیان داشته و به نتایج شوم رفتار ظالمانه نیز اشاره نموده است: «با خدا و با مردم و با خویشاوندان نزدیک و با افرادی از رعیّت خود، که آنان را دوست داری، انصاف را رعایت کن، که اگر چنین نکنی ستم روا داشته‌ای، و کسی که به بندگان خدا ستم روا دارد خدا به جای بندگانش دشمن او خواهد بود، و آن را که خدا دشمن شود، دلیلش را نپذیرد؛ که با خدا سر جنگ دارد، تا آن‌گاه که باز گردد یا توبه کند، و چیزی هم‌چون ستم کاری، نعمت خدا را دگرگون نمی‌کند، و کیفر او را نزدیک نمی‌سازد، که خدا دعای ستم دیدگان را می‌شنود و در کمین ستم کاران است. دوست داشتنی‌ترین چیزها نزد تو در حقّ میانه‌ترین، و در عدل فراگیرترین، و در جلب خشنودی مردم گسترده‌ترین باشد، که همانا خشم عمومی مردم، خشنودی خواصّ (نزدیکان) را از بین می‌برد، امّا خشم خواصّ را خشنودی همگان بی اثر می‌کند. »
6- مردم‌داری
در منطق اسلام، حکومت وسیله‌ای برای رساندن مردم و جامعه به کمال و اهداف عالی الهی است. بر همین اساس، بزرگان دین و از جمله حضرت علیعلیه‌السلام برای حکومت و دنیا ارزشی قایل نبودند: «سوگند به خدایی که دانه را شکافت و جان را آفرید، اگر حضور فراوان بیعت کنندگان نبود و یاران حجّت را بر من تمام نمی‌کردند و اگر خداوند از علما عهد و پیمان نگرفته بود که برابر شکم‌بارگی ستمگران و گرسنگی مظلومان سکوت نکنند، مهار شتر خلافت را بر کوهان آن انداخته، رهایش می‌ساختم و آخر خلافت را به کاسة اوّل آن سیراب می‌کردم، آن‌گاه می‌دیدید که دنیای شما نزد من از آب بینی بزغاله‌ای بی‌ارزش‌تر است. »
از منظر حضرت علیعلیه‌السلام حکومت، وسیله‌ای برای اقامة حقّ و دفع باطل است. ابن عبّاس می‌گوید: در سرزمین «ذی قار»، خدمت امام رفتم، داشت کفش خود را پینه می‌زد. تا مرا دید، فرمود: قیمت این کفش چقدر است؟ گفتم: بهایی ندارد. فرمود: «به خدا سوگند، همین کفش بی‌ارزش نزد من از حکومت بر شما محبوب‌تر است، مگر این‌که حقّی را با آن بپا دارم، یا باطلی را دفع نمایم. »
بنابراین، با نگاهی که دین اسلام به حکومت دارد، در رفتار حاکم و کارگزار با مردم نیز مؤثّر است. در منطق اسلام، حاکم باید به مردم نگاهی از روی مهربانی و عطوفت داشته باشد. اگر حاکم نسبت به مردم این نگاه را داشته باشد، از انحرافات و فسادهای حکومتی در اجتماع جلوگیری می‌شود؛ چون برخورد آن‌ها با مردم به مهربانی و عطوفت انجام می‌گیرد و این نگاه، دیگر اجازة ظلم، تجاوز و تعدّی به حقوق مردم را به آن‌ها نمی‌دهد و کار مردم به سرانجام می‌رسد. پیامبر اکرمصلی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلم می‌فرماید: «امامت و رهبری شایسته نیست، مگر برای انسانی که سه خصلت داشته باشد؛ ورعی که او را از معصیّت خدا دور نگه دارد، بردباری که غضبش را نگه دارد و نیکو ولایت کردن به کسانی که تحت ولایت او هستند تا برای آنان مانند پدر باشد برای فرزندان. »
انس بن مالک دربارة شخصیت پیامبر اکرمصلي‌الله‌علیه‌وآله‌وسلم می‌گوید: «هیچ شخصی محبوب‌تر از رسول خداصلی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلم نزد مسلمانان نبود. » دربارة سیرة پیامبر اکرمصلی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلم نیز روایت شده است: «پیامبر اکرمصلی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلم، در غزوات، آخر همة مردم حرکت می‌فرمود، برای آنان دعا می‌کرد، و چنان‌چه ضعیف و ناتوانی از رفتن بازمانده بود، او را ردیف خود سوار می‌کرد و با وفق و مدارا به لشکر می‌رساندش . . .. »
پس در اسلام، حاکم خود را خادم و دوست و همدم مردم می‌داند و رسیدن به قدرت و حکومت را طعمه و فرصتی مغتنم برای ثروت اندوزی تلقّی نمی‌کند. تصویری که امام علیعلیه‌السلام از حکومت برای کارگزاران خویش نشان می‌دهد، امانت بودن حکومت است.
اگر حاکم حکومت خویش را امانت تلقّی نماید، در صدد اصلاح کار مردم و به دنبال کسب رضایت آنان برمی‌آید. امام علیعلیه‌السلام طی نامه‌ای به اشعث بن قیس، فرماندار آذربایجان، نوشت: «همانا پست فرمانداری برای تو وسیلة آب و نان نبوده، بلکه امانتی در گردن توست، باید از فرمانده و امام خود اطاعت کنی. تو حقّ نداری نسبت به رعیّت، استبداد ورزی و بدون دستور، به کار مهمّی اقدام نمایی. در دست تو اموالی از ثروت‌های خدای بزرگ و عزیز است، و تو خزانه‌دار آن‌هایی تا به من بسپاری. »
امام علیعلیه‌السلام در تمام نامه‌ها، فرمانداران و استانداران خود را نسبت به حقوق اجتماعی مردم سفارش می‌کرد و از نظر اخلاق اجتماعی، مسئولان نظام را به مردم‌داری، ابراز محبّت و لطف نسبت به رعیّت و مردم، دستور می‌داد.
امیرالمؤمنین علیعلیه‌السلام به مالک اشتر می‌فرماید: «مهربانی با مردم را پوشش دل خویش قرار ده و با همه دوست و مهربان باش. مبادا هرگز چونان حیوان شکاری باشی که خوردن آنان را غنیمت دانی؛ زیرا مردم دو دسته‌اند: دسته‌ای برادر دینی تو، و دسته‌ای دیگر همانند تو در آفرینش می‌باشند. اگر گناهی از آنان سر می‌زند یا علت‌هایی بر آنان عارض می‌شود، یا خواسته و ناخواسته اشتباهی مرتکب می‌گردند، آنان را ببخشای و بر آنان آسان گیر، آن‌گونه که دوست داری خدا تو را ببخشاید و بر تو آسان گیرد. همانا تو از آنان برتر، و امام تو از تو برتر، و خدا بر آن کس که تو را فرمانداری مصر داد، والاتر است، که انجام امور مردم مصر را به تو واگذارده و آنان را وسیلة آزمودن تو قرار داده است. »
هم‌چنین در نامه‌ای به محمّدبن ابی بکر، شیوة مردم‌داری و رعایت حقوق اجتماعی آنان را تذکّر داده است: «با مردم فروتن، نرم‌خو و مهربان، گشاده‌رو و خندان باش. »
رسیدن به اهداف متعالی حکومت اسلامی‌، تنها پس از به کارگیری کارمندان شایسته و کارآمد، با اندیشة سالم، میسّر است. بنابراین به جاست که پس از ذکر ویژگی‌های زمامداران اسلامی و برشمردن وظایف ایشان به آسیب‌های رفتاری آنان نیز بپردازیم.
7- آسیبشناسی رفتار کارگزاران
انجام وظایف کارمندان و کارگزاران پس از به کارگیری ایشان برحسب ملاک‌ها و معیارهای مطرح در الگوی اسلامی امکان‌پذیر خواهد بود. در منطق اسلام، حاکمان و کارگزاران اسلامی باید از روی ملاک‌ها و معیارهایی انتخاب شوند. ادارة صحیح جامعة اسلامی تنها با تقواگرایی، عبادت، بندگی و خودسازی امکان‌پذیر است. روشن است که غیرمعصوم حتّی با وجود معیارهای لازم در آغاز پذیرش مسئولیّت‌ها، ممکن است در این راه با لغزش‌هایی مواجه گردد و مسیر حرکت نظام با دگرگونی‌ها و انحرافاتی روبه‌رو شود. از این‌رو، یکی از کارهای مهم و اساسی شناخت آسیب‌ها و راه‌های رفع آن است. اکنون به برخی از آسیب‌ها و راه‌های مقابله با آن اشاره می‌کنیم:
7-1 روحیة تکبّر و استبدادگری
یکی از آسیب‌هایی که ممکن است حاکم و کارگزار را دچار آسیب جدّی نماید، روحیة تکبّر و استبدادگری است. حضرت علیعلیه‌السلام در عهدنامة مالک اشتر، خطاب به این مدیر با تقوا و متعهّد می‌فرماید: «به مردم نگو: به من فرمان دادند و من نیز فرمان می‌دهم، پس باید اطاعت شود، که این‌گونه خود بزرگ‌بینی قلب را فاسد، و دین را خراب، و موجب زوال نعمت‌هاست. امام در این فراز از نامة مالک، نه تنها تکبّر را باعث فساد اخلاق و خرابی دین دانسته، بلکه آن را موجب زوال قدرت و از دست رفتن موقعیّت می‌دانند، یعنی اگر خواهان استمرار منزلت و موقعیّت خود هستی باید با مردم متواضعانه برخورد نمایی. »
بنابراین، حاکم اسلامی باید از هر نوع غرور زدگی، خود محوری و خود بزرگ‌بینی به دور باشد. امّا اگر چنین صفت مذمومی عارض کسی شد، راه درمانش چیست؟
آن حضرت در ادامة همین فراز از نامه، می‌فرماید: «اگر با مقام و قدرتی که داری، دچار تکبّر یا خود بزرگ‌بینی شدی، به بزرگی حکومت پروردگار، که برتر از توست، بنگر که تو را از آن سرکشی نجات می‌دهد، و تندروی تو را فرو می‌نشاند، و عقل و اندیشه‌ات را به جایگاه اصلی باز می‌گرداند. بپرهیز که خود را در بزرگی همانند خداوند پنداری، و در شکوه خداوندی همانند او دانی؛ زیرا خداوند هر سرکشی را خوار می‌سازد و هر خود پسندی را بی‌ارزش می‌کند. »
پس در محدودة پست و مقام، برای مقابله با انواع زشتی‌ها و آفات ارزش‌ها، باید با توجّه به قدرت لایزال الهی و مدیریت عمومی و جاودانة حضرت حقّ، بر کل نظام هستی پیش رفت. اگر یک مدیر آگاه، همة عالم را محضر خدا بداند و او را در رأس همة مدیریت‌ها ناظر بر کار مدیران بشناسد، می‌تواند به خوبی بدرخشد و جامعه را به سوی کمال و تعالی سوق دهد.
7-2 عدم دسترسی مردم به حاکمان
در اندیشة علوی وجود ارتباط مستقیم بین مردم و مسئولان باعث می‌گردد که مسئولان از اخبار و اطلاعات دست اوّل بهره‌مند شوند و به دور از تملّق دوستان و اطرافیان به طور شفّاف واقعیّات را لمس نمایند. از آسیب‌هایی که حاکمان را از مسیر اصلی حکومت منحرف می‌سازد، جدایی میان زمامداران حکومت و مردم است. از این‌رو، حضرت علیعلیه‌السلام همواره کارگزاران حکومتی را نسبت به این آسیب مهم هشدار می‌دادند و به آنان می‌فرمودند میان خویش و مردم هیچ حایلی قرار ندهند. آن حضرت خطاب به مالک اشتر می‌فرماید: «هیچ‌گاه خود را فراوان از مردم پنهان مدار، که پنهان بودن رهبران نمونه‌ای از تنگ خویی و کم اطلاعی در امور جامعه می‌باشد. نهان شدن از رعیّت، زمام‌داران را از دانستن آن‌چه بر آنان پوشیده است، باز می‌دارد. پس کار بزرگ اندک، و کار اندک بزرگ جلوه می‌کند، زیبا زشت، و زشت زیبا می‌نماید و باطل به لباس حقّ در آید. همانا زمام‌دار آن‌چه را که مردم از او پوشیده دارند نمی‌داند، و حقّ را نیز نشانه‌ای نباشد تا با آن راست از دروغ شناخته شود، و تو به هر حال، یکی از آن دو نفر می‌باشی: یا خود را برای جان بازی در راه حقّ آماده کرده‌ای که در این حال، نسبت به حقِّ واجبی که باید بپردازی یا کار نیکی که باید انجام دهی ترسی نداری؛ پس چرا خود را پنهان می‌داری؟ و یا مرد بخیل و تنگ نظری هستی، که در این صورت نیز مردم چون تو را بنگرند مأیوس شده، از درخواست کردن بازمانند با این‌که بسیاری از نیازمندی‌های مردم رنجی برای تو نخواهد داشت (تو را به مشکلی نمی‌اندازد)؛ چون یا شکایت از ستم دارند و رفع آن را از تو می‌خواهند و یا خواستار عدالتند، یا در خرید و فروش، خواهان انصافند. » همان‌گونه که ملاحظه می‌شود، آن حضرت راه درمان این مشکل را، «در میان مردم بودن و با آنان همراهی کردن» می‌داند. بنابراین، با رعایت اصل «عدم احتجاب»، رابطة حاکم و مردم اصلاح می‌شود.
7-3 روحیة خونریزی به ناحقّ
یکی از صفات مذمومی که پایه‌های حکومت را متزلزل می‌کند و موجب سقوط آن می‌شود این است که حاکم روحیة سفّاکی و خونریزی به ناحقّ داشته باشد. حضرت علیعلیه‌السلام حاکمان را از چنین اعمال زشتی برحذر می‌دارد. ایشان خطاب به مالک اشتر مرقوم داشته است: «از خونریزی بپرهیز و از خون ناحقّ پروا کن، که هیچ چیز همانند خون ناحقّ کیفر الهی را نزدیک و مجازات را بزرگ نمی‌کند و نابودی نعمت‌ها را سرعت نمی‌بخشد و زوال حکومت را نزدیک نمی‌گرداند، . . . پس با ریختن خون حرام، حکومت خود را تقویّت مکن؛ زیرا خون ناحقّ پایه‌های حکومت را سست و پست می‌کند و بنیاد آن را برکنده، به دیگری منتقل می‌سازد، و تو نه در نزد من و نه در پیشگاه خداوند، عذری در خون ناحقّ نخواهی داشت؛ چرا که کیفر آن قصاص است و از آن گریزی نيست. اگر به خطا خون کسی را ریختی، یا تازیانه یا شمشیر زدی، یا دستت دچار تندروی شد -که گاه مشتی سبب کشتن کسی می‌گردد، چه رسد به بیش از آن- مبادا غرور قدرت تو را از پرداخت خون‌بها به بازماندگان مقتول باز دارد. »
خونریزی به ناحقّ، نزدیک‌ترین انگیزه برای از دست دادن نعمت و کوتاهی دوران حکومت و عمر انسانی است، بدیهی است که خون به ناحقّ مهم‌ترین علّت برای هر سه مورد است، از آن‌رو که باعث توجّه و انگیزش مردم بر نابودی قائل شده و موجب نزول خشم خداوند برای او می‌گردد. چون قتل، بزرگ‌ترین نوع مصائب نفرت‌انگیز است. بنابراین، حاکم اسلامی باید با توجّه به عواقب سوء خونریزی به ناحقّ، دست خویش را به خون هیچ بی‌گناهی آلوده نسازد و در صورت اشتباه نیز ضمن پذیرش خطا، خسارت وارد شده را جبران نماید.
7-4 فراموشی و کم توجّهی نسبت به محرومان و مستضعفان
محرومان و مستمندان در طول تاریخ، حامی دین و یار و یاور انبیای الهی بودند. امام خمینی می‌فرماید: مستضعفین بر تمام ادیان حقّ دارند. مستضعفان به اسلام حقّ دارند؛ زیرا در طول تاریخ همین پابرهنگان بودند که دین اسلام را کمک و ترویج کردند.
آن حضرت در عهدنامة مالک اشتر، به وی فرمود: «سپس خدا را، خدا را، در خصوص طبقات پایین و محروم جامعه، که هیچ چاره‌ای ندارند،]و عبارتند [از زمین‌گیران، نیازمندان، گرفتاران، دردمندان! همانا در این طبقة محروم، گروهی خویشتن‌داری کرده و گروهی به گدایی دست نیاز برمی‌دارند. پس برای خدا پاسدار حقّی باش که خداوند برای این طبقه معیّن فرموده است: بخشی از بیت المال، و بخشی از غلّه‌های زمین‌های غنیمتی اسلام را در هر شهری به طبقات پایین اختصاص ده؛ زیرا برای دورترین مسلمانان همانند نزدیک‌ترین آنان، سهمی مساوی وجود دارد و تو مسئول رعایت آن می‌باشی. مبادا سرمستی حکومت تو را از رسیدگی به آنان باز دارد، که هرگز انجام کارهای فراوان و مهم عذری برای ترک مسئولیّت‌های کوچک‌تر نخواهد بود. همواره در فکر مشکلات آنان باش و از آنان روی بر مگردان، به ویژه به امور کسانی از آنان بیشتر رسیدگی کن که از کوچکی به چشم نمی‌آیند و دیگران آنان را کوچک می‌شمارند و کمتر به تو دست‌رسی دارند. برای این گروه، از افراد مورد اطمینان خود، که خدا ترس و فروتنند، فردی را انتخاب کن تا پیرامونشان تحقیق و مسائل آنان را به تو گزارش کنند. سپس در رفع مشکلات‌شان به گونه‌ای عمل کن که در پیشگاه خدا عذری داشته باشی‌؛ زیرا این گروه در میان رعیّت بیش از دیگران به عدالت نیازمندند، و حقّ آنان را به گونه‌ای بپرداز که نزد خدا معذور باشی. از یتیمان خردسال و پیران سال‌خورده، که راه چاره‌ای ندارند و دست نیاز برنمی‌دارند، پیوسته دل‌جویی کن که مسئولیّتی سنگین بر دوش زمامداران است. اگرچه حقّ، تمامش سنگین است، امّا خدا آن را بر مردمی آسان می‌کند که آخرت می‌طلبند، نفس را به شکیبایی وا می‌دارند و به وعده‌های پروردگار اطمینان دارند. »
بنابراین، بی‌توجّهی به محرومان و نادیده گرفتن خواسته‌های آنان و نیز برخورد ناشایست با آنان از آسیب‌هایی است که ممکن است مدیران و کارگزاران را تهدید نماید و راه درمان آن نیز توجّه ویژه به قشرهای محروم و آسیب‌پذیر است. البته در این نوع نگاه باید به اهمّیّت کاوش در احوال این افراد توجّه نمود. چه بسا به جهت مشاهدة ظاهر حال افراد، تکدّی‌گری رواج یابد.
7-5 زیاده‎خواهی از بیت المال و نادیده گرفتن عدالت
از دیگر آسیب‌هایی که حاکمان و کارگزاران را تهدید می‌کند، زیاده‌خواهی از بیت المال و نادیده گرفتن عدالت است. اموال عمومی، به اقسام گوناگونی مانند مشترکات عمومی، مباحات اوّلیه، مجهول المالک و درآمدهای عمومی تقسیم می‌شوند، ولی مقصود از «بیت المال» در این‌جا، اموالی است که اختیار هزینه‌کردن آن، به دست امام است؛ مانند غنایم جنگی، خراج، جزیه، زکات، صدقات عامّه و اوقاف عمومی. برای روشن شدن بحث، به چند مطلب توجّه کنید:
الف- جایگاه ثروت در اسلام: بی‌گمان، از نگاه اسلام، ثروت و مال در حیات مادّی و معنوی انسان‌ها نقش اساسی دارد. در بعضی از روایات، فقر، موجب نقصان در دین، کاهش عقل و تحریک خشم معرفی شده است. از این رو، در دین مقدّس اسلام، به مقولة اقتصادی و معیشتی بشر در ابعاد گوناگون آن، توجّه فراوانی شده است.
ب- ماهیّت بیت المال: امام علیعلیه‌السلام خطاب به عبدالله بن زمعه ، از پیروان و یاران آن حضرت، هنگامی که از او درخواست کمک می‌کند، ماهیّت بیت المال را روشن می‌سازد. ایشان بیت المال را نه مال شخصی امام می‌داند و نه مالِ فردی از مسلمانان، بلکه بیت المال را متعلّق به مسلمانان می‌شمرد که در اختیار امامِ مسلمانان گذاشته می‌شود تا به عدل، به مصرف مسلمانان برساند. حضرت می‌فرماید: «این اموالی که می‌بینی نه مال من و نه از آن توست، غنیمتی گرد آمده از مسلمانان است که با شمشیرهای خود به دست آوردند. اگر تو در جهاد همراهشان بودی، سهمی چونان سهم آنان داشتی، وگرنه دست‌رنج آنان خوراک دیگران نخواهد بود. »
ج- نظارت بر بیت المال: امام علیعلیه‌السلام برای حاکم اسلامی وظایف و مسئولیّت‌هایی را ذکر می‌کند؛ از جمله این‌که نباید جمع‌آوری بیت المال مسلمانان را به دیگران واگذارد، به گونه‌ای که خود اطلاع و نظارتی بر آن نداشته باشد: «برای من سزاوار نیست که لشکر و شهر و بیت المال و جمع‌آوری خراج و قضاوت بین مسلمانان و گرفتن حقوق درخواست کنندگان را رها سازم، آن‌گاه با دسته‌ای بیرون روم و به دنبال دسته‌ای به راه افتم و چونان تیر نتراشیده در جعبه‌ای خالی به این سو و آن سو سرگردان شوم. من چونان محور سنگ آسیاب، باید بر جای خود استوار بمانم تا همة امور کشور، پیرامون من و به وسیلة من به گردش درآیند. اگر من از محور خود دور شوم مدار آن بلرزد و سنگ زیرین آن فرو ریزد. »
امام علیعلیه‌السلام حتّی هنگام مرگ نیز نسبت به بیت المال نگران بود. آن حضرت به اهالی مصر دربارة اهتمام و نگرانی نسبت به بیت المال، می‌نویسد: «من برای ملاقات پروردگار مشتاق، و به پاداش او امیدوارم، لکن از این اندوهناکم که بی‌خردان، و تبهکاران این امّت، حکومت را به دست آورند، آن‌گاه مال خدا را دست به دست بگردانند. » سیره و روش امام علیعلیه‌السلام حسّاسیت و نگرانی نسبت به بیت المال است. این حسّاسیت و اهتمام در حدّی است که آن حضرت را رنج می‌دهد و هیچ‌گاه، حتّی دم مرگ، وی را رها نمی‌کند.
د- عدالت در استفاده از بیت المال: استفاده از امکانات عمومی به نحوة مساوی برای عموم مردم، یقیناً مشارکت را در حمایت از حکومت و سیاست‌های اقتصادی صحیح آن افزایش خواهد داد، هر چند این روش ممکن است تعدادی از انسان‌های متموّل زیاده طلب را برنجاند و موجب مخالفت آن‌ها با حکومت گردد، امّا در دراز مدّت مشارکت عمومی را گسترش خواهد داد.
بی‌شک، قسط و عدالت از مهم‌ترین اهداف بعثت انبیای الهی بوده و جامعه اسلامی بدون عدالت معنا ندارد. از این‌رو، امام علیعلیه‌السلام نهایت تلاش خود را در اجرای عدالت اسلامی، در تمامی ابعادش، به ویژه در استفاده از بیت المال، می‌نمود.
آن حضرت در مقام تبیین قبح ستم و دوری از آن و اهتمام به رعایت حقوق مردم در بیت المال، می‌فرماید: «سوگند به خدا! اگر تمام شب را بر روی خارهای سعدان به سر ببرم، و یا با غُل و زنجیر به این سو یا آن سو کشیده شوم، خوش‌تر دارم از این‌که خدا و پیامبرش را در روز قیامت، در حالی ملاقات کنم که به بعضی از بندگان ستم، و چیزی از اموال عمومی را غصب کرده باشم . . . به خدا سوگند! برادرم عقیل را دیدم که به شدّت تهی دست شده بود و از من درخواست داشت تا یک من از گندم‌های بیت‌المال را به او ببخشم. کودکانش را دیدم که از گرسنگی دارای موهای ژولیده و رنگشان تیره شده بود گویا با نیل رنگ شده بودند. پی در پی مرا دیدار و درخواست خود را تکرار می‌کرد؛ چون به گفته‌های او گوش دادم، پنداشت که دین خود را به او واگذار می‌کنم، و به دلخواه او رفتار می‌نمایم و از راه و رسم عادلانه خود دست برمی‌دارم. روزی آهنی را در آتش گداخته به جسمش نزدیک کردم تا او را بیازمایم. پس چون بیمار از درد، فریاد زد و نزدیک بود از حرارت آن بسوزد. به او گفتم: ای عقیل، گریه کنندگان بر تو بگریند، از حرارت آهنی می‌نالی که انسانی به بازیچه آن را گرم ساخته است، امّا مرا به آتش دوزخی می‌خوانی که خدای جبّارش با خشم خود آن‌را گداخته؟! تو از حرارتی ناچیز می‌نالی و من از حرارت آتش الهی ننالم؟ »
امام علیعلیه‌السلام برای خیانت کاران به بیت‌المال، مجازات‌های سنگینی اعمال می‌نمایند. ایشان در نامة مالک پس از آن‌که معیارها و شرایط ویژة گزینش کارگزاران را متذکّر می‌شوند به مالک دستور می‌دهد که در تأمین معیشت و رفاه کارگزاران، تلاش نماید تا اگر مرتکب خیانتی شدند عذری نداشته باشند.
هـ- استرداد بیت‌المال: از جمله روش‌های امام علیعلیه‌السلام نسبت به بیت المال، برگرداندن بخشی از بیت المال است که پیش از ایشان به غارت رفته بود. ایشان دربارة بیت‌المال تاراج شده می‌فرماید: «به خدا سوگند! بیت‌المال تاراج شده را هر کجا که بیابم به صاحبان اصلی آن باز می‌گردانم، گرچه با آن ازدواج کرده یا کنیزانی خریده باشند؛ زیرا در عدالت گشایش برای عموم است، و آن کس که عدالت بر او گران آید، تحمّل ستم برایش سخت‌تر است. »
از آن‌چه گفته شد، می‌توان فهمید که یکی از آسیب‌های جدّی و مهمّی که ممکن است گریبان‌گیر حاکمان و کارگزاران شود خیانت در بیت المال و زیر پا گذاشتن عدالت است، و راه رهایی از آن نیز تقسیم عادلانة بیت‌المال و در پیش گرفتن راه عادلانه است. پس از بررسی آسیب‌های کارگزاران، وظیفة دیگری که برای زمامداران اسلامی منظور می‌شود کنترل کارگزاران بلند مرتبه بر زیر دستان خویش است.
8- کنترل و نظارت دقیق بر عملکرد کارگزاران
کنترل و نظارت بر عملکرد زیرمجموعه، از دیرباز یکی از اصول مدیریتی به شمار می‌رود که نبود یا کم رنگ بودن آن، مدیریت را دچار مشکل می‌کند.
«نظارت» در لغت، به معنای مراقبت، تحت نظر و دیده‌بانی داشتن بر کاری است. در علم مدیریت، «ارزیابی عملکرد کارکنان» مطرح است و منظور از آن، فرآیندی است که با آن، کار کارکنان در زمان‌های معیّنی، به طور رسمی مورد بررسی و سنجش قرار می‌گیرد.
اصل کنترل و نظارت، با نظام آفرینش هماهنگ است؛ چرا که آفریدگار حکیم اصل کنترل و نظارت را در مجموعة آفرینش منظور کرده و دربارة انسان فرموده است: «إِن کُلُّ نَفْس لَمَّا عَلَیْهَا حَافِظٌ فَلْیَنظُرِ الْإِنسَانُ مِمَّ خُلِقَ».
بنابراین، ضروری است این پدیدة مبارک در مدیریتِ رهبران الهی، جایگاه خویش را بازیابد و به طور گسترده اعمال گردد؛ چنان‌که حضرت سلیمان علیه السلام در حکومت بی‌نظیر خویش، نظارت بر پرندگان را نیز مدّنظر ‌داشت: «وَ تَفَقَّدَ الطَّیْرَ فَقَالَ مَا لِیَ لَا أَرَی الْهُدْهُدَ أَمْ کَانَ مِنَ الْغَائِبِینَ».
وظیفة حکومت اسلامی برقراری عدالت همه جانبه است؛ چنان‌که امام علیعلیه‌السلام در عهدنامة مالک اشتر می‌فرماید: «همانا برترین روشنی چشم زمامداران، برقراری عدل در شهرهاست. »
از این‌رو، طبیعی است با هرگونه انحراف اجتماعی که مانع تحقّق عدالت است، مبارزه شود و این امر مستلزم نظارت دقیق بر کارِ کارگزاران و مدیران بوده، از دو راه میسّر است: راه‌کارهای فرهنگی؛ راه‌کارهای قانونی. بخشی از راه‌کارهای فرهنگی آن مربوط به کارگزاران و بخشی دیگر مربوط به عموم مردم است. در بخشی که مربوط به کارگزاران است، مهم‌ترین قسم، صلاحیّت داشتن حاکم و کارگزاران است؛ زیرا اگر کارگزاران صالح باشند، عموم مردم نیز صالح خواهند شد. امام صادقعلیه‌السلام می‌فرماید: «مردم صالح نمی‌شوند، مگر آن‌که امام و حاکم صالح باشد.» به همین دلیل، در ضرب المثل عربی آمده است: «الناسُ علی دینِ مُلوکِهم» و به قول سعدی:
اگر ز باغ رعیت ، ملک خورد سیبی بر آورند غلامان او درخت از بیخ
امیرمؤمنانعلیه‌السلام در راه‌کارهای قانونی، با تدبیر و سازمان دهی گسترده، همة امور خُرد و کلان گستره حکومتی خویش را زیر نظر داشت و در یک برنامة وسیع و نظارت و بررسی همه جانبه، با اشراف بر اجزای حکومت، به اداره کشور می‌پرداخت، بخصوص دربارة کارگزاران حکومتی، تلاش و قاطعیّت بیشتری به کار می‌برد تا آنان از مدار قانون و حکم خدا خارج نشوند و آن‌گونه که اسلام طراحی کرده است به ادارة مملکت بپردازند.
اصل «کنترل و نظارت» در حکومت امام علیعلیه‌السلام در کشور پهناور آن روزگار، بسیار دقیق و صحیح اجرا می‌شد. امام علیعلیه‌السلام، تجسّس در احوال شخصی را در نظام حکومتی به شدّت ممنوع کرد، امّا بر مراقبت از کارمندان نظام اسلامی و نظارت بر رفتار کارگزاران از طریق تشکیلات اطلاعاتی تأکید ورزید، تا مبادا کارگزاران، در انجام دادن وظایف کوتاهی کنند و با تکیه بر قدرت و مسندی که در اختیار دارند، به حقوق مردم، تجاوز روا دارند.
دربارة کنترل و نظارت دقیق در امور کارگزاران تذکّر چند نکته ضروری است:
8-1 رسیدگی به وضع معیشتی کارمندان و کارگزاران؛
پیش از آن‌که از نظارت دقیق سخنی به میان آید، نخست باید این نکته را گوشزد کرد که زمانی می‌توان کارمند یا مدیری را مؤاخذه کرد که اوّلاً قبل از انتخاب، صلاحیّت وی احراز شده باشد و ثانیاً از نظر معیشتی نیز تأمین شده باشد وگرنه نظارت بی‌معنا خواهد بود.
از این‌رو، علیعلیه‌السلام نیز قبل از پرداختن به اصل نظارت، تأمین مالی و رفاهی کارمند و کارگزار را مورد توجّه قرار می‌دهد. زمامدار وظیفه دارد به تأمین مالی آنان بپردازد؛ زیرا پایین بودن حقوق‌ها، از مسئولیّت‌پذیری کارکنان می‌کاهد، آن‌گاه به کار آنان نظارت و رسیدگی کند.
سیاست مالی علیعلیه‌السلام در قبال کارمندان دولتی، دو وجه دارد. مخاطب یک وجه آن مدیران ارشد نظامند و مخاطب وجه دیگر آن مابقی کارمندان دولت، امام علی‌علیه‌السلام در تأمین حقوق کارمندان و تلاش جهت بهبود وضعیت معیشتی ایشان به مالک اشتر چنین دستور می‌دهند: «وافِرگردان برایشان رزق‌ها را، تا ایشان را موضع حاجت نماند، مانند آن‌که در قضات وصیّت به آن شد، چه اسیاغ رزق برایشان موجب قوّت ایشان است بر طلب صلاح نفس‌های خود، و بی‌نیازی است مر ایشان را از گرفتن و خوردن آن‌چه در زیر دست‌های ایشان است از مال مسلمانان. » بنابراین، رسیدگی به وضع معیشتی کارگزاران، در درجه نخست اهمّیّت است.
8-2 کنترل و بازرسی مستقیم و آشکار در امور کارمندان
در نظام اداری، مدیر توانا کسی است که بر تمام کارها نظارت و اشراف داشته باشد. نظارت مستقیم در مرکز حکومت و هر جا که امامعلیه‌السلام شخصاً حضور می‌داشت، به طور طبیعی از سوی آن حضرت انجام می‌گرفت و ایشان از نزدیک، بر حسن اجرای امور اشراف کامل داشت. امام علیعلیه‌السلام در بازار کوفه راه می‌رفتند و بر امور، نظارت می‌نمودند، مستخدمین و کارمندانشان را نصیحت می‌کردند که هیچ هدیه‌ای را نه از بازاریان و نه از هیچ کس دیگر نپذیرند.
امامعلیه‌السلام برای مجموعة دولت خویش نیز، شبکة بازرسی و کنترل ایجاد کرده بود و بازرسان دولتی شبانه روز در سراسر میهن اسلامی، به طور آشکار به کنترل امور می‌پرداختند و نتیجة بررسی‌های خود را کتبی یا حضوری به اطلاع امامعلیه‌السلام می‌رساندند. کارگزاران نیز به خوبی می‌دانستند که عملکرد آنان از دید بازرسان مخفی نمی‌ماند و به طور مستمر، به مرکز گزارش می‌شود. چنین کاری به تناسب موضوع، حجم و اهمّیّت آن، بیشتر به شکل انفرادی و گاهی نیز به صورت گروهی انجام می‌گرفت؛ چنان‌که امام به مالک بن کعب ارحبی (والی عین التمر) طی حکمی مأموریت داد که با مأموران تحت امر خود، منطقة وسیعی را بازرسی کند: «امّا بعد، کسی را به جانشینی خویش بگمار و با گروهی از همکارانت به سوی منطقة “کوره السواد” حرکت کن و عملکرد کارگزاران را از «دجله» و «غریب» تا «بهقباذات» پرسش و بررسی کن و حساب و کتاب آن‌ها را به طور دقیق به انجام رسان. »
نوع دیگری از نظارت مستقیم و آشکار، «حساب‌رسی» و گرفتن گزارش کار مدیران بود. این کار نیز به طور مرتّب انجام می‌گرفت و امام از این طریق، بر عملکرد آنان اشراف و اطلاع داشت. این کار به شکل عمومی و به سهولت انجام می‌شد و اگر احیاناً برخی از کارگزاران سهل انگاری می‌کردند، با واکنش سریع امام مواجه می‌شدند. نامة امامعلیه‌السلام به یکی از کارگزارانش، گویای این حقیقت است: «به من خبر رسیده است . . . و آن‌چه در اختیار داشتی به خیانت خورده‌ای، پس هر چه زودتر حساب اموال را برای من بفرست و بدان که حسابرسی خداوند از حسابرسی مردم سخت‌تر است. »
امام علیعلیه‌السلام هم خود شخصاً بر امور جاری کشور پهناور اسلامی نظارت مستقیم داشت و هم به کارگزاران و مدیران توصیه می‌کرد که نظارت مستقیم بر کارها داشته باشند. ایشان در چند مورد از عهدنامة مالک اشتر، آن مدیر توانمند و هوشیار را به این اصل مهم سفارش می‌کرده است: «سپس در امور کارمندانت بیندیش . . . سپس رفتار کارگزاران را بررسی کن . . . سپس در امور نویسندگان و منشیان به درستی بیندیش . . . در کار آن‌ها (بازرگانان) بیندیش . . . و از همکاران نزدیکت سخت مراقبت کن. » بنابراین، یکی از وظایف عمده و اصلی حاکم و مدیر، نظارت بر کار زیردستان است.
8-3 به کارگیری نیروهای اطلاعاتی و بازرسان مخفی
نظام بازرسی و بازرسان، چشم حکومت محسوب می‌شوند و حکومتی که نظام بازرسی صحیح و مطمئن نداشته باشد، همانند کوری است که معایب را نمی‌بیند و در منجلاب عیوب و مفاسد غوطه‌ور می‌شود.
امام‌علیه‌السلام به «نظارت پنهانی» نیز سخت معتقد بود و آن را برای اصلاح امور بسیار کارساز می‌دانست؛ زیرا کارگزاران اگر می‌توانستند از دید بازرسان آشکار مخفی شوند یا با ظاهرسازی آنان را بفریبند و یا احیاناً با آنان از در آشتی و سازش درآیند و به لطایف الحیل، ایشان را از گزارش‌های صحیحی که به زیان آنان است باز دارند، امّا از بازرسی و گزارش بازرسان پنهان بیمناک بودند و یا این بازرسان از چنین آسیب‌هایی در امان بودند. اینان با بازرسی و نظارت پنهان، بیم و هراس مدیرانی را که قصد تخلّف و خیانت دارند، افزون می‌کنند و این خود عامل افزایش ضریب کاری و امنیّتی مسئولان می‌شود. چنین نظارتی با استخدام، آموزش و به کارگیری نیروهای مخصوص امکان پذیر است. این نیروها بیشتر زیر نظر بالاترین مقام یا عالی‌ترین مرجع تصمیم گیرنده عمل می‌کنند.
امیرمؤمنانعلیه‌السلام چنین نظارتی را برای سلامت دولت و کارگزاران ضروری می‌دانست و بدین منظور، به والیان خویش نیز دستور می‌داد چنین نیروهایی را در محدوده حکم‌رانی خویش به کار گیرند؛ مثلاً، برای مالک اشتر می‌نویسد: «جاسوسانی راست‌گو و وفاپیشه بر آنان بگمار، که مراقبت و بازرسی پنهانی تو از کار آنان، سبب امانت داری، و مهربانی با رعیّت خواهد بود. »
سپس حضرت در ادامه به او امر می‌کند که مراقب اطرافیان و دوستان و آشنایانش باشد که از قدرت، سوءاستفاده نکرده، در امانت خیانت نکنند و حتّی نظام بازرسی‌اش را مأمور کند که مواظب ایشان باشد و هرگونه انحرافی را گزارش دهد.
شبکة اطلاعاتی پنهان در حکومت علوی به طور فعّال عمل می‌کرده و امامعلیه‌السلام در کم‌ترین زمان لازم، همة اطلاعات مفید را به دست می‌آورد. امامعلیه‌السلام به قُثم بن عباس (والی مکّه) می‌نویسد: «پس از یاد خدا و درود، همانا مأمور اطلاعاتی من در شام، به من اطلاع داده است که گروهی از مردم شام برای مراسم حج به مکّه می‌آیند؛ مردمی کوردل، گوش‌هایشان در شنیدن حقّ ناشنوا، و دیده‌هایشان نابینا، که حقّ را از راه باطل می‌جویند، و بنده را در نافرمانی از خدا، فرمان می‌برند، دین خود را به دنیا می‌فروشند و دنیا را به بهای سرای جاودانة نیکان و پرهیزگاران می‌خرند، در حالی‌که در نیکی‌ها، انجام دهندة آن پاداش گیرد، و در بدی‌ها جز بدکار کیفر نشود. پس در اداره امور خود، هشیارانه و سرسختانه استوار باش، نصیحت دهنده‌ای عاقل، پیرو حکومت و فرمانبردار امام خود باش. مبادا کاری انجام دهی که به عذرخواهی روی آوری! نه به هنگام نعمت‌ها شادمان و نه هنگام مشکلات، سست باش. با درود. »
با توجّه به حساسیّتِ بخش بازرسی و علی رغم این‌که به فرموده حضرت باید از افراد راستگو و با وفا استفاده شود، امام علیعلیه‌السلام به این حدّ هم اکتفا نکرد و به مالک فرمان داد که چند بازرس را مأمور رسیدگی به یک کارگزار قرار بده، تا در صورتی که همگی آن‌ها خیانت یا فساد را تأیید کردند، حجّت بر تو تمام شود و بتوانی بدون درنگ او را مجازات کنی؛ «از همکاران نزدیکت سخت مراقبت کن، و اگر یکی از آنان دست به خیانت زد، و گزارش جاسوسان تو هم آن خیانت را تأیید کرد، به همین مقدار گواهی قناعت کن. »
همان‌گونه که ملاحظه می‌شود، هر کسی صلاحیّت بازرس بودن را دارا نیست، بلکه بازرسان باید دارای صفات پسندیده‌ای مانند راست‌گویی و وفاداری باشند و آن‌چه را که دیده‌اند گزارش نمایند، نه تحلیل‌های شخصی خویش را. نمونه‌های یاد شده، نظارت امامعلیه‌السلام بر امور حکومت از طریق نیروهای ویژه‌اش و تصمیم‌گیری و اقدام به موقع ایشان را نشان می‌دهند.
8-4 توجّه به گزارش‌های مردمی و اعتماد به آنان
علاوه بر بازرسی‌های دقیق و نظام یافته، که توسط نیروهای رسمی حکومت انجام می‌گرفتند، امامعلیه‌السلام از مجراهای متعدد دیگری نیز از عملکرد کارگزاران خویش آگاه می‌شد. مهمّ‌ترین آن‌ها ارتباطات قوّی مردمی بود. اگر مردم از مسئولان منطقه‌ای ناراضی بودند یا مشکلات خاصّی برایشان بروز می‌کرد که به دست آنان گشوده نمی‌شدند، به طور مستقیم، حضوری یا مکاتبه‌ای، با امام علیه السلام تماس می‌گرفتند و از او مدد می‌جستند. امام نیز به افکار عمومی و خواست به حقّ مردم، ارزش می‌نهاد و به آن‌ها ترتیب اثر می‌داد. آن حضرت نه تنها حاکمان و والیان و کارگزاران را به رعایت حقوق مردم فرمان می‌داد، بلکه عرصة سیاسی اجتماعی آن روز را پس از 25 سال خفقان و خاموشی، به عرصه‌ای زنده و گویا تبدیل نمود و جایگاه واقعی مردم را در حکومت به آنان نمایاند، به گونه‌ای که اگر حاکم و مدیری به احدی از مردم ظلم می‌کرد و شخص ستم دیده به امام گزارش می‌نمود، امامعلیه‌السلام بلافاصله آن شخص را مؤاخذه می‌کرد و حتّی در برخی موارد، عزل می‌نمود.
این شیوة برخورد نشان دهندة آن است که اوّلاً، مردم در برابر حکومت آن قدر احساس مسئولیّت می‌کنند که حتّی کوچک‌ترین ظلم را گزارش می‌نمایند. ثانیاً، مردم بدون هیچ حاجب و مانعی و به راحتی با شخص اوّل حکومت ارتباط برقرار می‌کنند و مشکلات را با شخص او در میان می‌گذارند. ثالثاً، حضرت علیعلیه‌السلام نماز را به تأخیر می‌اندازد و به کار ارباب رجوع می‌پردازد، نه اینکه بگوید: برو، بعداً مراجعه کن! رابعاً، با خوش‌رویی، مهربانی و عطوفت با رعیّت برخورد می‌کند. خامساً، پس از شنیدن شکایت، فرمان عزل کارگزار را صادر می‌نماید. سادساً، آن‌قدر به رعیّت اعتماد دارد که نامه را بدون آن‌که مهر و موم شود به دست شاکی می‌دهد.
بنابراین، گرچه مشروعیّت حکومت اسلامی ناشی از ارادة تشریعی خداوند است، امّا به شدّت مردم‌گراست؛ یعنی حاکم اسلامی با تمام صدق و صفا، در جهت بهبودی وضع زندگی مردم تلاش می‌کند و با تمام توجّه، پای درد دل آنان می‌نشیند و موانع رسیدن به آرمان مقدّس را از سر راه برمی‌دارد.
امّا نظارت اداری و گماشتن عیون برای کنترل مدیران و کارگزاران، مشکلاتی را به وجود می‌آورد و هزینه‌های سنگینی بر عهدة حکومت می‌گذارد. علاوه بر آن، ممکن است عیون در اثر انحرافاتی نتوانند واقعیّت را گزارش نمایند. از این‌رو، بهترین عیونی که نه بار مالی دارند و نه معمولاً از گزارش واقعیّات سر باز می‌زنند، تودة مردم هستند؛ زیرا اوّلاً، تودة مردم به طور مستقیم با حکومت در ارتباطند؛ یعنی حاکمان بر آنان حکومت می‌کنند. از این‌رو، کنترل آنان از سوی مردم و ارسال گزارش‌ها به مقامات بالا به نفع خودشان است و مماشات با کارگزاران متخلّف به ضرر خودشان تمام می‌شود. ثانیاً، توجّه به گزارش‌های مردمی و اثر بخشیدن به آن‌ها موجب احساس مسئولیّت بیشتر در مردم می‌شود و مردم را به حکومت نزدیک‌تر می‌کند و حسّ اعتماد آنان را بالا می‌برد. ثالثاً، مدیران و کارگزاران نیز در برخورد با مردم، از شیوه‌های بهتری بهره می‌گیرند و همین امر موجب سلامت حکومت خواهد شد. امّا برای آن‌که مردم چنین احساس مسئولیتی داشته باشند، نخست حاکم باید زمینة آن را فراهم نماید.
امام علیعلیه‌السلام در عهدنامة مالک اشتر می‌فرماید: «همانا برترین روشنی چشم زمام داران، . . . آشکار شدن محبّت مردم نسبت به رهبر است، که محبّت دل‌های رعیّت جز با پاکی قلب‌ها پدید نمی‌آید، و خیرخواهی آنان زمانی است که با رغبت و شوق پیرامون رهبر را گرفته و حکومت بار سنگینی را بر دوش رعیّت نگذاشته باشد و طولانی شدن مدّت زمام‌داری بر ملّت ناگوار نباشد. »
امام علیعلیه‌السلام خطاب به عبدالله بن عبّاس، که فرماندار بصره بود، نوشت: «بدرفتاری تو را با قبیلة “بنی تمیم” و خشونت با آن‌ها را به من گزارش دادند. “بنی تمیم” مردانی نیرومندند که هرگاه دلاوری از آن‌ها غروب کرد، سلحشور دیگری جای آن درخشید و در نبرد، در جاهلیّت و اسلام، کسی از آن‌ها پیشی نگرفت . . . پس مدارا کن، ای ابوالعبّاس! امید است آن‌چه از دست و زبان تو، از خوب و یا بد، جاری می‌شود، خدا تو را بیامرزد؛ چرا که من و تو در این‌گونه رفتارها شریکیم. سعی کن تا خوش بینی من نسبت به شما استوار باشد، و نظرم دگرگون نشود. »
همان‌گونه که ملاحظه می‌شود، امام علیعلیه‌السلام می‌فرماید: «به من گزارش دادند.» یعنی گزارشگر را مشخص نمی‌کند و احتمال دارد هم شامل عیون مخفی باشد و هم مردم “بنی تمیم” که از خشونت عبدالله بن عبّاس به تنگ آمده بودند.
آن حضرت هم‌چنین خطاب به عمر بن ابی سلمه ارحبی، که در فارس ایران حکومت می‌کرد، مرقوم فرمود: «پس از نام خدا و درود، همانا دهقانان مرکز فرمانداری‌ات، از خشونت و قساوت و تحقیر کردن مردم و سنگ‌دلی تو شکایت کردند. من دربارة آن‌ها اندیشیدم؛ نه آنان را شایستة نزدیک شدن یافتم -زیرا که مشرکند- و نه سزاوار قساوت و سنگ‌دلی و بدرفتاری هستند -زیرا که با ما هم پیمانند- پس در رفتار با آنان، نرمی و درشتی را به هم آمیز، رفتاری همراه با شدّت و نرمش داشته باش، اعتدال و میانه‌روی را در نزدیک کردن یا دور کردن، رعایت کن. » در این نامه، دهقانان نزد آن حضرت شکایت بردند؛ یعنی در واقع، تودة مردم از برخورد بد حاکم به حضرت امیرالمؤمنینعلیه‌السلام گزارش دادند.
امام علیعلیه‌السلام در نامه‌ای که به زیاد بن ابیه، جانشین فرماندار بصره، نگاشتند، فرمودند: «همانا من به راستی، به خدا سوگند می‌خورم، اگر به من گزارش کنند که در اموال عمومی خیانت کردی . . ..»، در این نامه نیز امام از کسانی سخن می‌گوید که جزو عیون به شمار می‌آیند که هم می‌تواند عیون مخفی را شامل شود و هم تودة مردم را.
هم‌چنین در نامه‌ای خطاب به عثمان بن حنیف، فرماندار بصره، که در مهمانی یکی از ثروتمندان شرکت کرده بود، نوشتند: «پس از یاد خدا و درود، ای پسر حنیف، به من گزارش دادند که مردی از سرمایه‌داران بصره تو را به مهمانی خویش فراخواند و تو به سرعت به سوی آن شتافتی. »
آن‌چه از این نامه‌ها و خطاب‌ها و نمونه‌های زیاد دیگر می‌توان فهمید این است که امام علی علیه السلام علاوه بر این‌که به حاکمان و مدیران امر می‌کرد که برای کارگزاران و کارمندان خویش عیون بگمارند، خود نیز برای حاکمان عیونی پنهانی می‌گمارد و کار آنان را کنترل می‌کرد. علاوه بر آن، در بسیاری از موارد به گزارش‌ها و یا شکایات مردم از دست حاکمان و کارگزاران اکتفا می‌کرد و مدیر یا کارمند متخلّف را توبیخ و یا عزل می‌نمود.
بنابراین، در حکومت علوی، همة مردم به عنوان بهترین ناظر و در واقع، چشم بینای حکومت تلقّی می‌شدند و حکومت نیز موظّف بود زمینة همکاری مردمی را پدید آورد.

 

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت



[چهارشنبه 1394-09-25] [ 09:43:00 ق.ظ ]





  حدیث روز   ...

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت



[یکشنبه 1394-09-15] [ 11:28:00 ق.ظ ]





  فصل دوم ویژگی‌های زمامداران اسلامی از نگاه امیرالمؤمنین علیعلیه‌السلام   ...

 

ویژگی‌های زمامداران اسلامی
در مديريت اسلامي، بهترين مرجع براي يافتن معيارهاي مناسب سنجش افراد، قطعاً سخن معصومينعلیهم‌السلام است. سخنان اميرالمؤمنين علیعلیه‌السلام منبع ارزشمندي براي اين منظور است؛ زيرا سخن آن حضرت به دليل معصوم بودن ايشان خالي از خطا و لغزش است. هم‌چنين آن حضرت خود تجارب گران‌قدري در زمينة خلافت مسلمين و هم‌چنين فرماندهي در جنگها داشتهاند و بر سرزمين گستردة اسلامي آن زمان حکومت نمودهاند. امّا آن‌چه از اهمّيّت بيشتري برخوردار است علم لدني آن حضرت است که از امتيازهاي خاصّ ائمه معصومينعلیهم‌السلام است. در تحقيق پيش‌رو سعي شده است معيارهاي مديران جامعه اسلامي از نظر حضرت علیعلیه‌السلام که از کتاب شريف نهجالبلاغه استخراج شده، ارائه گردد. معيارهاي به دست آمده، در سه دستة معيارهاي تخصّصي، ارزشي و مکتبي دستهبندي شده است.
اهمّيّت تبيين صفات و خصوصيّات مديران از ديدگاه حضرت عليعلیه‌السلام را ميتوان به اين صورت توضيح داد که در انديشة حضرت عليعلیه‌السلام، هيچ خطري براي جامعة اسلامي، هم‌چون خطر بر سر كار آمدن افراد فاقد اهليّت يا كم صلاحيّت نيست. آن حضرت در نامهاي به مصريان كه به مالك اشتر فرستاد، هنگامي كه او را بر حكومت آن سرزمين گمارد، چنين هشدار داده است: «من بيم آن دارم كه نابخردان و نابكاران زمام امور اين ملّت را به دست آرند و مال خدا را دست به دست گردانند و بندگان او را بردگان خود گيرند و با صالحان به دشمني برخيزند و فاسقان را حزب خود قرار دهند. »
اگر از حساسيّت مردم نسبت به صفات و شروط لازم براي زمامداران كاسته شود يا بيرنگ گردد، آنگاه هر بيصلاحيّت و فاقد اهليّتي ميتواند در ردههاي مديريتي قرار گيرد و تباهيها به بار آورد. امام عليعلیه‌السلام چنين هشدار دادهاند: «بيگمان مردمان هلاك شدند آنگاه كه پيشوايان هدايت و پيشوايان كفر را يكسان شمردند و گفتند: هر كه به جاي پيامبرصلی‌اللّه‌علیه‌وآله‌وسلّم نشست، چه نيكوكار باشد و چه بدكار، اطاعت او واجب است پس بدين سبب هلاك شدند. »
خصوصيّات و معيارهاي مديران در نهجالبلاغه را ميتوان به سه دسته زير تقسيم کرد:
الف- معيارهاي تخصّصي: اين دسته از معيارها، براي انجام موفّقيتآميز شغل لازم است. اين معيارها معمولاً بين مديريت اسلامي و مديريت غربي مشترک است. معيارهايي نظير تحصيلات، تجربه، سابقة‌كاري و . . .
ب- معيارهاي ارزشي: اين دسته از معيارها شامل مجموعهاي از رفتارهاي قابل قبول جوامع انساني است كه در اكثر جوامع ممكن است قابل قبول باشد و به نام ارزشهاي جهاني نيز شناخته ميشوند. مانند رعايت حقوق ديگران، گشادهرويي و . . ..
ج- معيارهاي مکتبي: معيارهاي مکتبي ريشه در مکتب اسلام و مديريت اسلامي دارد. جايگاه و مفهوم انسان در دو مكتب الهي و مادّي، معيارها و ملاكهاي انتخاب افراد در مناصب و مديريتها را نيز شکل مي‌دهد به طوري كه در مكتب تيلوريسم به انسان به عنوان (گوريل باهوش) و در مكتب اسلامي به عنوان (خليفه الله) نگريسته ميشود. در مديريت اسلامي هدف، صرف توليد نيست و غايت، تعالي انسان است. همان تفاوتهايي كه بين مديريت اسلامي و مديريت علمي وجود دارد، به تفاوتهايي در معيارهاي انتخاب و انتصاب افراد منجر ميشود. لذا در اسلام معيارهاي ارزشي و مکتبي اهمّيّت و گستردگي فراواني پيدا ميكند.

1- خصوصيّات و معيارهاي تخصّصي
1-1 علم و دانش
در احاديث اسلامي همواره تأكيد شده است تا در انتخاب افراد به صلاحيّت علمي و توانايي آن‌ها دقّت و توجّه بيشتري شود و هرگز كساني را كه از نظر علمي ضعيفند و آگاهي‌هاي لازم را ندارند بر كاري نگمارند، زيرا كه چنين كاري بزرگ‌ترين خيانت به جامعةاسلامي است. حضرت علي‌علیه السلام در این خصوص مي‌فرمايند: «اي مردم همانا سزاوارترين مردم به اين امر (خلافت و زمامداري) كسي است كه تواناترين آن‌ها بر اجراي امور و داناترين به فرمان خداوند در فهم مسائل باشد. »
1-2 تجربة كاري
يكي از مؤثّرترين عوامل موفّقيّت كارگزار و مدير در تشكيلات و سازمان‌ها، تجربه و سابقة كاري وي است. مدير و مسئول با تجربه، بسياري از نابسامانيهاي سازمان خود را سامان ميدهد و بالعكس مدير و مسئول بي‌تجربه و بدون سابقه، تشكيلات سازمان يافته را متلاشي و پراكنده خواهد نمود. امام عليعلیه‌السلام در نامه 53 به مالك اشتر ميفرمايد: «افراد با تجربه را به عنوان كارگزار انتخاب نما. »
1-3 حسن تدبير
حسن تدبير معياري ضروري براي زمامداران و مديران است. هيچ مديريتي نميتواند بدون تدبير درست، راه به جايي ببرد و هر جا كه نابساماني و تباهي مشاهده ميشود بايد در جستجوي نوعي بيتدبيري در آن‌جا برآمد و اساساً از مهم‌ترين عوامل فروپاشي سازمانها و دولتها سوءتدبير است. به بيان اميرالمومنينعلیه‌السلام چهار چيز دليل برگشت (روزگار و اوضاع و احوال دولتها و حكومتهاست)، بدي تدبير، زشتي تبذير، كمي عبرت گرفتن و بسياري مغرور شدن. »
هم‌چنين آن حضرت فرمودهاند: «صلاح و سازمان زندگي تدبير است. »
1-4 سعة صدر
از ويژگيهاي مهم مسئولان و مديران سعة صدر است، كسي داراي سعة صدر است كه از گشادگي روح و همّتي عالي و انديشهاي بلند برخوردار باشد. سعة صدر موجب دورانديشي و واقعنگري مسئولان و مديران مي‌شود و اگر دولتمردان فاقد اين خصلت باشند از عهدة بسياري از مشكلات و نارساييها برنخواهند آمد. يك مدير اسلامي بايد بداند كه در مصدر امور با فراز و نشيبهاي گوناگوني مواجه بوده و براي دستيابي به اهداف تشكيلات، سختيهاي فراوان در پيش دارد و اگر حوصله، بردباري و بلند همّتي را سلاح خود نسازد، در اثر فشارهاي جانبي و پيشامدهاي ناگوار، حركات غيرمترقبهاي از خود نشان ميدهد كه بعضاً اعتبار مديريت و مسئوليّت او را زير سؤال ميبرد. سعة صدر آن‌قدر مهم است كه حضرت عليعلیه‌السلام آن را ابزار حكومت مي‌دانند: «آله الرئاسه سِعَهُ الصَدر »
1-5 شايستگي و كفايت
در آئين اسلام مسند مديريت شايستة كسي است كه قدرت استفاده از ايمان و تخصّص را در مقام اجرا داشته باشد. اميرالمؤمنين علیعلیه‌السلام در نامه‌اي به مالك اشتر، يكي از شرايط واگذاري مسئوليّتها را «كفايت» مي‌داند و ميفرمايد: «اي مالك در به كارگيري كارمندان و كارگزاراني كه بايد زير نظر تو كار كنند هيچگونه واسطه و شفاعتي را نپذير مگر شفاعت «كفايت» و امانت را. »
1-6 نظم و انضباط
نظم، برنامهريزي و زمانبندي يكي از عوامل مؤثّر در موفّقيّت مدير است، چرا كه مدير سازمان از سويي كارها و وظايف متعدّدي برعهده دارد و از سوي ديگر، وقت او محدود است. امام عليعلیه‌السلام در بخشي از عهدنامة خود به مالك اشتر ميفرمايد: «كار هر روز را همان روز انجام بده، زيرا هر روز كاري مخصوص به خود دارد » هم‌چنين آن حضرت در وصيّت خود قبل از شهادتشان ميفرمايند: «سفارش ميكنم شما را به تقوي و نظم در امور. »
1-7 حسن سابقه
امام عليعلیه‌السلام سوابق كاري افراد را در گزينش مديران، دقيقاً مورد توجّه قرار ميداد. هم‌چنين آن حضرت، كساني را كه قبلاً در حكومت ظلم و طاغوت داراي منصبي بودهاند و در گناهكاري شريك بودهاند، جهت تصدّي جايگاههاي مديريتي شايسته نميدانند و به مالك اشتر فرمودهاند: «بدترين وزيران تو كسانياند كه وزيران واليان بدكار پيش از تو بودهاند و با آنان در گناهان همكاري كردهاند. مبادا اينان صاحبان اسرار تو باشند؛ زيرا كه ياران گنهكاران و برادران ستمكارانند، تو ميتواني به جاي آنان بهتر از آن‌ها را بيابي، كساني كه نظريّات و نفوذ آن‌ها را دارند ولي وزر و وبال آن‌ها را ندارند و با ستمكاران و گنهكاران همكاري نكردهاند. اين مردان پاكدامن هزينة كمتري بر تو تحميل ميكنند و نسبت به تو مهربانترند و با بيگانه كم الفتترند، آن‌ها را مخصوصان جلسههاي سري و انجمنهاي علني خود قرار ده. »
1-8 داشتن پشتكار و دوري از تنبلي
سستي در انجام دادن امور موجب زير پا گذاشتن حقّ و عدم اجراي به موقع كارها و تضييع حقوق مردمان است. كندي در كارها فرصتهاي خير و غير قابل بازگشت را از بين ميبرد. به هيچ وجه نبايد در گردش امور سستي و كندي و كاهلي راه يابد و اين امر بايد با دقّتهاي لازم عجين و همراه شود. اميرالمؤمنين عليعلیه‌السلام چنين سفارش كردهاند: «در كارهاي خود بر افراد سست و تنبل تكيه مكن. »
1-9 تند ذهني و داشتن حافظة قوي
مدير و مسئول بايد داراي حافظة قوي و ذهني توانمند باشد تا پرداختن به يك مسئله او را از ساير مسائل غافل نكند و پيچيدگي و حجم كارها، او را به فراموشي و اشتباه نياندازد. حضرت عليعلیه‌السلام در نامه به مالك اشتر چنين فرموده است: «كسي را برگزين كه در رساندن نامة كارگزارانت به تو يا رساندن پاسخهاي تو به آنان كوتاهي نكند و در آن‌چه براي تو ميستاند يا از طرف تو به آنان تحويل ميدهد، فراموشكار نباشد. »
1-10 پاكي و صلاحيّت خانوادگي
پاكي و اصالت و صلاحيّت خانوادگي از جمله امور كلي است كه حضرت عليعلیه‌السلام در گزينش و انتخاب بر آن تأكيد فرموده و آن را به عنوان ميزاني در كنار ساير موازين مطرح نموده است. آن حضرت به مالك اشتر توصيه مينمايد: «و از آنان كه گوهري نيك دارند و از خانداني پارسا و صالحند و از سابقهاي نيكو برخوردارند، فرماندهان را برگزين. »

1-11 داشتن قدرت تشخيص و تجزيه و تحليل
امام عليعلیه‌السلام در انتخاب مديران كشور، به مهارت ادراكي و تشخيص و تجزيه و تحليل مسائل آنان توجّه كامل داشت و مديراني را بر ميگزيد كه در بحرانهاي پيش آمده خود، راه حلّ مناسب را بيابند. لذا در معرفي مالك اشتر به ديگر فرماندهان نظامي به مهارت ادراكي و تشخيص و تجزیه و تحليل مسائل توسط مالك اشتر، اشاره ميفرمايد: «من مالك اشتر پسر حارث را بر شما و سپاهياني كه تحت امر شما هستند فرماندهي دادم، گفتة او را بشنويد و از فرمان او اطاعت كنيد. او را مانند زره و سپر نگهبان خود برگزينيد زيرا كه مالك نه سستي به خرج داده و نه دچار لغزش ميشود، نه در آن‌جايي كه شتاب لازم است كندي دارد و نه آن‌جا كه كندي پسنديده است، شتاب ميگيرد. »
1-12 آينده‌نگري
«آينده‌نگري» زیربنای تصمیمات اساسی هر مدیری، در هر مقطعی است و با توجّه به این مهم باعث انجام اقدامات صحیح‌تر و پیش‌بینی‌های دقیق‌تری خواهد بود.
آن حضرت در این باره می‌فرمایند: «بينا دل خردمند، پايان خويش ميبيند و پست و بلند و نشيب و فراز خود را ميشناسد. »
1-13 بلند همّتي
هر چه انسان از همّت والاتري برخوردار باشد، فعّاليّت و كارهاي بيشتر و چشم‌گيرتري انجام ميدهد و كارگزار بلند همّت در كارها و مسئوليّتهايي كه بر عهده گرفته است، بسيار موفّق‌تر از دون همّتان است و اصولاً ارزش انسان بسته به همّت اوست. به فرمودة امیرالمؤمنین علیعلیه‌السلام: «پس کمربندها را محکم ببندید و دامن همّت بر کمر زنید که به دست آوردن ارزش‌های والا با خوش‌گذرانی میسّر نیست. »
1-14 قدرت و توانايي
گردش کار حکومت در حدِّ معمول یا نسبتاً خوب، امورات یک کشور را پیش خواهد برد. امّا دیدگاه امیرالمؤمنین علیعلیه‌السلام صرف پیشبرد حکومت را مدّ نظر ندارد، بلکه معتقد است قوی‌ترین فرد از حیث مدیریت و کشورداری باید عهده‌دار مسئولیّت رهبری شود. شایسته‌ترین فرد برای رهبری، قوی‌ترین و آگاه‌ترین آن‌ها به اوامر و دستورات الهی است. امام عليعلیه‌السلام در نامة61 به كارگزار خود، عدم قدرت و توانايي او را تذكّر فرموده، مورد ملالت قرار ميدهد.
1-15 استقامت در برابر مشكلات
مدير و مسئول مشاغل كليدي، بايد در برابر فشار كار و دشواريها و فراز و نشيبهاي شغلي و تلخيها و سختيهاي آن چون كوه استوار و با استقامت و داراي عزم و ارادة پولادين باشد. حضرت عليعلیه‌السلام در اين مورد به مالك اشتر فرمودهاند: «پس براي مشاغل كليدي از سپاهيان و لشگريان خود كسي را انتخاب و مسئول بنما كه در برابر دشواريها و پيشآمدهاي سخت و تلخ استوار باشد و مصيبتهاي بزرگ وي را از پا ننشاند. فردي باشد كه هنگام ناتواني و ضعف ديگران، بر او ضعف و ناتواني غالب نشود و بر اثر بيخيالي ديگران بيتفاوت نگردد. »

1-16 قاطعيّت
قاطعيّت و پرهيز از شكّ و ترديد از لوازم و شرايط اصلي موفّقيّت مدير است. پس از بررسي جوانب مختلف قضيّه و مشورت با صاحبنظران، قاطعيّت در اجراي تصميم و اجراي آن ضرورت دارد. دو دلي و عدم قاطعيّت مدير باعث ميشود كه ترديد و ابهام و سردرگمي در همة بدنة سازمان سرايت كرده و كارها در زمان مناسب به انجام نرسيده و سازمان به اهداف مورد نظر نرسد. امام علیعلیه‌السلام از شكّ و ترديد بيمورد نهي كرده و مي‌فرمايد: «علم خود را به جهل و يقين خويش را به شكّ تبديل نكنيد، وقتي دانستيد عمل كنيد و زماني كه يقين كرديد، اقدام نماييد. »
1-17 شجاعت
یکی از شروط اصلی رهبر، شجاعت است. چرا که رهبر یک مملکت با انواع بحران‌ها، توطئه‌ها، حمله‌ها و جنگ‌ها مواجه است. شجاعت لازمة رهبری به شمار می‌آید. اگرچنین صفتی را نداشته باشد در اهداء کشور و مملکت به صاحبان زور و اسلحه، لحظه‌ای درنگ نمی‌کند. شجاعت از صفات مهم برای مدیران است تا بتوانند از حقّ دفاع نمایند و علیه خلاف و ناحقّی مبارزه نمایند. همان‌گونه که امیرالمؤمنین علیعلیه‌السلام عمل نمودند و فرمودند: «آگاه باشید اگر دعوت شما را بپذیرم، براساس آن‌چه می‌دانم با شما رفتار می‌کنم و به گفتار این و آن و سرزنش سرزنش‌کنندگان گوش فرا نمی‌دهم. »

2- خصوصيّات و معيارهاي ارزشي
2-1 سخاوت
گشاده دستي از عوامل محبوبيّت انسان در جامعه است و قهراً موجب پيشرفت و موفّقيّت مدير در كار است. بنابراين امام عليعلیه‌السلام سخاوت و گشاده دستي را از معيارهاي انتخاب مديران دانسته است كه البته اين صفت فقط در مسائل مالي خلاصه نشده و سخاوت در كار، اخلاق، همكاري، انديشه و . . . را هم در برمي‌گيرد. آن حضرت فرمودهاند: «الکرمُ اَعطفُ مِن الرَحم » سخاوت مهر آورتر از خویشاوندی است، با سخاوت بین مدیران و کارمندان روابط نزدیکی برقرار می‌شود که این مسئله موجب بهبود وضعیت کاری آن‌ها شده، در نتیجه رضایت عموم را در پی خواهد داشت.
2-2 وفاداري
وفاداري يكي از فضائل اخلاقي است و عموم افراد بايد اين ويژگي را در خود تقويّت نمايند. به ويژه لازمست مديران و كاركنان در مقابل سازمان متعهّد شوند و تمام تلاش خود را براي دستيابي به اهداف سازمان به كار گيرند. امام عليعلیه‌السلام فرموده است: «سپس با فرستادن مأموران مخفي راستگو و وفادار، كارهاي آنان را زير نظر بگير. »
2-3 تواضع و فروتني
مدير و مسئولي كه خود را خدمتگزار مردم ميداند، در رفتار خود با مردم، متواضع و فروتن بوده و به هيچ وجه در رفتارش با آنان برتري و سلطهگري وجود نخواهد داشت. اميرالمؤمنينعلیه‌السلام در نامهاي كه به يكي از واليان خود نوشته، چنين فرموده است: «در برابر رعيّت فروتن باش. »
2-4 تسلّط بر خشم
كساني كه داراي مقام و منصب هستند هر لحظه ممكن است كه نيروي خشمشان طغيان كند و آنان را از حالت طبيعي و اعتدال خارج نمايد؛ با كاركنان با حالت خشم و غضب برخورد كنند و پيشآمدهاي ناگواري رخ دهد كه هم براي فرد و هم براي سازمان و جامعه مضرّ باشد. لذا لازمست كه صاحبان مقام و منصب و مديران داراي قدرت مسلّط بر خشم و داراي كظم غيظ باشند. اميرالمؤمنين علیعلیه‌السلام در نامه‌اي به مالك اشتر فرموده‌اند: «آن كس را فرمانده لشگريان نما كه از همه در علم و بردباري بالاتر باشد و از كساني باشد كه خشم او را فرا نگيرد و به زودي از جاي خود بدر نرود. »
2-5 عدالت و انصاف
در جاي جاي نهج البلاغه مشاهده مي‌كنيم كه اميرالمؤمنينعليه‌السلام، مردم و كارگزاران خويش را به اجراي عدالت توصيه ميكند و می‌فرمایند: «دوست داشتنيترين چيزها در نزد تو، در حقّ، ميانهترين؛ و در عدل، فراگيرترين؛ و در جلب خشنودي مردم، گستردهترين باشد؛ كه همانا خشم عمومي مردم، خشنودي خواصّ را از بين ميبرد، امّا خشم خواصّ را خشنودي همگان بياثر ميكند. »
حضرت در جاي ديگري از فرمان تاريخي خود به مالك اشتر ميفرمايد: «انصاف برقرار كن ميان خدا و مردم، و خويشتن و دودمان خاصّ خود و هر كس از رعيّت كه رغبتي به او داري و اگر چنين انصافي را برقرار نكني، مرتكب ظلم گشتهاي و كسي كه به بندگان خدا ظلم بورزد خصم او خداست، از طرف بندگانش و هركسي كه خدا با او خصومتي داشته باشد دليلش را باطل سازد و او با خدا در حال محاربه است. »
حضرت در نامهاي به فرمانرواي حلوان، اسود بن قطب مينويسد: «پس بايد كار مردم در حقّي كه دارند در نزد تو يكسان باشد كه از ستم نتوان به عدالت رسيد. »
2-6 گشادهرويي
گشادهرويي از عوامل جلب محبّت مردم و ماية ايجاد صلح و دوستي بين افراد است و مديران بايد در برخوردها، گشادهروي باشند تا جوّ دوستي و همدلي در سازمان برقرار شود. امامعلیه‌السلام به يكي از كارگزاران سياسي خود ميفرمايد: «پر و بالت را برابر رعيّت بگستران، با مردم گشادهروي و فروتن باش و در نگاه و اشارة چشم، در سلام كردن و اشاره نمودن با همگان يكسان باش تا زورمندان در ستم تو طمع نكنند و ناتوانان از عدالت تو مأيوس نگردند. »
2-7 ميانه روي در درشتي و نرمي
مسائل اخلاقی به علّت حساسیّت و پیچیدگی بسیار، به برنامه‌ای دقیق و حساب شده نیازمند است. آیین اسلام، راه حلّ اساسی خود برای زندگی مادّی و معنوی را درگسترة اخلاق نیز معتبر می‌شمارد و اخلاق مبتنی بر اعتدال را مورد توجّه قرار می‌دهد.
2-8 امانتداري
هركس در هر جايگاه و مرتبة مديريتي، امانتدار مردمان است و بايد اموال و حيثيّت و شرافت ايشان را پاسداري كند. امام عليعلیه‌السلام به مالك اشتر در اين باره سفارش ميكند كه دربارة اشخاصي كه ميخواهد برگزيند بدين امر توجّه نمايد و با بررسي سوابق و عملكرد گذشتهشان ببيند آيا اهل امانتداري بودهاند يا خير. اميرالمؤمنينعلیه‌السلام در نامهاي كه به برخي كارگزاران خود نوشته، چنين فرمودهاند: «كسي كه امانت را خوار شمارد و دست به خيانت آلايد و خويشتن و دينش را از آن منزه نسازد، درهاي خواري و رسوايي را در دنيا به روي خود گشوده است و در آخرت خوارتر و رسواتر خواهد بود و بزرگ‌ترين خيانت، خيانت به امّت است و رسواترين تقلّب، تقلّّب نسبت به پيشوايان مسلمان است. »
2-9 رفق و مدارا
با توجّه به سخن پیامبر اکرمصلی‌اللّه‌علیه‌وآله‌وسلّم که خطاب به امیرالمؤمنین علیعلیه‌السلام می‌فرمایند: یا علی سه چیز است که اگر در کسی نباشد، عمل او استوار نمی‌گردد، ترس از خدا که او را از ارتکاب گناهان الهی باز دارد و اخلاقی که با آن با مردم مدارا کند و بردباری که با آن جهل جاهل را تحمّل کند ، هيچ عاملي مثل«رفق و مدارا» نميتواند پيوندي عميق و اصيل ميان مديران و زيردستان ايجاد كند و همراهي آنان را تضمين نمايد. مديران جز با نرمي و ملايمت نميتوانند فاصلههاي ميان خود و كاركنان را بردارند، در اعماق دل آن‌ها نفوذ كرده، آنان را با خود همراه نمايند. اميرالمؤمنينعلیه‌السلام به كارگزاران خود توصيه ميفرمود كه در ادراة امور جامعه و تعامل با مردم، اصل رفق و مدارا و مهرباني را ملاك قرار دهند و تا حدّ امكان از برخورد شديد و تند بپرهيزند. ايشان به يكي از كارگزاران خود ميفرمايد: «در آن‌جا كه مدارا كردن بهتر است مدارا كن، امّا آن‌جا كه جز با شدّت عمل كارها پيش نميرود، شدّت عمل به خرج ده و پر و بال خود را براي مردم بگستر و با چهرة گشاده با آنان رو به رو شو و نرمخويي با آنان را نصب العين خود قرار ده. » هدف از مهربانی با مردم در فرمایش دیگر ایشان روشن می‌شود: «مسلمان آینه برادر خویش است، هرگاه از برادر خود لغزش مشاهده کردید، همگی او را مورد حمله قرار ندهید بلکه او را ارشاد نمایید و اندرزش دهید و با او نرم رفتاری کنید؛ مبادا اختلاف کنید که موجب خروج از دین است. » ضرورت و جايگاه ويژة مدارا و مهرباني در نگاه مديريتي امام عليعلیه‌السلام تا آن‌جاست كه آن حضرت توجّه به مدارا و رفق را حتّي هنگامي كه برخوردهاي شديد اقتضاء ميكند ضروري ميداند و سفارش ميكند كه هنگام شدّت و سخت‎گيري نيز نبايد از مهرباني و عطوفت غفلت كرد. ايشان به كارگزار خود، اينگونه سفارش ميكند: «شدّت و سختگيري را با كمي نرمش و مدارا در هم آميز. »
به کارگیری رفق و مدارا در اداره امور، مایة پیوند درست زمامداران و مردم است و بدین وسیله درهای توفیق در تحقّق برنامه‌ها و سیر به سوی اهداف گشوده می‌شود. بنابراین از آسیب‌هایی که به سبب طغیان ملّت به وجود می‌آید، در امان خواهد بود. حضرت امیرالمؤمنین علیعلیه‌السلام دراین باره می‌فرمایند: «مدارا کن با مردم تا از فتنه و فسادشان در امان باشی و از نیرنگ‌ها و توطئه‌هایشان سالم بمانی. »
2-10 عنايت به كاركنان
رهبر، زمامداران و کارمندان از طرفی و مردم از سوی دیگر، دو عنصر و قطب جامعه هستند و اصلاح آن دو به یکدیگر بستگی دارد، امام به رابطة متقابل مسئولان و زمامداران با کارمندان زیر دست اهمّیّت می‌دهد و روند بهتر و درست امور را بر چگونگی این رابطه مبتنی می‌داند، از این‌رو در عهدنامة مالک اشتر به وظایفی اشاره می‌کند که زمامداران و مسئولان در برابر زیردستان خود دارند که در صورت انجام آن وظایف، اصلاحات اداری پایدار و کارکردهای سازمانی و اداری دگرگون می‌شود.
در تفکّر امیرالمؤمنین علیعلیه‌السلام از خصوصيّات بارز مديران و مسئولان اين است كه از مشكلات و معضلات شخصي و روحي كاركنان خود غافل نمانند. ایشان فرمودهاند: «آنگاه به حدّ وافي نيازمنديهاي آنان را تأمين كن كه اين خود امكان ميدهد تا در اصلاح خويش بكوشند و از تصرف در اموالي كه در اختيارشان است بينياز گردند، حجّت را بر آنان تمام ميكند كه عذري براي مخالفت با امر تو يا خيانت به امانت تو، نداشته باشند.»
2-11 صبر و بردباري
يكي از ويژگيهاي بارز افراد موفّق، صبر و بردباري است؛ لذا مديران و مسئولاني كه ميخواهند پيروز و موفّق باشند، بايد به اين صفت نيكو متّصف شوند.
حضرت عليعلیه‌السلام فرمودهاند: «انسان صبور، پيروزي را از دست نميدهد، هر چند زمان آن طولاني شود .»
آن حضرت در خصوص لزوم صبر بر خواسته‌های درونی و اجتناب از شتاب در مواردی که رضای خداوند در آن قرار نگرفته، خطاب به لشگريان چنين فرمودهاند: «شمشیرها و دست‌ها را در هوای زبان‌های خویش به کار نگیرید و شتاب نکنید، در آن‌چه که خداوند شتاب در آن را لازم ندانسته. »

2-12 طرد سخن چين
يكي از مواردي كه باعث لغزش مديران ميشود، سخنچيني و بدگويي سخن‌چينان است و اگر مديري به اين سخنچينيها اهمّيّت دهد و بدون توجّه به صحّت و سقم آن‌ها، اقدام به تصميمگيري نمايد، ممكن است عواقب جبران ناپذيري داشته باشد. حضرت عليعلیه‌السلام در اين مورد ميفرمايند: «در قبول سخن بدگويان شتاب مكن زیرا سخن چین ستمکار است؛ نسبت به کسی که سخن او را نزد تو آورده و دوگانگی کرده نسبت به کسی که سخن را برای او آورده است. »
2-13 طرد چاپلوس
حضرت عليعلیه‌السلام به مالك اشتر ميفرمايند: «و بايد كساني نزد تو برگزيدهتر باشند كه بيش از همه در روي تو سخن تلخ بر زبان آورند و ترا در آن‌چه خداي بر دوستان خود نپسندد، كمتر ياري كنند. به اهل پرهيز و راستي پيوند و آنگاه آنان را چنان پرور كه در ستايش تو از اندازه نگذرند و به باطل، ترا در كاري بزرگ كه به تو نسبت دهند و تو آن كار را نكرده باشي، دلشاد نسازند، چه زيادهروي در ستايش، در دل خودبيني پرورد و آدمي را به تكّبر در آورد. »
2-14 خوشبيني نسبت به ديگران
خوشبيني نسبت به مردم باعث ميشود تا مديران با مهر و سعة صدر بيشتر با مردم رفتار نمايند و سختگيري بيمورد ننمايد. امام عليعلیه‌السلام به جناب مالك اشتر ميفرمايد: «هيچ عاملي بهتر و قويتر از نيكي به رعيّت و سبك ساختن هزينههاي آنان و ترك تحميل بر دوش آنان نيست پس بايد در اين باب كار كني كه خوشبيني به رعيّت را بدست آوري. » سپس در ادامه ميفرمايد: «زيرا خوشبيني رنج بسيار را از تو دور مي‌سازد. »
خوش بینی نسبت به دیگران، سبب آرامش روح و تقویّت قوای فکری نیز خواهد بود.
2-15 عيبپوشي و پرهيز از عيب‌جويي
امام علیعلیه‌السلام در نامه‌اي به مالك اشتر چنين ميفرمايند: «و بايد كه دورترين افراد رعيّت از تو و دشمنترين آنان در نزد تو، كسي باشد كه بيش از ديگران عيب‌جوي مردم است. زيرا در مردم عيبهايي است و والي از هر كس ديگر به پوشيدن آن‌ها سزاوارتر است. از عيبهاي مردم آن‌چه از نظرت پنهان است، مخواه كه آشكار شود، زيرا آن‌چه بر عهدة توست، پاكيزه ساختن چيزهايي است كه بر تو آشكار است و خداست كه بر آن‌چه از نظرت پوشيده است، داوري كند؛ تا تواني عيبهاي ديگران را بپوشان، تا خداوند عيبهاي تو را كه خواهي از رعيّت مستور بماند، بپوشاند. از مردم گره هر كينهاي را بگشاي و از دل بيرون كن و رشته هر عداوت را بگسل و خود را از آن‌چه از تو پوشيده داشته‏اند، به تغافل زن و گفتة سخنچين را تصديق مكن. »
2-16 ارتباط مستقيم با كاركنان
حضرت علیعلیه‌السلام پرسش را حقّ مردم می‌دانست؛ حتّی اگر پرسش چندان منطقی نباشد و دین حقّ تنها، با ایجاد ارتباط مستقیم با کارکنان میسّر خواهد بود. هرگاه مدير بخشي از وقت خود را به ملاقات و ارتباط مستقيم با كاركنان اختصاص دهد متضمّن دو فايدة بزرگ است:
الف: مدير از اين طريق ميتواند از نيازها و مشكلات و گرفتاريهاي كاركنان خود آگاه شود و براي حلّ آن‌ها در حدّ توان اقدام كند. بدين وسيله انگيزه و روحية كاركنان را براي تلاش و كوشش بيشتر تقويّت كند.
ب: علاوه بر آشنايي با مشكلات كاركنان، مدير ميتواند بدين وسيله از مشكلات سازمان نيز آگاهي يافته و با اقدام براي حلّ و فصل آن‌ها، موفّقيّت و پيشرفت سازمان را تضمين نمايد.
امام عليعلیه‌السلام به مالك اشتر دستور ميدهند كه با مردم، ارتباط مستقيم داشته باشد و از نزديك به حرفها و نقطه نظرات آن‌ها گوش سپارد و از فاصله گرفتن از آن‌ها بپرهيزد: «مبادا به مدّت طولاني خود را از مردم دور نگه داري. »
2-17 پرهيز از غرور و تكبّر
نوعاً بشر بر اثر غفلت از حقيقت، به مجرد رسيدن به پست و مقام گرفتار غرور و خودبيني و تكبّر ميشود و اين گرفتاري بر اثر اين است كه آن فرد براي خود في نفسه ارزشي نميپنداشته و تمام ارزش را به انسان صاحب مقام ميدهد و حال آن‌كه، آن‌چه داراي حقيقت است، انسان است و پستها و مسئوليّتها تماماً اعتباري است و چه بسا مسئوليّتها بوسيلة انسانهاي با فضيلت و باكمال، با ارزش و پربها مي‌شوند و انسان‌هاي آگاه آن افرادي هستند كه خود را اسير پست و مقام نميكنند، بلكه ميز و پست را تابع خود مي‌دانند و هر مسئوليّتي كه به آنان داده شود از گرفتار شدن به غرور و تكبّر دور هستند و از همين جهت است كه اسلام با نغمههاي مختلف، انسانها را از رياست طلبي بر حذر داشته است. زيرا كه بسيار اندكند كساني‌كه بتوانند بر نفس خود فائق آيند. اميرالمؤمنينعلیه‌السلام در دو فراز از فرمان تاريخي خود به مالك اشتر، او را از غرور ميهراساند و به وي هشدار ميدهد و روش پرهيز از غرور را به او تعليم ميفرمايد: «چنان‌چه بر اثر پست و مقام كه به تو داده شده است در تو تكبّر بوجود آيد و در خود احساس خودبيني نمايي، فوراً بياد بياور عظمت ملك خداوندي را كه فوق تو است و به قدرت و سلطة خداوند و ضعف خود توجّه داشته باش، اين توجّه و نگرش است كه سركشي و تمرّد را از تو ميگيرد و تندي تو را فرو مينشاند و آن عقل را كه از مغزت بيرون رفته بود، به تو باز ميگرداند. پرهيز كن از برابري با عظمت خداوند متعال و از همانند بيني خود با او در جبروت ربوبي؛ زيرا خداوند متعال هر جبّاري را ذليل و هر متكبّري را پست و خوار ميسازد. »
2-18 گذشت و پوزش‌پذيري
يكي از صفات پسنديده و مثبت مديران شايسته آن است كه چنان‌چه فردي نزد او به عذرخواهي آمد، عذر او را بپذيرد و در مقام اصرار بر تخلّفش بر نيايد كه اين روش اثري نيكو در جذب نيروها و وفای بيشتر آنان نسبت به نظام و سازمان خواهد داشت. حضرت عليعلیه‌السلام در عهدنامة مالك اشتر به او توصيه نمودهاند كه افرادي را براي كارهاي كليدي و مهمّ انتخاب كن كه هنگام معذرت خواهي از وي با سينة باز و بزرگواري عذر طرف را بپذيرد. هم‌چنين در جاي ديگري از همين عهدنامه فرمودهاند كه با افراد باگذشت بپيوند و آن‌ها را به عنوان كارگزار انتخاب نما: «ثُمَّ إلصَق بِذَوِي . . . السَّماحَه».
2-19 وفاي به عهد
يكي از عوامل تضعيف كنندة ارتباط و پيوند بين كاركنان و مدير، تأمين نشدن وعدههايي است كه مدير ميدهد. هم‌چنين در روابط با ساير نهادها و سازمانها، وفاي به عهد، اصلي خدشه ناپذير است و باعث جلب اعتماد ميگردد. حضرت عليعلیه‌السلام دراین خصوص فرمودهاند: «اي مردم، وفا همراه راستي است، كه سپري محكم‌تر و نگهدارندهتر از آن سراغ ندارم، آن كس كه از بازگشت خود به قيامت آگاه باشد خيانت و نيرنگ ندارد. »
2-20 جاذبه و دافعه
مدير يا رهبر بايد بتواند افراد زيادي را جذب كند و در هنگام لزوم افرادي را از گرد خود و از سازمان طرد نمايد. آن‌چه مسلم است، قوّة جاذبة مدير بايد از نيروي دافعة او بيشتر باشد. كساني كه به دلايل مختلف مثل سردي و تندي رفتار، عدم سازش و ناتواني مهار احساسات خود، باعث دلسردي و پراكندگي انسانها مي‌شوند، مديران و رهبران خوبي نيستند، در حالي كه جذب افراد بايد با سهولت بيشتر انجام گيرد و نبايد افراد را به سادگي از دست داد. حضرت عليعلیه‌السلام مي‌فرمايند: «عاجزترين فرد كسي است كه در يافتن دوست، ناتوان باشد و از او ناتوانتر كسي است كه دوستان به دست آورده را از دست بدهد. »
از سوي ديگر مدير بايد دافعه داشته باشد زيرا كه مظاهر شرك و نفاق و فسق و گناه را بايد از اطراف خود و محيط كار و كلاً از جامعه طرد نمايد. اگر شخص مسئول با عناصر ياد شده هم‌نشين و هم‌كاسه باشد آن‌چنان در آن‌ها حلّ ميشود كه ديگر قدرت موضع‌گيري نخواهد داشت. طبيعي است كه سازش‌كاري با همة گروهها موجب ميشود كه رابطة دوستان واقعي با انسان ضعيف شود و دشمنان دوست‌نما هم جهت سودجويي و دستيابي به مقاصد پليد خود، انسان را همراهي نمايند و هنگامي كه احساس كنند ديگر به آن‌ها فايدهاي نميرسد يا در معرض خطر قرار گرفتهاند، بلافاصله انسان را رها ميكنند و به سراغ ديگري مي‌روند. اميرالمؤمنينعلیه‌السلام در نامه‌اي به مالك اشتر مي‌نويسد: «بايد دورترين و مبغوضترين آن‌ها نزد تو كساني باشند كه زشتيهاي مردم را جستجو ميكنند. » در اين سخن حضرت يك معيار براي رفع و حذف نيروها بيان ميكنند و بر لزوم دافعه داشتن مدير تأكيد مينمايند.
2-21 صداقت
یکی از راه‌های ایجاد اعتماد بین حاکمیّت و مردم، صداقت و درستی و راستگویی رهبر جامعه است. امیرالمؤمنین علیعلیه‌السلام در این باره فرمودهاند: «پيشواي قوم بايد با مردم خود به راستي سخن گويد و پراکندگی مردم را به وحدت تبدیل، و اندیشة خود را برای پذیرفتن حقّ، آماده گرداند. » این کلام امیرالمؤمنینعليه‌السلام نشان دهندة این است که شرط تحقّق وحدت جامعة اسلامی، صداقت رؤسای آن جامعه است و حاکم تنها در صورتی به حقّ نائل می‌شود که راستی را پیشة خود سازد.
اگر کم‌گویی یا پنهان‌کاری و یا دروغ‌گویی از سوی حاکم و رهبر مشاهده شود یقیناً اعتماد مردم به حاکمیّت از بین می‌رود و جهل و شایعه و دروغ در جامعه حاکم می‌شود. با این بیان، روشن می‌شود که راست‌گویی در حکومت، نتیجة سلامت و درستی حاکم است. اگر حاکمی از راه راستی، درستی و راست‌گویی فاصله بگیرد، درحقیقت عدم شایستگی خود را به اثبات رسانده است.
2-22 اعتماد به نفس
اعتماد به نفس با غرور، تفاوت بسياري دارد. افراد مغرور، خيلي كم به حرف ديگران گوش مي‌دهند. زيرا غرور باعث جدايي است. امام عليعلیه‌السلام گرچه در نهجالبلاغه و ديگر كلمات ارزشمند خود، خودپسندي و غرور را مورد نكوهش قرار ميدهد و ميفرمايد پرهيز از غرور زدگي و خودپسندي يكي از ملاكهاي ارزشي در روابط اجتماعي است، امّا افتخار كردن به خويشاوندان خوب و ارزشهاي اخلاقي خويش را كه در جهت مثبت به كار گرفته شود مورد تأييد قرار دادهاند. حضرت در پاسخ به ادّعاهاي دشمن به برخي از افتخارات خويش اشاره مي‌كند و آن‌ها را با افتخار يادآوري مينمايند. در عرصة خارجی، اعتماد به نفس کارگزاران در برابر دشمن، حربه‌ای است که می‌توان با آن از منابع ملّی و ارزش کشور و ملّت دفاع نمود. در عرصة داخلی نیز اعتماد به نفس عوامل اجرایی باعث می‌شود تا کارگزاران بدون تشویش و نگرانی به کارهای مراجعان رسیدگی نموده، باعث جلب اعتماد مردم به حکومت‌ها شوند. بنابراین عزّت و سربلندی دولت‌ها وابسته به خودباوری و اعتماد مردم به استواری زمامداران آن دولت‌هاست.
2-23 مشورت كردن
مشورت در ادارة امور و پرهيز از خود رأيي از مؤكّدترين كارها در راه و رسم مديريتي اميرمؤمنانعلیه‌السلام است. آن حضرت هم‌چون رسول خداصلی‌اللّه‌علیه‌وآله‌وسلّم با وجود برخورداري از مقام عصمت و طهارت و با آن‌كه از نظر علم و دانش، عقل و خردمندي، تدبير و سياست‌مداري در مرتبهاي قرار داشت كه او را از آراء و نظرات ديگران بينياز ميساخت، امّا پيوسته مشورت ميكرد و به كارگزاران خود ميآموخت كه چنين كنند. اميرالمومنين عليعلیه‌السلام دربارة مشورت فرموده است: «هرکه بر چیزی دست یافت خود رأی می‌شود و هرکه خود رأیی نموده، تباه گشت و هرکه با مردان شور نماید با خردهایشان شراکت می‌کند و هویداست که حکم چند عقل، در هر کار از حکم یک عقل سودمند و شایسته‌تر است. »
اميرمؤمنان علیعلیه‌السلام هيچ حامي و پشتيباني را در ادارة امور چون مشورت نميدانست و در اين باره فرموده است: «هيچ پشتيبانی استوارتر از مشورت كردن نيست. » براي مشورت در هر امر، بايد از مشاوراني مناسب و صاحب اهليّت بهره گرفت و از هركس نميتوان رأي خواست. به طور كلّي مدير بايد با كساني مشورت كند كه متّصف به خدا ترسي، پروا پيشگي، راز داري و شجاعت باشند و از خردي نيكو و تجربهاي پربار برخوردار باشند و با اشخاص ترسو، حريص، دروغ‌گو، جاهل، احمق و كساني كه زمام احساسات خويش را در دست ندارند، نبايد مشورت كرد. اميرالمؤمنينعليه السلام در عهدنامة مالك اشتر به او چنين نوشته است: «بخيل را در مشورت خود دخالت مده؛ زيرا كه تو را از احسان منصرف ميكند و از نيازمندي ميترساند و نيز با اشخاص ترسو مشورت مكن؛ زيرا در كارها روحيهات را تضعيف ميكنند. هم‌چنين حريص را به مشاورت نگير كه با ستمگري، حرص را در نظرت زينت ميدهد. پس همانا بخل و ترس و حرص، غرايز و تمايلات مختلفياند كه از بدگماني به خدا سرچشمه ميگيرند. » در سفارشهاي اميرمؤمنان عليعلیه السلام بهترين مشاوران اشخاص امين و مجّرب، خردمند و دورانديش معرفي شدهاند.
2-24 احتياط و دقّت در قضاوت
زمامدار بايد تا وقتي مطلب كاملاً براي او روشن نشده است، قضاوت و پيش‌داوري نكند و در مواردي كه امر بر او مشتبه است، بايد احتياط نموده، حكم صادر ننمايد. حضرت عليعلیه‌السلام در نامة 53 خطاب به مالك اشتر چنين فرموده است: «سپس كسي را براي قضاوت بين مردم برگزين كه در شناخت مطالب با تحقیقی اندک رضایت ندهد و در شبهات از همه با احتیاط‌تر عمل کند. »

3- خصوصيّات و معيارهاي مکتبي
3-1 تقوي
پرهیزگاری، از حرام دوری گزیدن است. حضرت عليعلیه‌السلام در این مورد فرمودهاند: «از خدايي بترس كه ناچار او را ملاقات خواهي كرد و سرانجامي جز حاضر شدن در پيشگاه او نداري. »
تقوي يعني حفظ و نگهداري نفس از آن‌چه به آن ضرر ميرساند و «اتقوا الله» معناي كاملش اين نيست كه از خدا بترسيد، بلكه به اين معناست كه از خشم و عذاب خداوند، خود را حفظ كنيد و متّقي به معناي «خودنگه‌دار و پرهيزگار» است. هر فردي براي پذيرفتن مسئوليّت به تقوي نياز دارد و شرط پذيرش مسئوليّت، داشتن تقواست.
3-2 اميد به پاداش الهي داشتن و بيمناك از عذاب او بودن
حضرت عليعلیه‌السلام در نامه‌اي به سپهسالار حلوان به او ميفرمايد: «جان بر سر كاري بگذار كه خداي بر تو واجب فرموده است، به پاداش آن اميدوار باش و از كيفر آن بيمناك. » مسلماً مديري كه به پاداش الهي اميدوار باشد، در انجام اعمال نيك و خداپسندانه تلاش ميكند و در صورتي كه از عذاب الهي بيمناك باشد، به انجام كارهاي خلاف و نادرست كه موجب نارضايتي خداي سبحان است، اقدام نميكند.
3-3 اطاعت از اوامر خدا و ياري كردن او
امیرالمؤمنین علیعلیه‌السلام از پیامبر اکرمصلی‌اللّه‌علیه‌وآله‌وسلّم نقل می‌کند که ایشان در وصیّتی به من فرمود: یا علیعلیه‌السلام چهار چیز از چیزهایی است که کمر را می‌شکند: «. . . رهبری که خدا را نافرمانی می‌کند، ولی به امر او اطاعت می‌شود و . . . » مفهوم این حدیث ضرورت فرمان‌پذیری از اوامر خداوند را برای استواری دین و جامعه آشکار می سازد.
اميرالمؤمنين علیعلیه‌السلام در نامه به مالك اشتر، او را به پرهيزگاري در پيشگاه خدا و ترجيح دادن اطاعت او و پيروي از فريضهها و سنّتها كه در قرآن به آن امر فرموده است، فرمان ميدهد؛ كه هيچ كس نيكبخت نگردد مگر به پيروي آن و شوربخت نشود جز به انكار و تباه ساختن آن و به او فرمان ميدهد كه خداي را با قلب و دست و زبان خود ياري كند، زيرا هر كس خداوند جل إسمه را ياري دهد، خداي، ياوري او را تعهّد كرد و هر كه او را عزيز دانست خداي ارجمندي او را كفالت فرمود.
3-4 توانايي در كنترل نفس
كساني كه ميخواهند بر سازماني با همة پيچيدگيهايش مديريت كنند و وظايف و نقشهاي متعدد و مختلف خود را ايفاء نمايند، بايد ابتدا مديريت و نظارت بر نفس خود را آموخته و بدان خوي گرفته باشند و بتوانند وظايفي چون برنامهريزي، سازماندهي، نظارت، ارزشيابي و هماهنگي امور زندگي و استفادة مطلوب از امكانات را در رشد خود به كار گيرند و زندگي موفّقي را ارائه دهند. انساني كه خود را در حضور خدا ميبيند، وظيفهاي دارد به نام مراقبت و تكليفي دارد به نام محاسبه، چنين انساني هم رقيب خود است و هم حسيب خويش، هم مواظب كارهاي خود است، هم حسابرس كارهاي خويش و يك لحظة خود را فراموش نميكند، چرا که همانا نفس همواره به بدي وا ميدارد جز آن کس را ‌كه خداوند رحمت كند. اميرالمؤمنينعلیه‌السلام خطاب به شريح قاضي مينويسند: «در هر صبح و شام از خدا بترس و از فريبكاري دنيا بر نفس خويش بيمناك باش و هيچگاه از دنيا ايمن مباش، بدان اگر براي چيزهايي كه دوست ميداري، يا آن‌چه را كه خوشايند تو نيست، خود را باز نداري، هوسها تو را به زيانهاي فراواني خواهند كشيد، پس نفس خود را بازدار و از آن نگهباني كن و به هنگام خشم بر نفس خويش شكننده و حاكم باش.» آن حضرت در نامهاي كه به محمّد بن ابي بكر هنگام حكومت مصر نوشته است به او اين چنين دستور ميدهد: «پس موظّف هستي كه با نفس خود مخالفت نمايي و از دين خويش حمايت كني. »
3-5 توكّل بر خدا
توكّل در لغت، اعتماد کردن به دیگری، کار خود را به خدا واگذاشتن، و به امید خدا بودن معنا شده است. در اصطلاح، توكّل حقيقي عبارت است از پذيرش اين مسئله كه زمام و عنان همة امور به دست خداوند است و همة موجودات از قدرت او استمداد مينمايند. توكّل در مقام مسئوليّت به اين معناست كه در عزم و اراده و تصميمگيري، هيچ كس جز ارادة خدا مداخله نكند. علاوه بر عوامل خارجي حتّي احساسات، عواطف و سليقههاي شخصي او نبايد تصميمگيري او را تحتالشعاع خود قرار دهد. انسان متوكّل چون از امداد غيبي مدد ميجويد با صلابت و قدرت است و از همة تنگناها به راحتي عبور ميكند. امیرالمؤمنین علیعلیه‌السلام با توجّه به دانش والای خود و عمل به فرامین الهی برای زندگی آرام که حرص و طمع در آن رسوخ نکند، و دست مسئولان به خیانت در اموال مردم باز نشود، توکّل را به عنوان راهکار عملی اعلام می‌دارند و می‌فرمایند: «به یقین بدانید که خداوند، برای بندة خود بیش از آن‌چه که در علم خداوند برای او رقم زده حایلی نخواهد گذاشت. هر کس این حقیقت را بشناسد و به کار گیرد، از همة مردم آسوده‌تر است و سود بیشتری خواهد برد. »

3-6 قيام به وظيفه
هر مديري در برخورد با مسائل و مشكلات گوناگون بايد وظيفة خود را در نظر بگيرد و طوري به آن عمل نمايد كه رضاي خداوند را در پي داشته باشد. حضرت عليعلیه‌السلام در فرازي از نامه به مالك اشتر مي‌نويسد: «و نزد خدا براي هر يك از اين طبقات (افراد جامعه) جايگاهي است كه در برگيرندة مسائل رفاهي و امكانات آنان است و براي هر يك از آنان تا حدّ تأمين و اصلاح وضع زندگي بر عهدة زمامدار حقّي است. زمامدار از عهدة آن‌چه كه خداوند بر دوش او قرار داده است برنميآيد مگر با سعي و كوشش و استمداد از خداي بزرگ و آماده سازي نفس خود بر التزام به حقّ و شكيبايي در برابر دشواريها و آن‌چه كه پيش آيد. »
3-7 حقّ گرايي
از مهم‌ّترين هدفهايي كه دولت اسلامي دنبال ميكند و برنامههاي خود را بر آن بنا مينمايد، برپا داشتن حقّ است. اميرالمؤمنينعلیه‌السلام در سخني با ابن عباس حكومت را وسيلة اقامة حقّ و دفع باطل معرفي كرده است. بنابراين بر پاداشتن حقّ، محوري است اساسي در ادارة امور و زمامداري به گونهاي كه هر مديريتي بايد بدان باز گردد و بر آن استوار شود و آن اصلي علمي و حاكم بر برنامهها و اقدامات است. هيچ حكومتي بدون مشاركت و حمايت مردمي، توان تحقّق برنامههاي اصلاحي خود را نمييابد و بيگمان وقتي مديري عمل به حقّ را اساس برنامهها و اعمال خود قرار دهد از توفيقهاي الهي و پشتيباني مردمي بهرهمند ميشود. امام علیعلیه‌السلام در عهد نامة خود به مالک اشتر فرموده‌اند: «حقّ را از آنِ هر که بود، بر عهده گیر، نزدیک یا دور و در این راه شکیبا باش و آن را به حساب خداوند بگذار، هر چند این رفتار، با نزدیکان و خویشاوندان و اطرافیانت باشد و پایان آن را با همة دشواری که دارد طلب کن زیرا که پایان آن پسندیده است. مردم به فطرت خود حقّ طلبند و تمايل به حقّ دارند و بر اين مبنا عمل به حقّ را دوست دارند و مادام كه فطرتشان در حجابهاي غليظ دنياپرستي قرار نگرفته باشد حاميان و پشتيبانان حركتهاي حقّ طلبانهاند. البته دولتي كه به حقّ عمل ميكند و زمامداراني كه برپا داشتن حقّ اصل حاكم بر برنامهها و اقدامات ايشان است، در هر صورت موفّقاند، زيرا عمل به حقّ عين موفّقيّت است. به بيان اميرالمؤمنينعلیه السلام: «هركه در راه برپايي حقّ مجاهده كند، توفيق يابد. »
كساني ميتوانند در مديريت خود حقّ را به پا دارند كه آن‌را برترين معيار در سياست و مديريت بشناسند و نگاهشان به حقّ اين‌گونه باشد و آن را محور همه چيز قرار دهند و حاضر نباشند از حقّ عدول كنند و به سمتي ديگر گرايش يابند. اميرالمؤمنين عليعلیه السلام در اين باره در نامة 53 به مالك اشتر فرمودند: «بايد محبوب‌ترين و پسنديده‌ترين كارها نزد تو ميانه‌ترين‌شان در حقّ باشد. »
3-8 مسئوليّت در قبال جامعه
يكي از ويژگيهاي مديران و زمامداران شايسته، توجّه به كلّ جامعه و جهتگيري براي خدمت به جامعه است. اين ويژگي كه همان داشتن مسئوليّت اجتماعي است، در كلام اميرالمؤمنينعلیه السلام به صورت زير بيان گرديده است: «شما در پيشگاه خداوند، مسئول بندگان خدا و شهرها و خانهها و حيوانات هستيد. خدا را اطاعت كنيد و از فرمان خدا سر باز مداريد. »

3-9 مهرباني با ضعيفان و قاطعيّت با قدرتمندان
شايسته است مدير نسبت به ضعيفان (ضعف چه از نظر مالي و يا امور اجتماعي و يا مسائل ديگر) مهربان و دلسوز بوده و بر آن باشد كه گرفتاريهايشان را مرتفع سازد و با قدرتمندان (چه از نظر اعتبار و شخصيّت و يا قدرت مالي يا قدرت سياسي و يا مسائل ديگر) قاطعانه برخورد كند و با استقامت و بدون انعطاف و تحت ضابطهاي خواستههاي آنان را در نظر بگيرد، زيرا كه ضعيف هميشه محروم و دل شكسته است و نياز دارد كه دست عطوفت به كمكش برسد و نداي حقّ از او حمايت كند و قدرت انسان دوستي، وي را از مرگ تدريجي نجات دهد. حضرت عليعلیه‌السلام به مالك اشتر فرمودهاند: «پس براي كارهاي مهم و كليدي از سپاهيان و لشگريان خود كسي را انتخاب نما كه نسبت به ضعيفان مهربان و با محبّت باشد و در مقابل زورمندان سخت‌گيري و استقامت داشته باشد. »
3-10 خيرخواهي
يكي از صفات ضروري براي مديران، خيرخواهي است؛ زيرا در جايگاه كليدي، اگر فردي خيرخواه قرار نداشته باشد، به ضرر جامعه و سازمان عمل ميشود. اميرالمؤمنينعلیه‌السلام در نامه به مالك اشتر در اين مورد چنين فرموده است: «براي فرماندهي سپاه، كسي را برگزين كه خيرخواهي او براي خدا و پيامبر و امام بيشتر باشد. »
3-11 داشتن آرمان
آرمان با هدف تفاوت دارد. هدف شروع و پاياني دارد ولي آرمان امري پويا است و جامع‌تر از هدف است. امام عليعلیه‌السلام در خصوص آرمان‌خواهي به ابن عباس، يكي از كارگزاران سياسي خود مينويسد: «بهترين چيز در نزد تو در دنيا، رسيدن به لذتّها يا انتقام گرفتن نباشد، بلكه بايد خاموش كردن باطل يا زنده كردن حقّ باشد، تنها به توشهاي كه از پيش فرستادهاي خشنود باش و بر آن‌چه بيهوده ميگذاري حسرتخور و همّت و تلاش خود را براي پس از مرگ قرار ده. »
3-12 اهمّيّت دادن به نماز
امام عليعلیه‌السلام در نامه‌ای خطاب به کارگزارش محمّد بن ابي بكر وقتي كه ادارة مصر را به او سپرد، فرموده است: «به نمازت بنگر که چگونه است، تو پیشوای جامعه‌ات هستی، اگر آن را کامل انجام دهی یا سبک بشماری، مسئولیّتش با توست. هر پیشوا که در جامعه‌ای نماز اقامه کند و در نماز آن‌ها نقص و کمبودی پیدا شود، گناهش به گردن اوست . . .. » در این نامه امیرالمؤمنین علیعلیه‌السلام به مسئله‌ای اشاره می‌فرمایند که امروزه تقریباً فراموش شده است؛ ضرورت تخصّص استانداران بر مسائل دینی از جمله نماز و البته ضرورت برگزاری نمازهای جماعت توسط مسئولین شهرهاست. نکته‌ای که بسیار قابل توجّه است به مخصوص به دلیل اهمّیّت پاسداشت احکام اسلامی در کشورهای مسلمان و از بعد دیگر برای در امان ماندن از عذاب پروردگار به دلیل گناهان مردم می‌فرمایند: «همانا هنگامی که زمینیان گناه کرده و به کارهای زشت دست بزنند، خداوند تصمیم می‌گیرد که بدون استثناء همة آن‌ها را عذاب نماید؛ ولی هنگامی که می‌بیند پیران به طرف نماز قدم برداشته و کودکان قرآن می‌آموزند، به آنان رحم نموده و عذاب را به تأخیر می اندزاد. »
3-13 عبرت از گذشتگان
پندگيري و عبرت از كارِ گذشتگان، يكي از عوامل آموزنده در ادارة امور است و با استفاده از مرور رفتارها و عواقب پيشينيان ميتوان امروز موفّقتر عمل نمود. حضرت عليعلیه‌السلام در نامه به مالك اشتر مي‌فرمايند: «سپس اي مالك بدان كه ترا به دياري فرستادهام كه پيش از تو داد و بيداد فراوان بر آن رفته است و مردم در كار تو همانگونه نظر خواهند كرد كه تو در كار واليان پيش از خويش نظر ميكني و از تو همان خواهند گفت كه تو دربارة آنان ميگويي. همانا كه نيكوكاران را از سخناني ميتوان شناخت كه خداي دربارة آنان بر زبان بندگان خود روان ميسازد. پس كردار شايسته، نيكوترين اندوختة تو باد. بر هوسناكيها چيره باش و دريغ‌ دار كه نفس خويش به چيزي كه حلال نیست بيالايي. » هم‌چنين آن حضرت در وصيّت خود به امام حسنعلیه‌السلام به عبرت گرفتن از كار گذشتگان امر ميفرمايد: «و بر دل خود داستان گذشتگان بخوان و سرگذشت پيشينيانش ياد آور و بر ديار و آثارشان بگذر. پس بنگر كه چه كردند و از كجا بر شدند و به كجا فرود آمدند و در كجا جاي گزيدند؛ آنگاه بيني كه از دوستان جدا ماندند و به ديار تنهايي فرود آمدند آن‌گونه كه تو نيز پس از اندك زمان يكي از آنان خواهي بود. »
3-14 ياور ظالمان نبودن
حضرت عليعلیه السلام در نامة 53 خطاب به مالك اشتر فرمودهاند: «بدترين وزيران تو وزيري است كه پيش از تو وزير اشرار و بدكاران و شريك آن‌ها در گناهان بوده است. پس نبايد از خواصّ و نزديكان تو باشد زيرا آنان يار گناهكاران و برادر ستمگران هستند در حاليكه تو به جاي آن‌ها كساني كه داراي انديشهها و كاربريهاي نيكو مانند آن‌ها هستند، ميتواني بهترين وزير را بيابي كه چنان گناهان و كارهاي زشت آنان را مرتكب نشده باشد و ستمگر را بر ستم و گناهكار را بر گناهش همراهي و ياري نكرده باشد. »

3-15 امتياز ندادن به خويشان و اطرافيان
اميرالمؤمنينعلیه‌السلام خطاب به مالك اشتر فرمودهاند: «همانا زمامدار را نزديكان و خويشاونداني است كه به مال دگران چشم دارند و به آن دراز دستي ميكنند و در معامله كم انصافند پس وسايل تجاوزشان را از ميان بردار تا رشتة فسادشان بريده شود و دراز دستيشان كوتاه گردد. به هيچ يك از اطرافيان و خاصّان و نزديكان خود، زميني به رسم تيول وا مگذار و نبايد كه كسي از تو پاره زميني طمع كند تا به همسايگان در سهم آب يا در عملي كه بين او با همسايگان مشترك است، آنان را به بيگاري گيرد و به آنان زيان رساند و بار خويش بر دوش ديگران گذارد پس با اين كارها، سود گوارا براي آنان باشد و سرزنش و گناه آن كار در اين جهان و آن جهان گريبانگير تو گردد.» امام علیعلیه السلام نسبت به دوستان و نزدیکان خود حساسیّت بیشتری داشت و بر آن‌ها در استفادة از اموال عمومی، بیشتر سخت می‌گرفت تا دیگران را درس عبرت باشد .
3-16 صرفه جويي در اموال عمومي
امام عليعلیه‌السلام به كارگزاران خويش مؤكّداً سفارش ميكرد در مصرف بيتالمال نهايت دقّت و صرفه‌جويي را مراعات كرده و از اسراف و ريخت و پاش به شدّت بپرهيزند. صرفهجويي خود آن حضرت در بيتالمال مسلمانان به حدّي است كه حاضر نشد براي پاسخ‌گويي به كساني كه شب هنگام براي كار خصوصي به او مراجعه كرده بودند، از نور چراغ بيتالمال استفاده كند و چراغ بيتالمال را خاموش فرمود و از چراغ شخصي خود استفاده نمودند.

3-17 عدم همكاري در اعمال خلاف
از آن‌جايي كه هر انساني گرفتار هواي نفس است و پيروي از نفس، باعث دوري از خدا و سلب نورانيّت انسان ميشود، شايسته است تا مديران و معاونين در صورتي كه مافوقشان بر اساس هواي نفس خود اقدام به عملي غيرمشروع و غيرقانوني نمايد ايشان را از آن كار باز دارند و يا حدّاقل همكاري نكنند و بدين ترتيب موجبات رضاي الهي را فراهم نمايند. اميرالمؤمنين علیعلیه‌السلام به حارث همدانی می‌فرماید: «از دوستی با بی‌خردان و خلافکاران بپرهیز، زیرا هرکس را به دوستش می‌شناسند. » در واقع این سخن نشان دهندة اهمّیّت وجه نیکوی حاکمان اسلامی به واسطة دوری از ارتباط با خلاف و خلافکاران است.
3-18 پرهيز از سوء استفاده از مقام
مديران و مسئولان سازمانها، به خاطر موقعيّت خود به اموال و امكانات فراواني دسترسي دارند و طبعاً منابع گوناگون مالي و اعتباري در اختيار آن‌هاست. اين امكان مي‌تواند زمينهساز فساد و امتيازطلبي و استفادة غيرمجاز از منابع عمومي گردد. بنابراين مديران بايد دقّت كنند كه در زمان مسئوليّت خود گرفتار اين فساد نشوند.
اميرالمؤمنين علیعلیه‌السلام به كارگزاران خويش همواره اين نكته را يادآوري مينمود و به شيوههاي مختلف، آنان را از «استيثار» و «امتياز خواهي» برحذر ميداشت. آن حضرت در بخشي از عهدنامة خود به مالك اشتر ميفرمايد: «از امتياز خواهي و اختصاص دادن چيزي كه (بهرة) همة مردم، در آن يكسان است بپرهيز. »
زماني‌كه يكي از كارگزاران آن حضرت دست تعدّي به اموال مردم گشود، امامعلیه السلام طي نامهاي به او نوشت: «پس، از خدا بترس و اموال اين مردم را به آنان باز گردان كه اگر اين كار را نكني و خدا تو را در اختيار من قرار دهد، وظيفهام را در برابر خدا نسبت به تو انجام خواهم داد و با اين شمشيرم كه هيچكس را با آن نزدم مگر اين كه داخل جهنّم شد، بر تو خواهم زد. »

پی نوشتها:

«. . . ولِکنَّنی آتی أن یَلِیَ أمرَ هَذِهِ الاُمَّهِ سُفَهاءُها و فُجَّارُها، فَیَتَّخِذوا مالَ اللهِ دُوَلاً و عِبادَهُ خَوَلاً و الصّالِحینَ حَرباً و الفاسقینَ حِزباً . . .»، نهج البلاغه، ترجمة محمّد دشتی، نامه 62.
. مصطفی دلشاد، دولت آفتاب (اندیشة سیاسی و سیرة حکومتی علی عليه السلام)، تهران، خانة اندیشة جوان، 1377،ص 99و100.
. *و اذ قالَ رَبُّکَ لِلملائِکه إنی جاعِلٌ فی الارضِ خلیفه . . .*،سوره بقره (2) ، آیه 30
. ابوالحسن محمّدابن ابی احمد، حسین ابن موسی ابن محمّد ابن موسی ابن ابراهیم ابن موسی ابن جعفر ابن محمّد ابن علی ابن الحسین ابن علی بن ابیطالب (سیدرضی)، ترجمه و شرح نهج البلاغه، حاج سیّد علینقی (فیض الاسلام) ج1-3، چ1، تهران، چاپخانة آفتاب، 1365، خطبة 172، ص505.
. «. . . و تَوَخَّ مِنهُم اهُلِ التَّجرِبَهِ . . .»، نهج البلاغه، ترجمة محمد دشتی ، نامة 53.
. قاضی ناصح الدین ابوالفتح عبد الواحد بن محمّد بن عبدالواحد تمیمی (عبدالواحد آمدی)، تصنیف غرر الحکم و درر الحکم، ترجمة مصطفی درایتی، ج1، چ1، قم، انتشارات تبلیغات اسلامی، 1366، باب 146، شمارة 17.
. مصطفی دلشاد تهرانی، دولت آفتاب، صص 255-257.
. محمّدبن‌حسين‌شريف‌الرضى،‏ خصائص الأئمةعليهم‌السلام (خصائص أميرالمؤمنينعليه‌السلام)، مصحح: محمّدهادى امينى، ج1، چ1، مشهد، آستان قدس رضوى، 1406ق، ص 110.
. حسین خنیفر، اصول مدیریت و وظایف مدیران، دفتر 27؛ ج 5، تهران، کانون اندیشة جوان، 1387، ص 24.
. نهج البلاغه، ترجمة محمّد دشتی، نامة 53.
. *أوصیکُما … بتقوی الله و نظمِ أمرِکُم*، نهج البلاغه، ترجمة محمد دشتی ، نامة 47.
نهج البلاغه، ترجمة محمّد دشتی، نامة 53.
. «لاتتکَلَّ فی امورک علی کسلان»، آمدی، غررالحکم و درر الحکم، باب الکسل، باب 438، ش 7.
. نهج البلاغه، همان.
. مصطفی دلشاد تهرانی، دولت آفتاب، ص 294-295.
. نهج البلاغه، ترجمة محمّد دشتی، نامة 13.
. «. . . و ناظِرُ قَلبِ اللَّبیبِ بِهِ یُبصِرُ أَمَدَهُ و یَعرِفُ نَمورَهُ و تَجِدَهُ . . .»، نهج البلاغه، ترجمة محمد دشتی ، خطبه 154.
. «فَشُدّوا عُقَدَ المآزِرِ واطووا فُضولَ الخَواصِرِ و لاتَجتَمِعُ عَزیمَهٌ وَ وَلیمَه . . .»، نهج البلاغه، ترجمة محمّد دشتی، خطبة 241.
. محمّد سلمانی کیاسری، حکومت و رهبری از نظر نهج البلاغه، ص206.
. کمیل بن زیاد نخعی، فرماندار هیئت (مابین عراق و شام)به دلیل ترک مقابله با لشکریان شام مورد نکوهش امیرالمؤمنین علیعلیه‌السلام قرار می‌گیرد.
کمال‌الدین میثم‌بن‌علی‌بن‌میثم بحرانی، شرح نهج البلاغه، ترجمة محمّدصادق عارف، ج3، چ1، مشهد، آستان قدس رضوی، 1375، ص255.
. نهج البلاغه، ترجمة محمّد دشتی، حکمت 274
. محمّد سلمانی کیاسری، حکومت و رهبری از دیدگاه نهج البلاغه، ص213.
.نهج البلاغه، همان، خطبة92، ص.123
. نهج البلاغه، شرح ابن ابی الحدید، ح 244.
. محمّد صالح بن محمّد بزغانی (صالح قزوینی)، شرح نهج البلاغه، ترجمة واعظ چرندابی، ج1، چ1، تهران، اسلامی، 1380، ص358.
. مصطفی دلشاد، دولت آفتاب، ص134.

 


 

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت



 [ 10:51:00 ق.ظ ]





  اربعین حسسینی   ...

کاروان اربعین

آنچه از من خواستی با کاروان آورده ام یک گلستان گل به رسم ارمغان آورده ام
از در و دیوار عالم فتنه می بارید و من بی پناهان را بدین دارالامان آورده ام
اندرین ره از جرس هم بانگ یاری برنخاست کاروان را تا بدین جا با فغان آورده ام
تا نگویی زین سفر با دست خالی آمدم یک جهان درد و غم و سوز نهان آورده ام
قصه ویرانه شام ار نپرسی خوش تر است چون از آن گلزار، پیغام خزان آورده ام
دیده بودم تشنگی از دل قرارت برده بود ازبرایت دامنی اشک روان آورده ام
تا به دشت نینوا بهرت عزاداری کنم یک نیستان ناله و آه و فغان آورده ام
تا نثارت سازم و گردم بلا گردان تو در کف خود از برایت نقد جان آورده ام
تا دل مهرآفرینت را نرنجانم ز درد گوشه ای از درد دل را بر زبان آورده ام

محمدعلی مجاهدی (پروانه)


موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت



[دوشنبه 1394-09-09] [ 12:19:00 ب.ظ ]





  شعردرباره امام زمان   ...


یاامام زمان :

درپیشگاه خداسربه سجده می برم ای غائب ازدیده ها وای نورپنهانی که باهرچشم نمی توان تورادیدچشمانم به فدایت برای ظهورت دعامی کنم روزها می گذرندوانتظارآمدنت رامی کشم وروزآمدنت بهترین هدیه گرانبهایی است برای دل خسته ام .

نوشته :(رقیه بابایی چگینی )

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت



[شنبه 1394-09-07] [ 11:46:00 ق.ظ ]





  شعر   ...

اگرصخره وسنگ درمسیررودخانه نباشدصدای آب هرگززیبانخواهدبود.

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت



 [ 11:42:00 ق.ظ ]





  به مناسبت هفته بسیج   ...

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت



[سه شنبه 1394-09-03] [ 10:47:00 ق.ظ ]





  ویژگی‌های حکومت اسلامی از نگاه امیرالمؤمنین عليعلیه السلام در نهج البلاغه   ...

چکیده
عنوان پایان‌نامه، ویژگی‌های حکومت اسلامی از منظر امیرالمؤمنین علیعلیه‎السلام در نهج البلاغه است. حکومت در لغت به معنای منع به منظور اصلاح است. در اصطلاح به معنای قضاوت و داوری و هم‌چنین کشورداری و حکم‌فرمایی آمده است. از آن‌جا که انسان موجودی اجتماعی است یعنی موفّقیّت و رشد و رفع نیازهای شخصی و زندگی او به اجتماع بستگی دارد. اصلی‌ترین عنصر در زندگی اجتماعی انسان، امنیّت و پرهیز از هرج و مرج است. لذا برای تحقّق آرمان‌های خود نیاز به حکومت دارد. حکومتی که امنیّت و آسایش او را به عنوان اوّلین رکن حاکم بر جامعه تأمین نماید و اگر اسلام با بعد جذابیّت و جامعیّت خود، محور و معیار حکومتی باشد و اصول عالیه آن در قانون و اجرای آن نقش اساسی داشته باشد، آنگاه بشر هم جامعیّت و هم عدالت را تجربه خواهد کرد. هم‌چنین با توجّه به این‌که با بکارگیری راهبردهای پیشنهادی امیرالمؤمنین علیعلیه‌السلام در این خصوص، سعادت واقعی افراد جامعه تأمین می‌گردد، این سؤال مطرح می‌شود که ویژگی‌های حکومت اسلامی از نگاه امیرالمؤمنین علیعلیه‎السلام چیست؟ کتب بسیاری در این زمینه نوشته شده است. نویسندگان و علمای بسیاری در آثار خود، سعی در انعکاس رهنمودهای امیرالمؤمنین علیعلیه‎السلام نموده‌اند؛ امّا جامعیّت تحقیق حاضر را در راستای بیان ویژگی‌های حکومت اسلامی از منظر امیرالمؤمنین علیعلیه‎السلام را نداشته، در این خصوص به بیان برخی از جزئی اکتفا نموده‌اند. ریشة این موضوع روایی است و محقّق بر آن است تا با تکیه بر کتاب ارزشمند نهج البلاغه، ویژگی‌های حکومت اسلامی از منظر امیرالمؤمنین علیعلیه‎السلام را به روش کتابخانه‌ای- توصیفی مورد بررسی قرار دهد. فرضية اين تحقيق، محقّق شدن حکومت اسلامی در معنای واقعی خود در صورت شناخت و بکارگیری ویژگی‌ها و وظایف کارگزاران اسلامی و اصول سیاسی حاکم بر نظام اسلامی از منظر امیرالمؤمنین علیعلیه‎السلام است. محقّق دستاورد خود را پاسخ به سؤال فوق می‌داند که به واسطة آن‌ جامعة اسلامی با آگاهی و شناخت ویژگی‌ها و وظایف و حقوق متقابل دولت و ملّت، سربلندی و عزّت خود را در جوامع بین المللی به اثبات می‌رساند. تحقیق حاضر از یک مقدمه و چهار فصل تشكيل شده است. بیان اصول و مبانی در فصل اوّل، بررسی ویژگی‌های زمامداران و مدیران حکومت اسلامی در فصل دوم، بیان وظایف ایشان در فصل سوم و تبیین اصول سیاسی حاکم بر نظام سیاسی اسلام در فصل چهارم، شکل گرفته است.
واژگان كليدي: حکومت، حاکمیّت، سیاست، زمامدار، نظام سياسي.

مقدمه
«الیوم اکملت لکم دینکم واتممت علیکم نعمتی ورضیت لکم الاسلام دینا » روزی که دین کامل شد، نعمت بر بندگان تمام گشت و روزی که خداوند، برای مردم اسلام را پسندید، همان روزی بود که دستان علی بن ابیطالب، فشرده در دستان نبی اکرمصلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلم بالا رفت تا هرکس که پیامبر خداصلی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلّم مولای اوست ازاین پس، علیعلیه‌السلام سرور و مولای او باشد.
زمانی که رسول اکرمصلی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلّم پس از انتخاب حضرت علیعلیه‌السلام به عنوان جانشین خود، او را مولا و سرپرست مسلمانان معرفی نمودند، به یقین می‌دانستند که اگر جامعة مسلمان از رهبری امیرالمؤمنین علیعلیه‌السلام بهره ببرد، از طغیان تنش‌ها و التهاب روزگار در امان خواهد بود، امّا افسوس که نادانی به جای علم، طمع به جای عقل و نفاق به جای اخلاص چاره‌جویی ماجرای سقیفه را عهده‌دار شدند و خلیفة منتخب پروردگار، به دلیل پرهیز از آشوب و برهم‌زدن وحدت جامعة نو رسیدة اسلام، در تنهایی غریبانة خود، با تیری در چشم و استخوانی در گلو، پشت ابرهای تیرة نفاق به انتظار هوای تغییر احوال عوام ماند؛ تا آن‌که مردم پس از سال‌ها محرومیّت از تنفس هوای پاک حکومت واقعی اسلامی، از هوای مسموم اختناق سر برآوردند. اذهان ناآگاهان به واسطة ظلم و بیداد حاکمان غیرالهی آگاه گشت و خواستار تحقّق خواست پروردگار و رسول خداصلی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلّم شدند و دست بیعت به سوی باب العلم گشودند. سال‌های کوتاه حکوت آن مقتدای همام بیشتر به زدودن ناپاکی‌های به جا مانده از دوران سلطنت پادشاهان حاکم بر سرزمین‌های اسلامی گذشت و پیش از شناخت تأثیر فرامین ایشان در اوامر حکومتی، کاسة صبر دشمنان دین و ایشان لبریز گشت و جامعة بشری بزرگ‌ترین نعمت دوران خویش را با شهادت آن امام بزرگوار از دست داد و تا به امروز عزادار از دست رفتن تحقّق آرمان‌های الهی گشت. آرمان وحدت اسلامی منتهی به سعادت جامعة بشری که ان‌شاءالله بتوان با به کار بستن دستورات حضرت امیرالمؤمنین و سیر به سوی برنامه‌های ایشان، با یاری فرزندش حضرت مهدی عجل‌الله‌تعالی‌فرجه‌الشریف،

کلّيات تحقيق

 تعريف و تبيين موضوع
 اهمّيت و ضرورت موضوع تحقيق
 اهداف و فوايد تحقيق
 پيشينه تحقيق
 سؤالات تحقيق
 فرضيه
 روش تحقيق
 ساختار تحقيق
 واژگان کليدي
 مشکلات و محدوديّت¬ها

 

1- تعریف و تبیین موضوع:
حکومت به معنی فرمان دادن، امر کردن، فرمانروایی، داوری و قضاوت است؛ به اعتباری دیگر و از بعد سیاسی به معنای نظامی است که تحت آن، یک کشور یا یک اجتماع اداره می‌شوند، ابزاری است که به وسیلة آن سیاست‌های دولت مورد اعمال واقع می‌شوند و همین‌طور این نهاد خود سیاست‌گذار و تعیین کنندة راهبردهای پیش روی کشور است. نوع حکومت و شکلی که کشور با آن اداره می‌شود، به نظام‌های سیاسی مختلف و نهادها و ابزارهایی بستگی دارد که مورد استفاده ایشان قرار می‌گیرد و حکومت اسلامی از جمله این نظام‌هاست.
اسلام که به معنای تسلیم شدن و گردن نهادن است و به عبارتی دیگر گرویدن به آیین آسمانی حضرت محمّدصلی‌اللّه‌علیه‌وآله‌وسلّم و تسلیم شدن در برابر آن است، سیاست‌ها و راهبردهای ویژه‌ای برای اداره نمودن حکومت‌ها ارائه می‌دهد که البته شرط اجرای این راه‌کارها انتخاب رهبری شایسته و مورد مرضی خداوند متعال عنوان شده است.
امیر المؤمنین علیعلیه‌السلام فرزند ابوطالب پسر عم حضرت رسول اکرمصلی‌اللّه‌علیه‌وآله‌وسلّم و جانشین و وصیّ ایشان در امور مادّی و معنوی، برگزیدة خلافت پس از ایشان هستند و از جانب ایشان مأمور به حفظ حکومت اسلامی شده‌اند که با جریان‌های پیش آمده توسط مخالفان داخلی، منصب ادارة حکومت اسلامی از ایشان غصب و پس از 25 سال به ایشان بازگردانده شد، با آغاز حکومت اسلامی به رهبری ایشان در واقع اوّلین حکومت اسلامی به معنای واقعی آن توسط جانشین پیامبر اسلامصلی‌اللّه‌علیه‌وآله‌وسلّم رقم خورد. نگرش واقع‌بینانه و مو شکافانة ایشان در مسائل سیاسی به قدری شگفت‌آور است که به تنهایی تحقیق ما را به گسترة سیاست و علوم سیاسی می‌کشاند و مجال سخن گفتن در علوم تفسیری، روایی و کلام را علی‌رغم اهمّیّت این علوم در مبحث حکومت دریغ می‌دارد. توجّه به چیستی زیر بناهای اعتقادی حکومت‌ها از شاخصه‌های موفّقیّت نظام‌های حاکم بر جامعه است و برای رسیدن به این هدف باید این زیربناها را شناخت و حکومت‌های اسلامی نیز از این قاعده مستثني نیست. اکنون سؤال این‌جاست چگونه می‌توان این قواعد را شناخت؟ آیا بهترین مجرا برای شناخت قواعد حکومت اسلامی پس از پیامبراسلام صلی الله علیه و آله و سلم وصی و جانشین ایشان نیست؟ و این‌که ویژگی‌های حکومت اسلامی از منظر خلیفة منتخب خداوند و رسول اكرمصلی‌اللّه‌علیه‌وآله‌وسلّم، حضرت امیرالمؤمنین علی علیه السلام کدام است؟
2- اهمّیّت و ضرورت تحقیق:
مشکلات و معضلات حکومت‌های کنونی در ادارة امور مردم، روشنفکران را به جستجوی راه حلّی مناسب برای برون رفت از بحران‌های کنونی واداشته است. در حالی‌که مسلمانان ثروت عظیم و بی‌بدیلی از حیث تمامی علوم از جمله علم سیاست و کشورداری نزد عالم‌ترین حاکم عصر خویش بلکه تمام اعصار حضرت امیرالمؤمنین علیعلیه‌السلام دارند و بدین جهت نباید وامدار حکومت‌های غربی در ادارة کشورهایشان باشند، بلکه با توسعة دیدگاه‌های ایشان در امر حکومت باعث ارتقای نام اسلام باشند.
پیداست که اجرای مقررّات حکومتی، مانند قوانین اجتماعی، اقتصادی و سیاسی، جز از طریق قوّة حاکمه، به طور کامل اجرا نمی‌شود؛ بنابراین تشکیل یک دولت اسلامی با ویژگی‌های منحصر به فرد آن تنها راه اجرای این قوانین و خروج از بن‌بست‌های کنونی جوامع اسلامی خواهد بود. اکنون شناخت این ویژگی‌ها ما را به سمت تشکیل جامعه‌ای درخور اسلام می‌کشاند. حکومتی که به حول و قوّة الهی از زمان انقلاب اسلامی تا حدودی تشکیل شده است. امّا توسعه و گسترش این آرمان تا رسیدن به ویژگی‌ها و خصلت‌های مورد نظر حضرت رسولصلی‌اللّه‌علیه‌وآله‌وسلّم و امیرالمؤمنین علیعلیه‌السلام فاصله بسیار دارد. شناختی که تنها از طریق فردی آگاه و مورد تأیید پروردگارحاصل شود. در واقع اگر به این نگاه توجّه نشود آسیب‌های فراروی نظام‌های کنونی هرگز حلّ نخواهد شد چرا که از مبدأ خود فاصله گرفته است. پس درگام اوّل باید دانست، حکومت اسلامی از منظر موفّق‌ترین حاکم اسلامی حضرت امیرالمؤمنین علیعلیه‌السلام چیست تا پس از این مرحله به تشکیل حکومتی که شایستة نام اسلام است نایل آمد.
3- اهداف و فواید تحقیق:
تبیین حکومت آرمانی مورد نظر پروردگار متعال، جامعه‌ای که بتوان بر مبنای آن زندگی الهی را در دنیا تجربه نمود و توانایی‌های اسلام عزیز را در سعادت بشر به نمایش گذاشت، از اهداف این تحقیق است. با حرکت طبق موازین و احکام اسلامی مورد نظر امیرالمؤمنینعلیه‌السلام و بپاداشتن حقوق افراد توسط حکومت اسلامی مورد نظر پروردگار متعال، می‌توان به این مهم دست یافت و گامی بلند در راستای پیروزی جهانی اسلام تا حکومت حضرت صاحب الزمانعجل‌الله‌تعالی‌فرجه‌الشریف برداشت.
4- پیشینة موضوع تحقیق:
مسئلة حکومت و زمامداری همواره از مسائل مهم و قابل توجّه در طی اعصار گذشته و حال بوده است، مسئله‌ای که گاه باعث بروز اختلافات، تنش‌ها و جنگ‌های فراوانی شده است که در پی حکومت‌های فاسد و یا فاسدانِ خواهان حکومت رخ داده است و توجّه نخبه‌گان فرهنگی و سیاسی جوامع مختلف را در حلّ این مشکلات به خود معطوف داشته است. بنابراین بسیاری از نخبگان شهیر جهان و از میان ایشان نخبگان بنام مسلمان سعی در ارائة راه حلّی مناسب، جهت رفع این مشکلات نموده‌اند. با توجّه به این‌که حکومت اسلامی مبتنی بر اصول صحیح و واقعی آن می‌تواند حکومت صلح و دوستی در جهان باشد، حکومت اسلامی را از مدخل‌های گوناگون مورد بحث و پژوهش قرار داده‌اند. امّا با توجّه به موضوع این تحقیق که بر محور بازیابی ویژگی‌های حکومت اسلامی از منظر امیرالمؤمنینعلیه‌السلام است، نویسندگان بسیار فرهیخته، هرکدام بانگرشی جداگانه و ارزيابی متفاوت این مهم را به عرصة نمایش گذاشته‌اند. مثل کتاب دولت آفتاب از آقای مصطفی دلشاد تهرانی که در آن اندیشة سیاسی و سیرة حکومتی امام علیعلیه‌السلام مورد بررسی قرارگرفته است و یا در کتب نفیس دانشنامة امیرالمؤمنین علیعلیه السلام که به کوشش علی‌اکبر رشاد گردآوری ‌شده است و مبانی و اهداف سیاست و هم‌چنین قواعد و اهداف حکومت از نگاه امیرالمؤمنین علیعلیه‌السلام به زیبایی به تصویرکشیده شده است؛ از آسیب شناسی حکومت اسلامی که شاخه‌های سیاسی، نظامی، اقتصادی و قضایی را در برمی‌گیرد گذر کرده و سپس ارکان مدیریتی حاکم برای اصلاح جامعه را طبق نظر ایشان به بحث گذاشته است. هم‌چنین آقای محمّدتقی جعفری در کتاب حکمت اصول سیاسی اسلام، به شیوایی سیاست و ارکان و شاخصه‌های ویژة آن را از منظر اسلام برای مخاطب بازگو می‌کند و در کتاب مسائل اساسی علم سیاست نیز محمّدباقر حشمت‌زاده سعی نموده است تا تصویر روشنی از خواستگاه اصلی سیاست اسلامی را برای خواننده به نمایش بگذارد. در کتب دیگری که شرح عظیم نهج البلاغه را مفتخراند مطالب بسیار ارزشمندی وجود دارند که هرکدام عطش تحقیقی گوهر بار در این وادی را فرو می‌نشاند، در همة این کتب مباحث بسيار جذاب، علمی و عمیق نگاشته شده‌اند، حقیر بسیار کوچک‌تر از آنم که نقدی بر این کتب ارزشمند وارد آورم؛ پس تنها به گردآوری مطالب و دسته‌بندی مطالب طبق عنوان تحقیق پرداخته‌ام. از این کتب استفاده نموده‌ام تا مطالب پراکنده‌ای که ویژگی‌های حکومت اسلامی را از نگاه امیرالمؤمنین علیعلیه‌السلام بحث نموده‌اند، جمع‌بندی کرده، با دسته‌بندی مناسب و راه‌کارهای قابل اجرا در این مسیر مقدّس گامی هرچند کوچک بردارم.
5- سؤالات‌ تحقیق:
الف) سؤال اصلی:
ویژگی‌های حکومت اسلامی از منظر امیرالمؤمنین علیعلیه‌السلام چیست؟
ب) سؤالات فرعی:
1- ویژگی‌هاي زمامداران اسلامي از نگاه اميرالمؤمنين عليعليه‌السلام چيست؟
2- وظایف زمامداران اسلامی از نگاه امیرالمؤمنین علیعلیه‌السلام کدام است؟
3- اصول سیاسی حاکم بر نظام اسلامی از نگاه امیرالمؤمنین علیعلیه‌السلام کدام است؟
6- فرضیه تحقیق:
به نظر می‌رسد حکومت اسلامی از دیدگاه امیرالمؤمنین علیعلیه‌السلام دارای ویژگی‌های خاصّی باشد.
7- روش تحقيق:
گردآوري مطالب در اين تحقيق به صورت کتابخانه¬اي و از نوع اسناد و مدارک چاپي و اسناد و مدارک نشر الکترونيک؛ و روش تحقيق توصيفي بوده است. بدين ترتيب که ابتدا منابع مورد نياز شناسايي شده و پس از مطالعه و استخراج مطالب، فيش‌برداري و طبقه بندي فيش¬ها، به تهيه و تدوين گزارش پرداخته شد.
8- ساختارتحقیق:
تحقیق حاضر از چهار فصل؛ بیان اصول و مبانی در فصل اوّل، ویژگی‌های زمامداران حکومت اسلامی در فصل دوم، بیان وظایف ایشان در فصل سوم و تبیین اصول سیاسی حاکم بر نظام سیاسی اسلام در فصل چهارم، شکل گرفته است.
9- واژگان كليدي:
حکومت: اعمال کردن قدرت سیاسی و اداره امور و هدایت سیاسی کشور یا منطقه‌ای
حاکمیّت: حاکم بودن و توان امر و نهی یا تصمیم گیری مستقل داشتن
نظام سياسي: مجموعه قوانین ، قواعد ، سنن یا نوامیسی که قوام و انتظام چیزی بر آنها
نهاده شده است.


فصل اول

اصول و مبانی

حکومت
حکومت از جمله واژگانی است که به سلایق مختلف تعریف گردیده، از جمله: کشورداری- صدور فرمان- قدرت سامان دهنده به امور داخلی و خارجی هر کشوری یا به تعبیر امروزی مجموعۀ دستگاه اداری، سیاسی، انتظامی و نظامی کشور است که در رأس آن کابینه یا هیأت وزیران قرار دارد و کشور را بر طبق قانون‌های وضع شده در قوّة قانون‌گذاری و زیر نظارت آن اداره می‌کند.
حکومت با هر نوع گرایش و سیاست کشورداری و عوامل اجرایی خود می‌تواند موجب رشد و بالندگی و سعادت و پیشرفت یک ملّت و یا موجب تباهی و عقب افتادگی یک امّت باشد. در واقع حکومت، اصلی‎ترین عامل موفّقیت و سربلندی هر ملّت و کشوری است و عنصر اصلی در قوّت و یا ضعف هر حکومت مربوط به رهبر یا رئیس حکومت با گرایشات فکری و شیوة اجرایی اوست؛ چرا که اگر بهترین قانون و جامع‌ترین شیوة کشورداری موجود باشد ولی رهبر و یا رئیس حکومت توانایی لازم جهت اداره و اجراء قوانین را نداشته باشد در واقع کشور و حکومت دچار کاستی و ضعف خواهد شد و به عبارت دیگر می‌توان گفت موفّقیت هر حکومت به فکر و اندیشة حاکم بر حکومت (برنامه‌ریزی و تدبیر) و کارایی عوامل اجرایی آن است.
انواع حکومت‌ها
بشریّت حکومت‌های مختلفی را در اقصی نقاط جهان تجربه کرده است. در یک نگاه ابتدایی حکومت‌ها به دو دسته تقسیم می‌شوند: حکومت‌های دینی- حکومت‌های غیردینی.
حکومت دینی و یا اسلامی عنوانی است که بعضی کشورها آن را برای خود انتخاب کرده‌اند؛ امّا کمترین اثر دینی و اسلامی در عرصة حکومت آن‌ها دیده نمی‌شود. آن‌ها به اعتبار اسم و جایگاه اسلام عنوانی را انتخاب کرده‌اند، امّا از حقیقت و ماهیت اسلام بهره‌ای نبرده‌اند و در صدد اجرای قوانین آن در حکومت خود نیستند؛ چرا که اصل اسلام با بسیاری از برنامه‌های آنان سازگاری ندارد. در واقع این‌گونه حکومت‌ها، دینی و اسلامی نیستند.
حکومتی، اسلامی است که احکام و قوانینش با اسلام سازگاری داشته باشد و به عبارت دیگر در برنامه و قانون و در اجرای قوانین باید اصول دینی لحاظ گردد. اگر اسلام با همة جذابیّت و جامعیّت خود، محور و معیار حکومتی باشد و اصول عالیة آن در قانون و اجرای آن نقش اساسی داشته باشد آن‌گاه بشر هم عدالت و هم جامعیّت را تجربه خواهد کرد.
در برابر حکومت دینی حکومت‌هایی نظیر حکومت پادشاهی، حکومت دموکراسی، حکومت لیبرال دموکراسی، حکومت استبدادی، حکومت کارگری، حکومت کمونیستی و … وجود دارد.
امروزه شایع‌ترین حکومت‌هایی که در صحنة جهانی حضور دارند حکومت‌های پادشاهی و دموکراسی هستند. بسیاری از کشورها براساس نوع حکومت خود به صورت موروثی، حاکمیّت از فردی به فرد دیگر، انتقال می‌یابد. امّا در بسیاری از کشورها مردم در سرنوشت خود نقش مؤثّر و مفید دارند؛ لذا با انتخاباتی آزاد نوع حاکم و حاکمیّت خود را تعیین می‌کنند.
حکومت دینی
حکومت دینی عبارت است از حکومتی که قوانین جاریة آن از تعالیم و ارزش‌های دینی نشئت گرفته باشد و بر همان مبنا شالودة حکومت را شکل داده باشند. حکومت دینی، حکومتی است که قانون‌گذاران در آن، ارزش‌های دینی را مدّ نظر قرار داده باشند، البته ارزش‌های دینی‌ای که عامّة مردم پذیرفته‌اند و مجریان آن کسانی باشند که صلاحیّت دینی آنان از مقبولیّت عامّه برخوردار باشد، لذا مشروعیّت حکومت دینی همراه با مقبولیّت عامّه خواهد بود. از این روست که می‌توان حکومت دینی را یک نوع حکومت دموکراسی که بر مبنای خواست و ارادة مردم نهاده شده است، توصیف نمود و شاید این بهترین و عمیق‌ترین حکومت دموکراسی باشد که ارادة مردم در آن کاملاً لحاظ شده است.
علاوه بر این، مجریان آن نیز یا مستقیماً از طرف خدا منصوب‌اند یا به اذن خاصّ یا عام امام معصوم، منصوب شده‌اند و کسب مشروعیّت نموده‌اند. بنابراین حکومت رسول اللهصلی‌اللّه‌علیه‌وآله‌وسلّم و امام معصومعلیهم‌السلام و نیز حاکمیّت افرادی مثل: مالک در عصر حضور امام یا حکومت ولی فقیه در عصر غیبت این‌گونه است.
ضرورت حکومت دینی
اوّلین بحثی که مطرح می‌شود، این است که اصلاً وجود حکومت چه ضرورتی دارد؟ با فرض ضرورت وجود حکومت، دینی بودن آن چه لزومی دارد.
علامه طباطبائی تشکیل دولت اسلامی را امری فطری می‌داند و با استناد به آیه شریفه: «فَأَقِم وَجهَکَ لِلدِّینِ حَنِیفاً فِطرَتَ اللهِ الَّتِی فَطَرَ النَّاسَ عَلَیها لاتَبدِیلَ لِخَلقِ اللهِ» آیین اسلام را آیین فطرت و احکام آن‌را مطابق با فطرت بشری می‌شمارد و می‌گوید: احکام ضروری فطرت، در اسلام امضا شده و یکی از ضروریّات و واضحات احکام فطرت، مسئلۀ ولایت است. فطری بودنِ نیاز به تشکیلات حکومت به حدّی بود که وقتی پیامبر اسلامصلی‌اللّه‌علیه‌وآله‌وسلّم پس از هجرت به مدینه، دست به ایجاد دولت اسلامی زد، مردم با وجود سؤالاتی که در زمینة حیض و هلال و انفاق و دیگر مسائل مطرح می‌کردند و از پیامر توضیح می‌خواستند، در این مورد هیچ‌گونه سؤالی مطرح نکردند و توضیحی نخواستند.
هنگامی که خوارج شعار «لا حکم إلاّ لله» سر می‌دادند، علیعلیه‌السلام فرمود:
کَلِمَهُ حَقٍّ یُرادُ بَاطِلٌ، نَعَم، إِنَّهُ لاَحُکمَ إِلاّ لِلهِ، وَ لَکِن هَؤُلاَءِ یقُولُونَ: لا إِمرَهَ إِلاّ لِلهِ، وَ إِنَّهُ لاَ بُدَّ لِلنَّاسِ مِن أَمِیرٍ بَرٍّ أَو فَاجِرٍ یعمَلُ فِی إِمرَتِهِ المُؤمِنُ وَ یستَمتِعُ فِیهَا الکَافِرُ :
حقّ سخنی است که بدان باطلی را خواهند. آری، حکم جز از آن خدا نیست، لیکن اینان گویند فرمانروایی را جز خدا، نیست و حال آن‌که مردم را حاکمی باید نیکو کردار یا تبهکار تا در حکومت او، مرد با ایمان، کار خویش کند و کافر بهره خود برد.
وجود حکومت برای جامعة انسانی، ضرورتِ عقلی است که امامعلیه السلام در جواب خوارج به آن اشاره فرمودند. ثبات، آرامش و امنیّت جامعه در سایة وجود حکومت تأمین می‌گردد و خلأ حاکمیّت موجب هرج و مرج و آشفتگی می‌گردد.
پیشوای دادگر، از باران پیوسته و سودمند، بهتر است و حیوان درندّة آدم خوار از فرمانروای ستم‌کار بهتر است و فرمانروای بیدادگر از ادامة هرج و مرج نیکوتر است.
امامعلیه‌السلام در شرایطی که حاکمیّت حاکم عادل میسّر نیست، تن دادن به حاکمیّت جور را بهتر از هرج و مرج و بلاتکلیفی می‌دانند. بنابراین، اوّلین استدلال بر ضرورت حکومت دینی چنین شکل می‌گیرد که:
ضرورت تشکیل حکومت امری فطری است؛
اسلام، آیین فطرت است و به تمام نیازهای فطری پاسخ می‌دهد؛
در نتیجه، اسلام تشکیل حکومت را ضروری می‌داند و برای آن برنامه دارد.
علاوه بر این، حضرت امیرعليه السلام دو شرط اساسی برای حاکمان برمی‌شمارند که ضرورت حکومت دینی را اثبات می‌کند: «أیها النّاسُ، إِنَّ أَحقَّ النّاسِ بِهذا الأمرِ أَقواهُم علیه. و أَعلَمُهم بأَمرِ اللهِ فیه.»
شایسته‌ترین افراد برای رهبری و زعامت، کسی است که توانایی لازم در او فراهم باشد و از دیدگاه‌های شرع -در امر رهبری- آگاهی کامل داشته باشد.
شرط اوّل: یعنی دارا بودن توانایی‌های لازم در ابعاد مختلف سیاست‌مداری، یک شرط عقلی است و شرط دوم؛ یعنی دارا بودن توانایی فقاهتی و بینش گستردۀ دینی، یک شرط کاملاً طبیعی است که بایستی رهبران سیاسی اسلامی دارا باشند، زیرا می‌خواهند بر جامعه‌ای حکومت کنند که نظام اسلامی بر آن حاکم است .
انگیزة حکومت
وجه تمایز حکومت‌ها به انگیزة حکومت‌ها برمی‌گردد، بعضی به انگیزة سلطه، بعضی به انگیزة نام و نشان، بعضی به انگیزة قدرت، بعضی به انگیزة ثروت اندوزی و مال پرستی حکومت می‌کنند. در برابر این انگیزه‌های دنیایی، یک انگیزة برتر و ممتاز وجود دارد و آن انگیزة الهی و خدایی است که وجهی برای مطامع دنیوی در آن یافت نمی‌شود، گرچه تحصیل این انگیزه در عرصة پر وسوسةحکومت بسیار سخت و دشوار است امّا در تاریخ حکومت‎ها گرچه برای یک مدّت محدود این روحیه و انگیزه تجربه شده است. حکومت پیامبر اکرمصلی‌اللّه‌علیه‌وآله‌وسلّم در مدینه و حکومت کوتاه مدّت امیرالمؤمنین علیعلیه‌السلام در کوفه از این نوع حکومت‌ها بوده است.
مسألة انگیزة امیرالمؤمنین علیعلیه‌السلام از پذیرش حکومت طبق فرمایش خودشان که فرمودند: «وَلألفَیتُم دنیاکُم هَذِهِ أزهَدَ عِندِی مِن عَفطَهٍ عَنزٍ»؛ آن‌گاه می‌دیدید که دنیای شما نزد من از آب بینی بزغاله‌ای بی‌ارزش‌تر است.» یعنی حکومت منهای مسئولیت‌های مهم الهی آن پیش من بی‌ارزش است، اگرچه نگاه دنیا طلبانة شما به آن معطوف است.
اهداف حکومت دینی
هدف هر حکومتی به وسیلة حاکم آن حکومت تعریف می‌شود، انگیزة فکری و عملی آنان در واقع هدف حکومت را تعریف می‌کند. گرچه ممکن است بعضی حاکمان در بیان اهداف حکومت، مطالب زیبا و فریبنده‌ای مطرح نمایند، امّا در عمل برخلاف آن رفتار می‌کنند. مانند شعارهای رهبران جوامع اسلامی و رفتار آنان که حرف و عمل درست در برابر هم قرار می‌گیرند، امّا اهداف حکومت از نگاه علیعلیه السلام طبق خطبة 131 نهج البلاغه چنین به دست می‌آید.
1. هدف، کسب قدرت و حکومت نیست، بلکه حکومت مقدمه‌ای برای اجرای اهداف عالیه است؛
2. حکومت وسیله‌ای برای رسیدن به دنیا و ثروت نیست؛
3. هدف اصلی حکومت:
أ‌. احیای نشانه‌های حقّ و دین در جامعه؛
ب‌. ایجاد صلاح و امنیّت برای مردم؛
ت‌. اجرای قوانین و مقررات الهی.
«لِنَرِدَ المَعالمَ مِن دِینِکَ و نُظهِرَ الاِصلاَحَ فی بِلادِکَ فَیَأ مَنَ المَظلومُونَ مِن عِبادِکَ و تُقَامَ المُعَطَّلَهُّ مِن حدودِکَ.»

حاکمیّت
حاکمیّت عبارت است از قدرت مافوق در یک کشور که بدون سلطة دولت‌های دیگر، تصمیم‌گیری می‌کند.
دربارة مبنای حاکمیّت و مبنای مشروعیّت آن، دیدگاه‌های گوناگونی وجود دارد، امّا در یک تقسیم‌بندی کلی می‌توان این دیدگاه‌ها را به دو دستة حاکمیّت الهی و غیرالهی تقسیم کرد.
1. نظریة حاکمیّت الهی: براساس این نظریه، قدرت و مشروعیّت حاکمیّت، ناشی از ارادة خداوند است و زمامداران نیز دستورهای خداوند را اجرا می‌کنند. از این نظریه دو مکتب به وجود آمده است: یکی مکتب «فوق طبیعی» که معتقدانِ به آن می‌گویند: خداوند نه تنها خالق قدرت سیاسی است، بلکه افرادی خاصّ را منصوب و مأمور اِعمال این قدرت کرده است. دیگری نیز مکتب «یزدانی» که بر پایة آن، افراد انسانی با اعتقاد به اقتدار و مشیّت الهی، خداوند را ناظر بر اعمال خود می‌دانند و تحت اوامر او اِعمال قدرت می‌کنند.
2. نظریة حاکمیّت غیر الهی: این نظریه خود به سه دسته بخش‌بندی می‌شود:
1- نظریة حاکمیّت فردی: به موجب این نظریه، مجموعة اقتدارات سیاسی به فردی تعلّق دارد که خود، استطاعتِ اعمال قدرت و فرمانروایی را داراست. این حاکم مطلق، تمام اقتدار خود را از خداوند می‌داند و معتقد است تصمیمات او به اراده و تصمیم خداست.
2- نظریة حاکمیّت مردم: این‌گونه حاکمیّت هنگامی است که هر یک از افراد به طور مساوی و بدون واسطه، در تعیین سرنوشت خویش نقش اساسی داشته باشند؛ چرا که حکومت مردم بر مردم وقتی واقعیّت می‌یابد که حاکمیّت از ریشه و سرچشمه، متعلق به مردم باشد.
3- نظریة حاکمیّت ملّی: براساس این نظریه، ریشة هرگونه حاکمیّتی اساساً در ملّت قرار دارد و هیچ هیئت یا فردی نمی‌تواند اقتداری را که ناشی از ملّت نباشد، اِعمال کند. این حاکمیّت، متعلّق به کلّیّتی به نام ملّت است. ملّت، شخصیّتی حقوقی و متمایز از کسانی است که آن‌را تشکیل می‌دهند. هم‌چنین ملّت موجودی واقعی و متفاوت با افراد و گروه‌ها و طبقات است. از سویی مفهومی انتزاعی از جمعیّت ساکن در قلمرو یک دولت- کشور است که حاکمیّت از آنِ اوست؛ حاکمیّتی که توسط نمایندگان تصویب می‌گردد.
ارزش و جایگاه حاکم (رهبری) در اسلام
از ارزشمندترین مباحث در زمینة حکومت و جامعه بحث پیرامون رهبری جامعه اسلامی است و این‌که رهبری در اسلام دارای چه ارزش و اهمّیّتی است. شایان ذکر است که منظور از رهبری در جامعه اسلامی، رهبری رهبر عادل و شایسته است. علیعلیه السلام می فرماید: «فَاعلَم أَنَّ أَفضَلَ عِبادِاللهِ عِندَ اللهِ، امامٌ عادلٌ هُدِیَ و هَدَی…». پس بدان که برترین بندگان خدا در پیشگاه او، رهبر عادل است که خود هدایت شده و دیگران را هدایت می‎کند.
باید باور داشت که رهبری، مسئولیّت بسیار حسّاس و دقیقی است که با اندک غفلت، امکان بروز حادثه و فاجعه می‌رود. علیعلیه السلام با یک بیان ساده و بسیار زیبا مسئولیّت حسّاس رهبر را چنین بیان می‌فرمایند: «فَصاحِبُهَا کَراکِبِ الصَّعبَهِ إِن أَشنَقَ لَها خَرَمَ و إن أسلَسَ لَهَا تَقَحَّمَ».
زمامدار مانند کسی است که بر شتری سرکش سوار است، اگر عنان محکم کشد، پرده‌های بینی حیوان پاره می‌شود و اگر آزادش گذارد، در پرتگاه سقوط می‌کند.
علیعلیه السلام جایگاه رهبر را مهم و نقش او را اساسی و منحصر به فرد می‌داند. می‌فرماید: «و مکانُ القَیِّم بالأمر مَکانَ النِّظامِ مِنَ الخَرَزِ یَجمَعُهُ و یَضُمُّهُ فَإنِ انقَطَعَ النِّظامُ تَفَرَّقَ الخَرَزُ و ذَهَبَ ثُمَّ لَم یَجتَمِع بِحَذافیره اَبَداً.»
جایگاه رهبر چونان ریسمانی محکم است که مهره‌ها را متّحد ساخته به هم پیوند می‌دهد. اگر این رشته‌ها از هم بگسلد مهره‌ها پراکنده و هر کدام به سویی خواهند افتاد و سپس هرگز جمع‌آوری نخواهند شد.
یعنی در واقع رهبری جامعه عامل وحدت و یگانگی و یکپارچگی جامعه است اگر مهرة اصلی جامعه آسیب ببیند، افراد به هر سویی کشیده می‌شوند و در این صورت جامعه دچار تفرقه و از هم پاشیدگی خواهد شد و در سایة تفرقه، جامعه هرگز روی سعادت و موفّقیت را نخواهد دید. باید پذیرفت که اوّلین اثر رهبری در جامعه اتّحاد و ایجاد وحدت بین آحاد مختلف جامعه است.
سیاست و اقسام آن
سیاست، در لغت عرب از مادۀ «ساس» و «سوس» اشتقاق یافته و یکی از معانی آن اداره، سرپرستی و ریاست است. وقتی به حاکم و متولّی حکومتی نسبت داده شود، مقصود اداره و سرپرستی امور کشور در سطح کلان است. این معنا در روایات نیز به کار رفته است: پیامبران امور بنی‌اسرائیل را سیاست‎گذاری و اداره می‌کردند.
در روایت دیگر، سیاست و وصف آن یعنی سائس و سیاست‎گذار، که جمع آن «ساسه» است، به امامان نسبت داده شده است: ما سیاست‌مداران شهرها و کشور هستیم.
سیاست در اصطلاح رایج دارای دو معنا است:
الف) تدبیر و ادارۀ امور از روی اصول درست و مشروع؛
ب) مدارا، انعطاف‌پذیری، غدر، فریب و خدعه از روی مصلحت اندیشی؛ هر چند نادرست و نامشروع.
حاکمان و سیاست‌مداران غیردینی، نوعاً سیاست به معنای دوم را در حکومت‌های خود به کار می‌بندند که نمونۀ بارز آن معاویه است که در جنگ و مقابله با حضرت علیعلیه السلام از آن سیاست، نهایت استفاده را کرد. امّا حاکمان دینی و انسان‌های دارای وجدان پاک از به کار بردن سیاست به معنای دوم، هر چند به ضرر و زیان خود اجتناب ورزیده و خود عامل به سیاست به معنای درست و مشروع آن بوده و به آن نیز سفارش می‌کنند. حضرت علیعلیه السلام، نمونۀ بارز حاکم دینی است که کوشید از به کار بردن سیاست به معنای حیله، خدعه و فریب خودداری کند. در مقابل سیاست علیعلیه السلام، معاویه با انواع حیله و فریب خود را زیرک، باهوش و به اصطلاح سیاست‌مدار نشان می‌داد، حضرت در توبیخ و سرزنش چنین سیاستی یادآور می‌شود که اولاً، چنین روشی به معنای زیرکی و باهوشی نیست. ثانیاً، خود نیز بر آن قادر و توانا است، لکن وجدان و روح انسانی چنین مشربی را به حضرت اجازه نمی‌دهد. حضرت خود در این باره می‌فرماید: «به خدا قسم، اشتباه می‌کنید، معاویه از من زیرک‌تر نیست، او دغل‌باز و فاسق است، من نمی‌خواهم دغل بازی بکنم، من نمی‌خواهم از جاده حقیقت منحرف شوم، اگر نبود که خدا دغل بازی را دشمن می‌دارد، آن وقت می‌دیدید که زیرک‌ترین مردم دنیا علی است.»
جایگاه سیاست در اندیشة اسلامی
سیاست به معنای تأسیس حکومت و ادارۀ جامعه از روی مبانی و اصول صحیح و انسانی، مورد توجّه اسلام و از اجزای مهم آن به حساب می‌آید. جدایی دین از سیاست، که آتاترک قهرمان آن بود و در ایران نیز عمل شد، با جدا کردن یکی از عزیزترین اعضای پیکر اسلام از اسلام، مساوی است.
نسبت دین و سیاست در اسلام، نسبت روح و بدن است. این روح و بدن، این مغز و پوست باید به یکدیگر بپیوندند، فلسفۀ پوست حفظ مغز است؛ اگر این پوست از مغز جدا باشد، البته مغز گزند می‌بیند و پوسته خاصیّتی ندارد، باید سوخته و ریخته شود.
از نظر اسلام، سیاست از دین و دین از سیاست جدا نیست، پس هم‌بستگی دین و سیاست را باید به مردم تفهیم کرد. اعلام هم‌بستگی دین و سیاست و اعلام ضرورت شرعی آگاهی سیاسی برای فرد مسلمان و ضرورت دخالت او در سرنوشت سیاسی کشور خودش و جامعۀ اسلامی، یکی از طرح‌های سیّد جمال الدین اسدآبادی بود تا آن‌جا که قتل ناصرالدین شاه به تحریک او منتسب شد.
اسلام، آیینی جامع است که شامل همۀ شئون زندگی بشر، اعم از ظاهری و معنوی می‌شود. نظامی نوین است که در عین اخلاقی بودن، دارای تفکّری اجتماعی و سیاسی است.
پیامبر اسلام اوّل کاری که پس از هجرت به مدینه انجام داد، تشکیل حکومت دینی بود، خودش نیز در رأس آن قرار گرفت.

 

شاهد به ثمر رسیدن آن بود. ان‌شاءالله

پی نوشتها:1- محمّدسلمانی کیاسری، حکومت و رهبری از منظر نهج البلاغه، ج1، چ1، قم، مسجد مقدّس جمکران، 1385

2-همان، ص 28-29وص22
 3-غلامرضا پیشقدم، آسیب شناسی حکومت، ج1، چ1، قم، مؤسسة بوستان کتاب، 1390، ص24.
4- سورة روم (30)، آیه 30.
5- ترجمة نهج البلاغه، محمّد دشتی، ج1، چ42، قم، مؤسسة فرهنگی تحقیقاتی امیرالمؤمنین علیه السلام،1386 خ 40.
6-همان، خطبه 173.
7- غلامرضا پیشقدم، آسیب شناسی حکومت، ص17-19.
8- ترجمة نهج البلاغه، محمّد دشتی، خطبة 3.
9 محمّد سلمانی کیاسری، حکومت و رهبری از منظر نهج البلاغه، ص 54.
10-ترجمة نهج البلاغه، محمّد دشتی، خطبه 131.
11- مهدی نظرپور،آشنایی با قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران، ج1، چ2، تهران، تدوین نهاد نمایندگی مقام معظم رهبری در دانشگاه‌ها، دانشگاه پیام نور،1392، ص35-36.
12- نهج البلاغه، ترجمة محمد دشتی ، خطبه 164.
13- همان، خطبه 146.
14- محمّد سلمانی کیاسری، حکومت و رهبری از منظر نهج البلاغه، ص41-43.
«وَاللهِ ما معاویهُ بأدهَی مِنّی ، و لکنّه یَغدِرُ وَ یَفجُِرُ. و لولا کَراهِیَهُ الغَدرِ لَکنتُ مِن اَدهَی الناسِ…»، نهج البلاغه، ترجمة محمد دشتی ، خطبه 200.
15- محمّد حسن قدردان قراملکی، سیاست و حکومت، دفتر29، چ1، تهران، اندیشة جوان، 1389، ص15-18

 


موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت



[دوشنبه 1394-09-02] [ 02:51:00 ب.ظ ]






  خانه آخرین مطالب لینک دوستان تماس با ما